سوره مبارکه سبا
آیات 26-25
قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ *
قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ
بگو: «شما از گناهی (جرمی) که ما کردهایم سؤال نخواهید شد، (همان گونه که) ما در برابر اعمال شما مسؤول (مورد مؤاخذه و پاسخگو ) نیستیم! *
بگو: «پروردگار ما همه ما را جمع میکند، سپس در میان ما بحق داوری مینماید (و صفوف مجرمان را از نیکوکاران جدا میسازد)، و اوست داور (و جداکننده) آگاه!»
مشرکین قایل به شفاعت بتهای خود هستند، یعنی مدعی هستند که هر امری یا منطقهای از این عالَم، مِلک یکی از این بتها، به عنوان ارباب (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور) میباشد؛ پس این مالکان و اربابان،آنها را در گشایش امور شفاعت میکنند؛
و به جای آن که با هدایتها، ادله، براهین و رهنمودهای وحی،
متوجه و متذکر جهالتها و جرمهای خود شوند،
مؤمنان را متهم میکنند که شما "مجرم" هستید!
[این خصلت تمامی کفار و مستکبرین قدیم و جدید میباشد که خود را تنزیه و دیگران را متهم میکنند].
در این آیات، "پنج بار" فرموده:
«وَ قُل – و بگو»؛ و در هر کدام، یکی از ادعاهای آنان را پاسخ داده است که مباحث مربوط به «خالقیت – رازقیت و شفاعت» میباشد و تصریح فرموده که در این میان، هر واسطه در خلقت، یا رازقیت یا شفاعت ،به امر خداست و به اذن خدا کار میکند...
آیا منظور آیه ی 25 سبا این است که
ای کافران شما کار خود را بکنید و ما هم کار خودمان را؟
همانطور که از آیه، آیات قبل و بعد آن روشن است،
بحث در مورد قیامت است ، نه دنیا.
و بحث در مورد قیامت نیز مربوط به «جرم، مؤاخذه و داوری» آن میباشد.
و در خصوص داور و داوری در قیامت نیز بیان شده که داوری بر اساس "حق" است و داور، خداوند متعال است که "علیم" به احوال تمامی بندگانش میباشد.
همچنین در آیات «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ»، و یا « لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ »، و یا « إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا - ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس / الإنسان، 3»،
نیز این گونه نیست که هر کسی "مجاز" است که هر راهی را که دوست داشت برود و در دنیا و آخرت نیز همه یکسان هستند!
چنین اندیشه و گمان غلطی، نه تنها با علم، حکمت و عدالت حق تعالی منافات دارد، بلکه لزوم ارسال رسولان، نزول وحی و تبیین و ابلاغ شریعت را منتفی میکند و بنابر این، محشر، محاکمه و بهشت و جهنم نیز بیمورد و نفی میگردد.
البته انسان در انتخاب هدف و راه، مجبور آفریده نشده است؛ اسباب و ملزومات درونی و بیرونی، برای شناخت و انتخاب به او داده شده است،
پس میتواند
یا راه رشد وسعادت را بپیماید، و یا متاع قلیل دنیای زود گذر را هدف قرار دهد و راه گمراهی و هلاکت را بپیماید،
و هر هدف و راهی هم که انتخاب کردو پیمود و هر کاری هم که کرد، به نتایج همان میرسد.
اما،
نکتهی قابل توجه و بحث این است که
مسئله «عقیده» با مسئله «راه و عمل» متفاوت است. هیچ کس نمیتواند در عقیده کسی را به زور مؤمن به توحید و معاد نماید ویا به زور به کفر و شرک بکشاند؛
اما در عرصهی "عمل"، در بسیاری از موارد، تضاد اهداف و منافع پیش میآید که موجب تزاحم (ایجاد مزاحمت برای یک دیگر) میگردد وتنش و درگیری، حمله و دفاع، تشویق یا ممانعت و ... به وجود میآورد.
مثلا مستکبرین ادعای سلطه بر دنیا داشته باشند!
ویا فاسد و فاسق تلاش در فساد و فسق در جامعه داشته باشند
آیا می توان گفت که
«لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ»، و
یا « لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ »
و من نیز فقط نظارهگرم؟!
آنوقت این همه آیاتی که دستور به قیام، جهاد، برپایی قسط، مبارزه با ظلم و فساد، امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی و استقامت (صبر) میدهد، چه میفرمایند و برای چه کسانی هستند؟!
در اینجا مسئله "حقوق" یا همان احکام مطرح می شود؛
و حتی از دیدگاه کفار و مستکبران نیز تمامی آزادیها (حتی فردی)، محدودهستند و در چارچوب عدم نفوذ و تعدی به حقوق دیگران تعریف میشوند؛ و اگر تعدی و ظلمی واقع شد، حتماً باید با آن مقابله شود و ظالم نیز در همین دنیا، محکوم و مجازات شود؛ البته کیفر اخروی، در روز محشر، در محضر خدا و با داوری او صورت میپذیرد.
داوری که "فتاح العلیم" است...
سوره مبارکه سبا
آیات 35-29
سوره مبارکه«سبأ» مکی است و مطالب محوری سوَر مکّی اصول دین است،
مشکلاتی که برخی درباره دین مخصوصاً درباره اصول دین داشتند و دارند
به تصریح قرآن به دو قسم تقسیم میشود:
شبهه علمی و
شبهه عملی منکران معارف توحیدی
این است که بعد از مساله رسالت رسول اعظم ص علت انکار منکرین را می فرماید:
عده ای می گویندکه این روز وعده داده شده کی هست ؟
و عده ای می گویندکه اصلا ایمان نخواهیم آورد چه کتب پیشین و چه دعوتی که الان آورده ای...
یعنی بعضی ها مشکل علمی دارندو چون حسی هستند و فراتر از محسوسات خودرا نمی فهمند،
پس وحی و معاد و میعاد وبعث انسانها ،برای بعضی ثقیل و برای بعضی مسخره می آید (به نسبت علم و عقلی که دارند)اما بیشتر منکران مشکل عملی دارند،نه شبهه علمی ،
بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ
یعنی مشکل علمی و فهمی و عقلی نیست ،
بلکه میخواهد جلویش باز باشد وگرنه مشکل علمی ندارد...
این است که
در این سوره مبارکه ؛بعد از نقل مختصر شبهات علمی, مشکل عملی را تشریح می فرماید که
مخالفان، یک عدّه سرمایهداران مُسرِف مُترفاند ،که فکر میکنند اگر دین داشته باشند ،جلوی اسراف و اتراف اینها گرفته میشود .اینها نظام ارزشی را ثروت و جاهطلبی تلقی میکنندوبراساس آن خود و اطرافیان را جایگاه می دهند.
همین ثروتپرستی و اتراف در ثروت و اسراف در زندگی باعث می شود که اینها با انکار با دین برخورد کنند.
در آیه ی 34 فرمود:
وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِن نَذِیر
إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا
إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ
آنها میگویند معیار ارزش و ارزشگذاری ثروت است و
خبری هم بعد از مرگ نیست، اگر بعد از مرگ خبری باشد، مثل قبل از مرگ ما متنعّم خواهیم بود.
یعنی نظام ارزشیشان چیز دیگری است،ما از لحاظ ثروت و قدرت (اولاد یا افراد وابسته) اکثر هستیم!
"نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً"
و خبری هم از عذاب الهی نیست، اگر هم بعد از مرگ خبری باشد، مانند قبل از مرگ، ما از این نظام ارزشی برخوردار خواهیم بود.
در سوره مبارکه «کهف» هم مشابه این آمده است،
آیه 36 سوره مبارکه «کهف» می فرماید:
آن کسی که وارد باغش شد و متنعّمانه زندگی میکرد گفت:
مَا أَظُنُ السَّاعَةَ قَائِمَةً
قیامت نیست بر فرض هم باشد در آن عالَم هم مثل این عالَم ما نزد خدا عزیزیم به دلیل اینکه ما را متنعّم کرد ...
در آیه 30 سوره مبارکه سبا فرمود:
قُلْ لَکُمْ مِیعَادُ یَوْمٍ ...
بگو برای شماست روز میعاد...
عالم قیامت که روز و شب ندارد، آفتاب و مهتاب که نیست، پس چرا تعبیر از قیامت، به روز شده؟
چون روز، عبارت است از قطعه ای از زمان که به وسیله آفتاب عالم روشن می شود، به طوری که چشم انسان هرچه را در شب نمی دید، در کمال وضوح و ظهور می بیند.
همچنین در قیامت آنچه در دنیا پنهان بود از باطن اشخاص و درستی و نادرستی عقاید و خوبی و بدی اعمال و آثار آنها
تماماً در قیامت آشکار می شود:
یوم تبلی السرآئر
قیامت روزی است که تمام سریره و نهانیهای بشر فاش می گردد.
...وبدا لهم من الله مالم یکونوا یحتسبون
ظاهر می شود برای ایشان آنچه را گمان نمی کردند،
دنیا شب است. ظلمت است.
نه تنها کسی از دیگری خبر ندارد، بلکه از باطن خود هم بی خبر است و روی کارها سرپوش است؛
اما قیامت روز است. واقعا هم روز است.
روزی که شب ندارد ،روزی که پنجاه هزار سال است.
آفتاب حقیقت قیامت که بتابد همه می فهمند که اند ویا چه اند...
سوره مبارکه سبا
آیه 28
وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا
وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ
و ما تو را جز بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم
لیکن بیشتر مردم نمى دانند.
دربسیاری از آیات «عالمین» به معنای کل هستی است.
«الحمد لله رب العالمین»،
«رب العالمین» یعنی کل هستی را دارد تربیت میکند.
وقتی پیغمبراسلام را می فرمایدکه رحمت است برای عالمین
یعنی رحمت است برای کل بشر، و یا رحمت است برای کل هستی.
یا وقتی می فرماید که «نذیرا للبشر»
یعنی انذار دهنده برای کل بشر هستی
«کافه للناس» هم یعنی کل بشر هستی،
رسول بودن پیامبر برای کافه الناس
یعنی واسطه فیض بودن برای کل بشر..
مثل لامپ که رابطش سیم است و سیم هستی پیامبراست.
«و حبل الله المتین» «و صراطه المستقیم»
مثل نخ اسکناس که به آن ارزش میدهدکه اگر آن نخ نباشد، با کاغذباطله فرقی ندارد.
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا
وَ مَا أَرْسَلْنَاک إِلاّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ
پیامبر رسول برای همهی مردم است،
نه پیامبر قومی، جدا از دیگر اقوام؛ نه برای اهل زبانی، جدا از اهالی دیگر زبانها،نه برای زمانی خاص و ....
او رسول همهی زمانها و همهی مکانهاست.
تا برپایی قیامت، نبوت و رسالت و شریعت او در طول بشریت و زمان ادامه دارد، یعنی برای کل هستی رسول است و
رحمت است برای کل هستی ممکن است کسی مسئولیتش موقت باشدو زمان مصرف داشته باشد، اما پیامبر اسلام «خاتم النبیین» نیز هست،
یعنی هم برای همه هستی،
هم برای همیشه هستی
یعنی
اسلام
دینی جهانی است ....
درباره جهانی شدن، تعریفهای گوناگونی وجود دارد.
مثل تعابیر «فشردگی جهان»،
«وابستهتر شدن بخشهای مختلف جهان»،
«افزایش وابستگی و درهمتنیدگی جهانی»،
«ادغام همه جنبه های اقتصادی در گسترهای جهانی»
«پهناورتر شدن گستره تأثیرگذاری و تأثیرگذاری کنشهای اجتماعی»
و «آزادسازی دولتها و کاهش محدودیت آنها در فعالیت میان کشورهای مشابه دیگر"
جهانی شدن، فرآیندی اجتماعی است که در نتیجه آن، محدودیتهای جغرافیایی و نظامهای اجتماعی و فرهنگی متحول و برچیده میشوند و به تشدید آگاهی عمومی منجر میشود. (واترز، 1379: 12)
پدیده جهانی شدن «Global» ، رویدادی ناگهانی و جدید نیست، بلکه از گذشته به شکلهای مختلف وجود داشته است مثل:
نظریه دهکده جهانی مارشال مک لوهان (1965)،
انتشار نظریه موج سوم آلوین تافلر (1978)،
پایان جنگ سرد (1989)،
اتحاد پولی کشورهای اروپایی (1998) و...
که همگی از پیشزمینه های بروز پدیده جهانی شدن هستند که هرچه زمان پیشتر میرود، شدت و قدرت آن نیز بیشتر میشود.
یعنی نمیتوان جهانی شدن را
تابع مستقیمی از خواست یا اراده
فرد یا گروهی خاص دانست،
امروز بحث دربارۀ مسئله حکومت واحد جهانی،آسانتر است.
امروز صحبت از حکومت واحد جهانی عجیب نیست؛
چون تعبیر دهکده جهانی به عنوان بحثی کاملاً جدی مطرح شده است.
و بحث مهم این است که این حکومت جهانی تحت حکومت چه فکر و اندیشه ویا چه دین و مذهبی خواهد بود ،
تا دیروز، تشکیل حکومت واحد جهانی تحتنظر امام معصوم، برای دنیا پذیرفتنی نبود و آن را به صورت امری عجیب و باورنکردنی مطرح میکردند؛ ولی امروزه، علما و دانشمندان این نوع حکومت را امری اجتنابناپذیر میدانند.
اسلام، در هزار و چهارصد سال پیش، با تأکید فراوان و قطعیت و حتمیت، خبر از جهانی شدن اداره جهان توسط ولی الهی بر اساس آیین الهی داده و حتی کیفیت وقوع آن و نحوه حکومت در آن دهکده جهانی و رهبری آن نظام را آشکارا معین کرده است.
مهدویت در بینش اسلامی به عنوان مدینه فاضله بشر و ظهور منجی موعود لطف و تدبیری الهی برای سرانجام تاریخ است تا آرزوهای بشر در طول قرنها تحقق یابد.اسلام ، بنا به ماهیت جامع و فراگیر آن و با عنایت به ویژگیهای بشری و انسانی مبتنی بر فطرت،
انسان را صرف نظر از تعلفات خونی، زبانی و سرزمین مورد خطاب قرار میدهد و از توانمندی برتری، برای جهانی شدن برخوردار است.
استاد شهید مطهری در مباحث اسلام شناسی خود اسلام را از نظر جهان بینی و ایدئولوژی دارای ویژگیهای جامع، فراگیر و جهان شمول عنوان میکند و می فرماید:
اسلام به دلیل آن که مبتنی بر فطرت آدمیان است و انسانیت انسانی را به عنوان جوهر و ماهیت واحد مورد خطاب قرار میدهد، مرزهای خونی، نژادی و زبانی را در مینوردد و تا مرز انسانیّت امتداد مییابد و چون میان وحی آسمانی و عقل زمینی جمع میکند و عنصر پویایی اجتهاد را مطرح مینماید در همه زمانها و مکانها کارآیی داشته و از جامعیت برخوردار است.
اسلام، در هزار و چهارصد سال پیش،
با تأکید فراوان و قطعیت و حتمیت،
خبر از جهانی شدن اداره جهان توسط ولی الهی بر اساس آیین الهی داده و حتی کیفیت وقوع آن و نحوه حکومت در آن دهکده جهانی و رهبری آن نظام را آشکارا معین کرده است.
مهدویت در بینش اسلامی به عنوان مدینه فاضله بشر و ظهور منجی موعود لطف و تدبیری الهی برای سرانجام تاریخ است تا آرزوهای بشر در طول قرنها تحقق یابد.اسلام ، بنا به ماهیت جامع و فراگیر آن و با عنایت به ویژگیهای بشری و انسانی مبتنی بر فطرت،
انسان را صرف نظر از تعلفات خونی، زبانی و سرزمین مورد خطاب قرار میدهد و از توانمندی برتری، برای جهانی شدن برخوردار است.
استاد شهید مطهری در مباحث اسلام شناسی خود اسلام را از نظر جهان بینی و ایدئولوژی دارای ویژگیهای جامع، فراگیر و جهان شمول عنوان میکند و می فرماید:
اسلام به دلیل آن که مبتنی بر فطرت آدمیان است و انسانیت انسانی را به عنوان جوهر و ماهیت واحد مورد خطاب قرار میدهد، مرزهای خونی، نژادی و زبانی را در مینوردد و تا مرز انسانیّت امتداد مییابد و چون میان وحی آسمانی و عقل زمینی جمع میکند و عنصر پویایی اجتهاد را مطرح مینماید در همه زمانها و مکانها کارآیی داشته و از جامعیت برخوردار است.
سوره مبارکه سبا
آیات 35-29
سوره مبارکه«سبأ» مکی است و
مطالب محوری سوَر مکّی اصول دین است،
مشکلاتی که برخی درباره دین مخصوصاً درباره اصول دین داشتند و دارند
به تصریح قرآن به دو قسم تقسیم میشود:
شبهه علمی و شبهه عملی منکران معارف توحیدی این است که
بعد از مساله رسالت رسول اعظم ص علت انکار منکرین را می فرماید:
عده ای می گویندکه این روز وعده داده شده کی هست ؟
و عده ای می گویندکه اصلا ایمان نخواهیم آورد چه کتب پیشین و چه دعوتی که الان آورده ای...
یعنی بعضی ها مشکل علمی دارندو چون حسی هستند و فراتر از محسوسات خودرا نمی فهمند،
پس وحی و معاد و میعاد وبعث انسانها برای بعضی ثقیل و برای بعضی مسخره می آید
(به نسبت علم و عقلی که دارند)،
اما بیشتر منکران مشکل عملی دارند، نه شبهه علمی ،
بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ
یعنی
مشکل علمی و فهمی و عقلی نیست ، بلکه میخواهدکه
جلویش باز باشد و گرنه مشکل علمی ندارد ،
این است که در این سوره مبارکه بعد از نقل مختصر شبهات علمی,
مشکل عملی را تشریح می فرماید که مخالفان، یک عدّه سرمایهداران مُسرِف مُترفاند ،
که فکر میکنند اگر دین داشته باشند ، جلوی اسراف و اتراف اینها گرفته میشود .
اینها نظام ارزشی را ثروت و جاهطلبی تلقی میکنندو براساس آن خود و اطرافیان را جایگاه می دهند.
همین ثروتپرستی و اتراف در ثروت و اسراف در زندگی باعث می شود که
اینها با حالت انکار با دین برخورد کنند،
در آیه ی 34 فرمود:
وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِن نَذِیر
إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا
إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ
آنها میگویند معیار ارزش و ارزشگذاری ثروت است و خبری هم بعد از مرگ نیست
اگر بعد از مرگ خبری باشد مثل قبل از مرگ ما متنعّم خواهیم بود.
یعنی نظام ارزشیشان چیز دیگری است، ما از لحاظ ثروت و قدرت (اولاد یا افراد وابسته) اکثر هستیم!
"نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً"
و خبری هم از عذاب الهی نیست،
اگر هم بعد از مرگ خبری باشد مانند قبل از مرگ ما از این نظام ارزشی برخوردار خواهیم بود.
در سوره مبارکه «کهف» هم مشابه این آمده است آیه 36 سوره مبارکه «کهف» می فرماید آن کسی که وارد باغش شد و متنعّمانه زندگی میکرد گفت: مَا أَظُنُ السَّاعَةَ قَائِمَةً
قیامت نیست بر فرض هم باشد در آن عالَم هم مثل این عالَم ما نزد خدا عزیزیم به دلیل اینکه ما را متنعّم کرد ...
در آیه 30 فرمود:
قُلْ لَکُمْ مِیعَادُ یَوْمٍ ...
بگو برای شماست روز میعاد...
عالم قیامت که روز و شب ندارد، آفتاب و مهتاب که نیست،
پس چرا تعبیر از قیامت، به روز شده؟
چون روز، عبارت است از قطعه ای از زمان که به وسیله آفتاب عالم روشن می شود،
به طوری که چشم انسان هرچه را در شب نمی دید، در کمال وضوح و ظهور می بیند.
همچنین در قیامت آنچه در دنیا پنهان بود ،از باطن اشخاص و درستی و نادرستی عقاید و خوبی و بدی اعمال و آثار آنها تماماً در قیامت آشکار می شود:
یوم تبلی السرآئر
قیامت روزی است که تمام سریره و نهانیهای بشر فاش می گردد.
...وبدا لهم من الله مالم یکونوا یحتسبون
ظاهر می شود برای ایشان آنچه را گمان نمی کردند، دنیا شب است. ظلمت است.
نه تنها کسی از دیگری خبر ندارد، بلکه از باطن خود هم بی خبر است و روی کارها سرپوش است؛ اما قیامت روز است.
واقعا هم روز است. روزی که شب ندارد ،روزی که پنجاه هزار سال است.
آفتاب حقیقت قیامت که بتابد همه می فهمند که اند ویا چه اند...
سوره مبارکه سبا
آیه 36
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِر
ُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ
بگو پروردگار من است که روزى را براى هر کس که بخواهد گشاده یا تنگ مى گرداند لیکن بیشتر مردم نمى دانند.
با توجه به آیات 35 و 36 و 37و38
چرا مهم است که
آدمی بداندکه روزی او از طرف خداست ؟
با قرار گرفتن ذره انسان در میدان مغناطیسی الوهیت، این ذره موجودیت می یابد،
جایگاه و قراری پیدا می کند،بیهوده در فضا معلق نیست، به سکینه و سلم می رسد...
قرآن خوب تفسیر کردن را میآموزد،
قرآن می خواهد بگوید که
اگر اندیشهات این شد که چون مال داری و فکر میکنی مهم هستی و وضعیتت از نظر اقتصادی خوب است و مهم شدهای، این اندیشه شما را به اعمال و افکاری میکشاند که سبب نابودی شما میشود.
آیات می فرمایدکه
آدم توانگری که خداوند مال را دراختیارش گذاشته تا بندگی کند ، فکر میکند که مستقل به خود است!.!
اگر کسی فکر کرد که در این عالم مستقل است و ربوبیت حق را نشناخت، حتما کارش به انکار قیامت ختم میشود.
قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ
وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ
این جریان نمودار حال آدمی است که
هر چهقـدر در چیزی بقاء ببیند ،به همان اندازه مجـذوب آن میشود و فکـر میکند که
این شرایط را همیشه دارد و متوجه جنبههای فنا و زوال آن نمیشود.
مثل افرادی که فرزندان و مال دنیا را کرامت خود می دانند...
خداوند در حوادث
چشم ما را متوجه نقاطی میکند که
سرنوشت حوادث در گرو آن نقطههاست،
قرآن میخواهد بگوید که
در فضایی که دارایی، ملاک کرامت و بزرگی به حساب آید، هر چه بر میزان بهره مندی از نعمات و امکانات دنیوی افزوده شود، بر میزان طغیان و سرکشی و دنیاگرایی اضافه خواهد شد. در چنین فضایی، توانگران با تکیه بر دارایی خود، در مقابل رسول حق و منادی معاد جبهه می گیرند و کسانی که از روزی کمی برخوردارند، کفران پیشه کرده، به فکر آماده شدن برای روز واپسین نخواهند بود.
در چنین فضایی همه چیز براساس مال دنیا تعریف می شود و احساس قدرت کاذب، روحیه ایستادگی در مقابل حق را در آنان تقویت می کند و همین سرمنشأ فراگیری فساد خواهد شد.
چراباور به اینکه
"رزق از طرف خداست"
مهم است ؟
در تحلیل قرآنی و آموزههای وحیانی ، مسئله "منشأ" امور، مسئله اصلی و محوری است؛
زیرا توحید در همه مقامات و ابعاد چیزی را بیرون از دایره خدا و خداوندگاری قرار نمیدهد.
از این رو مسئلهای به این مهمی نمیتواند بیرون از محور توحید و غیر مرتبط با خدا معنا و مفهوم یابد.
چنین تصوری از رزق و روزی نگرش آدمی را به این نخستین مهمترین دغدغه معطوف میسازد و جایگاه و نقش برتر و مهمی در تامین آن، به خدا قائل میشود.
رزق چیست؟
در منابع اصیل دینی از هرآنچه که مربوط به نیازهای انسان و رفع این نیازها ست تعبیر به رزق شده است.
مفهوم رزق و مرزوق بودن خدای تعالی بسیار گسترده است و حساس ،و در عین حال بسیار بسیار لطیف.
انسان به حکم انسان بودنش و مخلوق بودنش و جبرهایی که احاطه اش کرده اند ،نیازمند مطلق است و
از هر جهتی که فکرش را بکنید، نیازمند است. ولی این نیازمندی او را ذلیل هستی نکرده است و جبرهای موثر بر او قرار نیست مایه ننگ او شوند.
اراده حاکم بر هستی که از هر قدرتی که در تصور انسان می گنجد بالاتر است، بر این امر اراده کرده است که انسان بالاتر از هر چیزی قرار گیردو از همین نقطه ای که از دیدگاه به اصطلاح متفکرین،قرار است که انسان ذلیل فرض شود، انسان مایه ی رشد می گیرد و قابلیت پیدا می کند که به عالی ترین جایگاه ممکن برسد.
تفاوت دیدگاه های بشری و الهی در مورد انسان واقعا چقدر فرق دارد و هرکدام انسان را از کجا به کجا میبرد !
رزق همان چیزی است که
قرار است نیازهای آدمی را برطرف کند و
منبعش هم فقط و فقط الله رب العالمین است.
بعضی رزق را در خورد و خوراک و پوشاک و امکانات دنیوی و بقول علما رزق را منحصر در نخود و کشمش میدانندو
شبهات و سوالات بر این مبنا زیاد است که
آیا از عدالت خداوندی است که به یکی کم ویا زیاد داده شود و به دیگری نه ....و
توجیهات مسلمین در جواب اینگونه شبهات که
خود شبهه آفرین است و تشکیک برانگیز....
می توان گفت که
رزق به وسعت انسان است و
هر آنچه ساحت انسان به آنجاها سرک کشیده ،
رزق هم قبل از تعلق انسان به عالم وجود ویا وجودها به آنجاها رفته چرا که الله عهده دار آن است.
چه رزق مادی ، چه رزق معنوی...
البته تا زمانی که رزق مادی ما مشخص نشود
نمی توان در مورد رزق معنوی صحبتی کرد ،
چون تا زمانی که در رزق مادی ،شرک و حرص و آلودگی و ظلم و معصیت و حرام و...باشد، دیگر بحث از آخرت و رزق معنوی معنایی ندارد. ولی وقتی رزق دنیایی را باور کردیم و آرام شدیم ،آغاز اطمینان و یقین به رزاق و رب العالمین است .
وقتی انسان در زندگی آرام شد و رزق خدا دادی را تحویل گرفت و شاکرانه در مسیر رضایت خدا، ازآن رزق بهره برد ،
آنوقت رشد معنوی هم اتفاق خواهد افتاد . یعنی رزق روحی را هم دریافت می کند... و
رزق روح آدمی، معرفت است.
معرفت الهی با همراهی قرآن و ولایت ممکن است،
این است که
در روایات نبوت نیز رزق است ،
امامت نیز رزق است ، ولایت نیز رزق است،
نماز رزق است، روزه و ....رزق است،
انسانی که در راه طلب معرفت تلاش کند،
روزی او بیشتر میشود، معرفت هم توقف ندارد،
معرفت، چیزی نیست که آدمی به جایی برسد و بگوید که سیر شدم.
غذای ظاهری سیری دارد، با مقداری غذا آدمی سیر میشود، ولی در غذای معنوی، سیری وجود ندارد.
رزق اصلی ، رزق معنوی و معرفت است و
هرکس به اندازه معرفتش روزی میگیرد.هرچه میزان معرفت بیشتر باشد، رزق هم بیشتر است.بعضی ها عند رب رزقشان است...
و
اینکه رسول خدا(ص) میفرماید:
«اَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی یطْعِمُنِی وَ یسْقِینِی»
بن مضارع آورده یعنی تمام شدنی نیست. «یطعمنی و یسقینی» اطعام می کند و می نوشاند و این کلمه «اَبیتُ» خیلی زیبا است.
ابیتُ به معنای بیتوته است، یعنی شب را به روز آوردن و
«ابیت عند ربی»
یعنی با حق، بیتوته کردم!
این چه مقامی است که حضرت ختمی مرتب(ص) از آن صحبت میکند؟!
از عند ربهم یرزقون هم بالاتر است!