آیه 103
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ...
در احادیث و روایات حبل الله بر قرآن کریم اطلاق شده است،
حبل الله یک حدش ام الکتاب است که نه عبری است و نه عربی و یک حدش هم عربی مبین است،
انسان وقتی در محدوده لفظ و مفهوم و لغت و...باشد،درطرف پایین کتابی است که عربی مبین هست، اما در طرف بالا دیگر لغت نیست لفظ نیست ،عبری و عربی نیست، ام الکتاب است...
اعتصام به هر مرحله از قرآن اثر خاص آن مرحله را دارد ...
حبل تار و پودی دارد که وقتی تارها و پودها را به هم ببافند می شود طناب...
درحبل الهی نیز؛
دین و قرآن ، آیاتاش روایتاش احکاماش ، رسول اش و نبی و امام اش...
اینها تار و پود این حبلاند ،
وقتی اینها را به هم بافتند میشود، حبل الله ...
کسی که به حبل الله اعتصام میکند، اول میفهمد بعد معتقد میشود بعد متخلق میشود و عمل میکند تا هر کدام از این بندهای حبل الله را با جان خود گره بزندو در درون جان خود حبل را درست کند ...
در بیانات حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه می فرمایدکه،
بدانید شیطان گره های این حبل را یکی پس از دیگری باز میکند اول مستحبات را از انسان میگیرد کم کم مکروهات را به انسان تزریق میکندو رفته رفته به معاصی صغیره مبتلا می کند تا کم کم با ترک واجب به گناه مبتلا بشود و ...تا به اعتقادات برسد و حبل را از او بگیرد ،
خطبه 121:
«إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ، وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً،وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ، وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ»
خواسته شیطان و اراده شیطان این است که
تک تک این گره ها را باز کند،
وقتی این گرهها را کم کم باز کرداز حبل جز یک مشت رشتههای پنبه شده چیزی در دست نمی ماندو به پنبه که نمیشود تمسک داشت. کار او «یرید ان یحل دینکم»است،
یعنی باز کند دینتان را ،
عقدة عقدة گره گره باز کند،
کم کم باز کند ،وقتی که یک گره باز شد دیگر این حبل محکم نیست و وقتی یک گره دین باز شود در حقیقت بخشی از حبل الله از دست خارج می شود و دیگرقدرت تمسک ندارد...
به طناب باز شده نمیشود تمسک جست ....چه در جامعه ...چه در امت ...چه در درون خود فرد ...
آیه 103
...لا تفرقوا...
هر اجتماعی محوری دارد،
ولی اگر محور حبل الله نباشد، آن اجتماع بر گمراهی وضلالت است پس هر اجتماعی و هر اتحادی مطلوب حق نیست ،
در نهجالبلاغه میفرماید؛ قبلاً با هم بودیم و اسلام بین ما تفرقه ایجاد کرد، یعنی با هم بودن بر شرک و جاهلیت بود و اسلام صف کفر را از صف مسلمین جدا کرد،
پس اینچنین نیست که هر اجتماعی وهر وحدتی مطلوب باشد ،
محور جمع مهم است که
محور چه باشد ،
در خطبه شقشقیه حضرت علی( ع) به عنوان محور اجتماع معرفی می شود و می فرماید که سنگ آسیاب بر محور آن میچرخد...
اینکه می فرماید لا تفرقوا ،
در پایان خطبهٴ 176 عبارت زیبایی است می فرماید،
«فَإِیَّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِی دین اللَّه»
همهتان "در دین خدا" یک صبغه داشته باشیدو رنگارنگ نباشید ...
یعنی در "دین خدا" تفرقه نباشد ...
چرا؟
در ادامه می فرماید:
"فَإِنَّ جَمَاعَةً فِیما تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ، خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِیما تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ..."
" وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ"
از تلوّن و رنگ به رنگ شدن در دین خدا بپرهیزید، زیرا اتّفاق در آنچه که از حق میل ندارید از تفرقه در آنچه از باطل دوست دارید بهتر است، چون این تفرقهها برای عدهای لذیذ است و سبب می شود که
"وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَی، وَ لاَ مِمَّنْ بَقِیَ"
سنت الله جاری شود که
سنت خداوند احدی را از راه اختلاف و تفرقه خیر نداده است نه در گذشته نه در آینده...
آیه ١٠١ نیز از آیاتى است که در آن به تداوم و دائمى بودن رسالتى اشاره دارد که خداوند جهت هدایت انسانها و اقامه شعائر الهى بر عهده برخى اولیاى خود قرار میدهد.
همانطور که از سیاق آیات قبل و بعد از این آیه بر مى آید خطاب در این آیه همه مسلمانان بدون در نظر گرفتن بازه زمانى خاص است و عبارت (وَ فیکم رسوله) این مطلب را میرساند که رسولان الهى همواره در بین مردم هستند و آیات خداوند را متذکر میشوند.
نکته قابل توجه اینجاست که به نظر میرسد در بعضى آیات کلمه رسول معناى بسیار وسیعترى به خود میگیرد. شاید کسى که در عمل کار رسول خدا را انجام میدهد، در ظاهر و کسوت یک رسول نباشد. باید توجه داشت که علم به معارف قرآنى علمى نیست که با کتاب و دفتر حاصل شود. شاید کسى ادبیات عرب را بخواند و استاد صرف و نحو باشد بتواند مراجع ضمیر را در آیات قران تبیین کند اما معرفت نسبت به بطن قرآن چیزیست که از درون میجوشد و همه از انوار الهى است که در قلب مومن روشن میشود. این همان چیزى است که در احوالات بزرگانى چون علامه طباطبایى مشاهده میشود و خداوند صراحتاً در قرآن به آن اشاره فرمود :
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!
سوره القیامة آیه 18
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ
سپس بیان و (توضیح) آن (نیز) بر عهده ماست!
سوره القیامة آیه 19
کوتاه سخن اینکه علماء امت پیامبر نیز بعضاً با نام رسول در قرآن ذکر شده اند.
آیات 95 تا 116
سوره آل عمران
مدام در قرآن مبین تأکید میشود که اسلام به نحوی بازگشت به دین حضرت ابراهیم است.
در آیات اشاره میشود که کعبه را حضرت ابراهیم وضع کرد و
قرار بوده پیامبری از نسل او در سرزمین کعبه ظهور کند(سوره ابراهیم)،
دو شاخه شدن بنی اسرائیل (فرزندان اسحاق و اسماعیل)....
وتاکید دارد که اسلام از یهودیت و مسیحیت به دین ابراهیم نزدیکتر است،این خیلی معنی دارد...
دین ابراهیم اسلام و به معنی کامل، جامعه دینی است و اسلام قرار است احیای دین حضرت ابراهیم باشد،
این مجموعه آیات درباره شریعت بحث میکند و تاکید دارد که
شریعت یهود و نصاراشریعت ابراهیم نیست و شریعت اسلام و کتاب قرآن نزدیک ترین است به تعالیم حضرت ابراهیم ..
حتی تأکید میشود، حجی هم که مسلمانان انجام میدهند، حضرت ابراهیم بنیان گذاشته است.
قبله مسلمانان را ابراهیم تعیین کرده نه قبله یهودیان را، قبله یهودیان را حضرت داوود یا سلیمان در اورشلیم ساخته اند....
در آیات98و 99 با دو" قل" پایان بحث با اهل کتاب، رابطه با آنها،
این که آنها باید ایمان بیاورند یا نه، این که مسلمان ها چگونه باید با آن ها ارتباط داشته باشند را اعلام می کند ...
در آیه 100 آل عمران خطاب عوض میشود و
کسانی که ایمان آورده اند مورد خطاب قرار میگیرندکه
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا ...
دیگر خطاب به خود جامعه دینی مسلمانان است...
از آیه 100 تا آیهی 116 با آیات معروف مانند
إعتصموا بحبل الله و آیه ی امر به معروف و نهی از منکر،
این آیات مستقیماً به جامعه ایمانی تشکیل شده خطاب میکند و دستور میدهد.
این دستورات جهت حفظ اتحاد و انسجام خود جامعه است که در صورت پیروی از بیرون آسیب نخواهند دید.
دستورالعمل هایی درباره حفظ این امتی که تشکیل شده است به ایمان آورندگان ...
از ظاهر آیه 104 این گونه بر می آید که
باید گروه منسجمی ازاهل ایمان باشدکه یدعون الی الخیر ویأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر باشند ...
در عین حال که یک دستور عمومی است انگار دستور خاصی است که عده ای خاص و گروه منسجمی باید باشندکه
یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المعروف کنند...
معروف چیزی است که به خوبی شناخته می شود و منکر چیزی است که به بدی شناخته می شود.
یدعون الی الخیر یعنی دعوت به خیر کردن ...
ود آیه 110 که میگوید کنتم خیر امّت "أخرجت للناس" شما خارج شدید" برای مردم"...
به نظر میآید تنها یک مسئله داخلی نیست که در داخل خودتان فقط این کار را بکنید، بلکه باید برای همه مردم این کار را بکنید. انگار حرف از این است که باید شما امتی باشید که این کارها را نه فقط بین خودتان بلکه برای همه مردم انجام بدهید.
به نظر من این یک دستور در قبال مردم دنیا است، خودتان امت خوبی باشید و آنها را هم دعوت به معروف بکنید...
آیات ٩٨ و ٩٩ که فرمودید با قل شروع میشود تکرار آیات ٧٠ و ٧١ است با این تفاوت که در آنجا همین مطلب را خداوند از زبان خود خطاب به اهل کتاب عنوان میکند. در اینجا ظاهراً خطاب به پیامبر میفرماید که تو به اهل کتاب این مطالب را تذکر بده اما شاید مخاطب (قل) در اینجا همه مومنین هستند چرا که در ادامه نیز صحبت از امت است و همانطور که ذیل آیات ١٠٤ و ١١٠ فرمودید ماموریت جهانى گروه مومنین است و این نمود عبارت (وَلَتَنصُرُنَّه) در آیه ٨١ است.
بعد ازترسیم روابط داخلی مسلمین؛
مانند
" وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا" و
خطر اختلاف و تفرقه و
بازگویی خصوصیات اهل کتاب به صورت کلی ،
چگونگی روابط مسلمین و غیر مسلمین را بیان می فرماید ...
اول تعریف کلی ازوضعیت" الذین کفروا "می کندکه
کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرُّ ...
صِر همان شدت است چه سرما یاگرما ،
باد تند و شدید سرد یا باد شدیدگرم که
هردو محصول را می سوزانند ...
یعنی اعمال کافران مثل سراب است!!
الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَة..
و کلمه اصرارکه درقرآن کریم نیز به کار رفته ،مانند آیهٴ 135آل عمران ( ...لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا) اصرار ندارند (یعنی خیلی شدید نیستند درباره آن فحشا و زشتی که انجام دادند آنها که دارد )ویا( وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا) یعنی شدت میورزند هم ریشه ی" صِر"است ...
آیه 118
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ ...
ای کسانی که ایمان آورده وربوبیت الهی را پذیرفته اید،در روابط اجتماعی سیاسیتان کسانی که مسلمان نیستندرا بطانه خود قرار ندهید.
بطانه از بطن می آید ،
چیزی که به بدن نزدیکتر است ...
درون ، داخل ... همراز ...همدم...
در اینجا کسانی که مرتبطین خاص اند، رازداراند، دوستان صمیمیاند به اینها بطانه می گویند ...
یعنی اندرونیها، رازدار ...مقربین...
بطانه را از غیر مسلمانها قرار ندهید که
آنها به اسرارتان آگاه بشوند،
غیر مسلمان را به اندرون کشورهای اسلامی راه ندهید که آنها محرم اسرار سیاسی و نظامیتان باشند ...
چندین خصوصیت ،شاید حدود ده یا کمتر و بیشتر میشمارد که بخشی از آنها در این دو سه تا آیه است بخشی هم در آیات دیگر...
لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُم
اول نهی می فرماید،
بعد این نهیها را مستدل میکندو
بعد میفرماید ما اینچنین آیات الهی را برای شما شرح میدهیم تا
إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون ..
لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ
چرا؟
برای اینکه
* لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً...
لا یَأْلُونَکُمْ یعنی کوتاهی نمیکنند،
در چه؟ ازچه ؟
خَبالاً ... در افساد شما ،در ایجاد فساد،در به هم زدن نظم شما هیچ کوتاهی نمیکنند، پس اینها را به درون کشورتان راه ندهیداز مسائل سیاسیتان اینها را آگاه نکنید...
خبال همان فساد است مجنون را که میگویند ذو خبل برای اینکه می گویند عقلش فاسد شده است ...
**وَدُّوا ما عَنِتُّمْ
عنت یعنی مشقت، آنها علاقهمندند(دوست دارند) که شما به زحمت بیفتید هم نظم و سازمان درونی شما را به فساد منتهی میکنند هم دنبال مشقت برای شمایند،
دوستدار مشقت و عذاب شمایند ،
وَدُّوا ما عَنِتُّمْ
*** قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَر
ُ از نظر روانشناسی از لا به لای حرفهای اینها نشانه دشمنی آشکار است ،
واگر لافدوستی میزنندبرای فریب و منفعت خودشان است ...
دعوت به هوشیاری می کندمسلمانان را در روابط ،
تا مثل پزشک از نشانه ها به تشخیص بیماری برسند...
قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ
****وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ
نه تنها آنچه می گویند بلکه عداوت و بغض و نفرتی که در دل آنها علیه شما دارند خیلی بیشتر از آن است که از زبانشان ظهور میکند...
پس
بینا لکم الآیات ان کنتم تعقلون
بیان کردیم برای شما نشانه ها را که تعقل کنید ...