آیه 123
ولقد نصرکم الله ببدر ...
جنگ بدر
خیلی جنگها یک یا دو میلیون نفر کشته می دهد اما در مسیر تاریخ جهان تأثیری ندارد، ولی جنگی شاید تعداد همه ی افرادی که با هم برخورد کرده اند به هزار و پانصد نفر نرسد و همه ی کشته هایش هم بیشتر از هشتاد نفرنباشد اما مسیر تاریخ را عوض کند..
جنگ بدر چنین جنگی بود،آنچنان از اهمیت برخوردار بود که کسانی که در این جنگ شرکت داشتند بدریون نامیده شدند و بدری بودن فضیلتی بالاتر از شرکت در جهاد داشت ...
چرا؟؟؟
جنگ بدر دو خصوصیت مهم دارد :
- اول اینکه هفتاد نفرکشته شده از دشمن، خرطوم دارها بودند، یعنی سران قریش، و همین بود که پشت کفار قریش را شکست. کسی مانند ابوجهل و عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و ولید بن عتبه در همین جنگ کشته شد. خلاصه خرطوم قریش در این جنگ داغ زده شد.
- مهمتر اینکه جنگ بدرآغاز دورهی فرهنگسازی اسلام است.
یعنی مسلمین پس از گذشت دورههایی از حیات اجتماعیشان به جایی رسیدند که به آنها فرمان داده شد به عنوان یک اقلیت با یک اکثریت مطلق روبهرو بشوندکه در معنای جنگهای آن زمان یک چیز بدیع و شگفتانگیزی است و
جبهه کفر این معنی را کاملا درک میکند...
اهل بدر را میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛
یک بخش کسانی که سرداران جنگآور بودند و
یک عدهی دیگر فرهنگمدارانی که مسیر دهی فکری میکردند.
در لحظهی حادثه این دو تا قابل تشخیص نیستند؛
هر دو یکی هستند.
مسألهی مهم دیگر،
مسألهی فرماندهی است و
نسبتی که بدریها با فرماندهشان داشتند
که مقایسه این رویارویی حق و باطل در" بدر "و "احد "و نسبتی که اُحدیها با فرماندهشان داشتند اهمیت این جنگ را آشکار می کند که امام خامنه ای در جمع فعالان فرهنگی میفرماید:
شما "بدریون بدرکبری" هستیدو امید است شما زنده باشید و ظهور امام زمان(عج) را درک کنید.
درجنگ بدر چه اتفاقی افتاد؟
با تعداد کم مسلمانان در مقابل قافله نظامی وسیع و گسترده باطل پیامبر(ص) دو راه داشت.
با دشمنان از درمذاکره وارد شود و تمامی ادعاهایش را پس بگیرد ...
یا بجنگد که ظاهر قضیه نشان می داد در جنگ مسلمانان همگی کشته خواهند شد و اسلام شکست خواهد خورد .
مسلمانان انتخاب کردند...
بعد از آن خدا،ملائک خود را به کمک مسلمانان فرستاد و پیروز شدند.
وقتی در این زمان دشمن با عِده و عُده فرهنگی فراوان در مقابل ما قرار گرفته اند،شاید خداوند میخواهد بار دیگر ثابت کند که "یا دلیل المتحیرین"."
* تفاوتها و شباهتهای بدر و احد
در بدرکفار در مقابل اسلامند، در احد هم همینها هستند. یعنی دشمنان در بدر و احد یکی هستند. دوستان هم یکی هستند،
اما، یاران و پیروان حضرت رسول ص در قبال دستورهای پیامبر بیقید و شرط و بیهیچ طمعی تسلیم بودند .
ولی در اُحد قصه اینگونه نبود.
شاید نفاق موجود در مدینه و تبلیغات یهود تأثیر گذاشته بود...
از طرفی ابوسفیان همهی صحرا را برانگیخته بود و قبیلهای در عرب وجود نداشت که خریداری نشده باشد،
اما مهمترین اختلاف و اتفاق
آنجا افتاد که
فرمان رسول (ص) زیر پا گذاشته شد.
پیغمبر ص تأکید میکند و بارها و بارها با فصاحت و بلاغتی که شأن و حد اوست، هدف را تعیین میکند.
ایشان طوری حرف نمیزند که شکی در آن باشد که اینها بگویند شما این کوه را گفتید یا آن کوه را؟
آدمها را مشخص میکند در آن ناحیهی خاص و میگوید از اینجا ما نقطهضعف داریم که باید این نقطه را نگهبانی کنید،
ولی به محض احساس پیروزی برای غنایم دنیوی، از دستور پیامبر (ص)فرود میآیند که در نتیجه اسلام تا آستانهی نابودی پیش میرود...
باید ارزیابی کردکه
جاهلیت آن دوره چقدر در میان مسلمانان اثر داشت و جاهلیت در دورهی ما چقدر اثر دارد.
جاهلیت در میان مسلمانان عصر پیغمبر چقدر نفوذی داشت و جاهلیت فعلی در میان ما چقدر نفوذی دارد.
ابوسفیان میگفت؛ همهی صحرا را مسلمان کن، فقط قدرتی را که من داشتم، آن را به من بازگردان و من با مسلمان شدن مردم کاری ندارم....
امروز اما با مسلمان شدن مردم کار دارند...
شرایط امروز بهمراتب سختتر و پیچیدهتر از آن دوران است.
از آیه 137 به بعد و آیات این صفحه شریفه ،
بعد از اشاره به کمک الهی در جنگ بدر، به غزوه احد و خطوط کلی شکست مسلمین در این جنگ می پردازد :
*فرار گروهی از شرکت در جنگ ،برای اینکه مبادا کشته شوند ...
* شایعه شهادت رسول خدا (ص) وفرارعده ای...
* ظاهر شدن نفاق عده ای...
*عدم ولایت پذیری...
* دنیا دوستی عدهای که بیشتر به فکر غنیمت بودندو سنگراصلی را رها کرده و زمینه شهادت عدهای را هم فراهم کردند...
و بدتر اینکه " و الرسول یدعوکم فی اخراکم "رسول خدا(ص) شما را می خوانند از پشت سرتان ...
قرآن کریم اینها را مطرح و تحلیل میفرماید،مسئلهٴ مرگ، مسئلهٴ اجل، مسئلهٴ اراده و همّت و ولایت پذیری و... را تبیین می فرماید ،چون مشکلات کسانی که در جنگ اُحد و احدها در اعصار بعد آسیب دیدندو خواهند دید این مسائل است.
بعد از جریان احد،
شبهه ای مطرح شد و
زمینه ای فراهم گشت
به ترک مبارزه در آینده در بین مسلمین .
شبهه ای عقیدتی که
اگر حق با مسلمین است
پس چرا آسیب دیدند؟
وزمینه ای ایجاد کردند که مسلمین در جهاد حضور پیدا نکنندو به طرق دیگر بخواهندخودرا حفظ کنندکه چون کم و ضعیف و فعلا در قدرت نیستند وراههای سازش و .... که قرآن کریم در رفع این شبهات می فرماید که:
وَ لا تَهِنُوا... نسبت به آینده
و وَ لا تَحْزَنُوا... نسبت به گذشته ،
و اصل اساسی ، "وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ"
یعنی محوربودن ایمان... إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین ...
که
أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْن
اگر
إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین ...
و
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ برای گذشته
وَ
تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ برای آینده
وَ
لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا اصل اساسی ، تا معلوم دارد خداوندکسانی را که ایمان آورده اند ....
و جواب اصلی شکست و پیروزی ها را می فرماید که تمحیص و تمیز ...
تمحیص و تمیز چیست ؟
جامعه اسلامی یک پیکر است و
باید امت اسلامی مرز بندی بشود،
یعنی مرز کافر و منافق جدا بشود،
این را میگویند تمیز...
"لِیَمیز اللّه الْخَبیث مِن الطَّیِّب "
ویا
"و امْتازُوا الْیَوْم أَیُّهَا الْمُجْرِمُون"
یعنی تمیزی با بیرون سنجیده میشود،
وقتی مرز جدا شد دیگر بحث ،
بحث تمحیص است،
یعنی تمحیص امتیاز درونی و نفسی است نه نسبی ...
در داخل امت بعضی خالصند بعضی ناخالص، آنها که خالصند،خالصندو آنها هم که ناخالصند باید خالص بشوند نه اینکه از این مرز بیرون بروند،مثل جدا کردن طلا از فلزات دیگر که می شود تمیز و بعداز جدا سازی از فلزات دیگردر کوره می گدازند تا ناخالصی طلا نیز برطرف شود این یعنی تمحیص ،پس باید تمحیص بشود ، گداخته بشود تا این ناخالصی ها زدوده بشود، تا انسان خالص نباشد نمیتواندحکومت بکند، چه در دنیا وچه آخرت ...سنت الهی این است...
امْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّة ...
با خواندن قصه شهدا و درجات شهدامی گویندچه منزلتی، کاش ما هم به این فیض میرسیدیم و میگویند یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ ... زیارت عاشورا زیارت وارث سایر زیارتها را خیلی ها می خوانند اما وقتی درهای جهاد و شهادت باز می شود فقط نگاه میکنند،
در سورهٴ "احزاب آیه 19 "می فرماید :
"در زمان صلح و آرامش تند و تیز درباره جهاد و شهادت و مبارزه حرف می زنند اما موقع جنگ ساکتند ..
فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذی یُغْشى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ
مثل آدم محتضر شبکه چشمشان میگرددازخوف ،
ولی در حالت رفاه و امنیت سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِداد
«سلق» یعنی مدام تند و تیز دارد سخنرانی میکنند با یک زبان تیز به السنه حداد حدید یعنی تیز با حدّت وشدت حرف میزند ...
در امتحان جریان احد و
امثال احد،
درونها ظاهرمی شود و
این یک اصل کلی است،
نه مربوط به صدر اسلام ...
همیشه این حرف هست ...