سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

آیه ها- غدیر

آیه های زندگی

"الْیوْمَ یئِسَ الَّذینَ کفروا مِنْ دینِکمْ

فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ

اخْشَوْنِ‏"

قرآن کریم در سوره مائده آیه۳ یک اعلام خطر از ناحیه خدا به همه مسلمانان می‏ نماید و آن اینکه تاکنون از دشمن می ‏ترسیدیدو حال نگرانی از آن ناحیه منتفی است، اکنون نگرانی از ناحیه من است، از این پس از کافران و دشمنان خارجی نترسید، از من بترسید که در کمین شما هستم.

یعنی چه؟

یعنی جامعه اسلامی

از این پس از درون خود

 تهدید می ‏شود که

 راه انحراف از مسیر الهی را

پیش گیرد و خدا را فراموش کند.

 سنت لایتغیر خداست که

هر ملتی که از درون و

 از جنبه اخلاقی تغییر کند و

 عوض شود،

خداوند متعال سرنوشت آنها را تغییر دهد:

 انَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی‏ یغَیروا ما بِانْفُسِهِمْ‏...

امشب و دیگر شب‌ها سخنان بسیاری در مدح علی ع و غدیر گفته شده است و

 هیچ یک از ما با علی و سیرۀ علی (ع) ناآشنا نیست.

پس چرا ما دیگر از سیرۀ پاک او تأثیر نمی‌گیریم؟

چرا در کنار چشمه ایستاده‌ایم و با این‌که احساس تشنگی می‌کنیم، از آن نمی‌نوشیم؟

بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ...

 قبل از اینکه پیامبراکرم(ص)

 دست حضرت علی(ع) را در روز غدیر

بلند کند،

 فرمودند:

ای مردم در قرآن تدبر کنید...!!

یعنی  وقتی در قرآن تدبر کردی،

 قرآن دست شما را می‌گیرد و

 به سوی ولایت و امامت حضرت علی(ع) راهنمایی می‌کند.

 در خطبه فدکیه نیز

حضرت زهرا(س) وقتی می‌خواهندریشه‌یابی کنند که

چرا مردم از ولایت جدا شدند،

 می‌فرمایند:

یا در قرآن تدبر نکردید،

 یا اگر تدبر کردید قفل دلتان نگذاشت که

 حق را ببینید...

آیه ها- غدیر

آیه های زندگی

آیه 3 سوره مائده

أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ...

فقط این نبود که

 دستور بدهندتاهمه بایستند،

 آن هم دقیقاً سرِ چهارراهِ شام و مدینه و کوفه و مصر،

 و همه آنها که رفته اند برگردند

 و همه آن ها که نرسیده اند برسند،

 ده ها هزار نفر را

نگه داشته بود زیر آفتاب سوزان

 تا وقتی فاطمه اش (ع)درِ خانه مهاجرین و انصار را یکی یکی می زند و آن ها دلیل بخواهند، بگوید:

 «هَل تَرَکَ اَبی یوم غدیر خم لاحدٍ عذراً؟»

پدرم مگر روز غدیر برای کسی هم عذری باقی گذاشت؟

فقط این نبود که جبرییل گفته باشد؛

  بلّغ ما انزل الیک.

 که برود بالای منبر و

مانند قبل آن چه جبرییل درِ گوشش نجوا کرده بود، برایِ مردم بخواند.

  ماجرا حساستر وجدی تر بود.

این بار جبرییل،

سه بار آمده بود؛

 انَّ جبرییل هَبَطَ اِلَیّ مراراً ثلاثاً.

این بار پیام را اگر نمی رساند،

 رسالتش ناتمام می ماند،

 و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته.

اهل یقین ها از تعداد انگشتانِ دست هم کمتر بودند،

از کم ظرفیتی و کم یقینی و نفاقِ خیلی ها خوف داشت و از جانِ علی...

از خدا خواسته بود معافش بدارد از این مأموریت؛

 لِعِلمی بقلّه المتّقین و کثره المنافقین و اِدغال اللّائمین و حیل المستهزئین.

امّا جبرییل برگشته و فرموده بود:

والله یعصمک من النّاس.

فقط این نبود که بگوید:

 معاشر النّاس!

من اَولی بکم من اَنفسکم؟

 که جماعت بگوید :

النّبیّ اَولی بِالمؤمنینَ مِن اَنفسِهِم...

بلکه ماجرا این بود:

من کنتُ مولاهُ فهذا علیٍّ مولاه.

ولی نه...

 همه ماجرا این نبود.

 جبرییل دوباره آمده بود که :

 الیوم اکملتُ لکُم دینُکم

و اتممتُ علیکُم نعمتی

 و رَضیت لکم الاسلام دیناً...

رو کرده بود به معاشر النّاس و

خود تفسیر فرموده بود آیه را؛

انّما اکمل الله دینکم بامامته

 فمن لم یأتمّ به و

بِمَن یقوم مقامه مِن وَلَدی مِن صلبه

 اِلی یَوم القیامه و

َ العرض علی الله عزّ و جلّ

فاولئک الّذین حبطت اعمالهم فی النّار و

هم فیها خالدون.

 تا روز قیامت هیچ مؤمنی بی ولیّ نمانده و هیچ عذری برای کسی باقی نمانده است که دین کامل شد برای آنها که پذیرفته اند ولایت علی(ع) و فرزندانش را.

اسلامِ کامل، معنا شده بود و

 حالا دیگر

من یبتغ غیر الاسلام دیناً

فلن یقبل منه و

هو فی الآخره من الخاسرین.

امروز نیز فقط این نیست که

 بگوییم:

 اشهدُ انّ علیّاً ولیّ الله

و تمام شود،

 قواعدِ ایمان خیلی سخت است با این چند کلمه...

 گواه آن،

 صورتِ آفتاب سوخته ابوذر در ربذه است،

 زبانِ بریده ابن سکیت است،

  دست های بریده عمّار است،

گواه آن،

هزاران هزار پیکرِ بی سرِ علوی که

 توی کوچه پس کوچه هایِ تاریخ،

جرزِ دیوارها شده و

 اندودِ چاه ها و دخمه ها...

اصلاً چرا این قدر دور؟

 در همین قرن ،

 چند کیلومتر آن طرف تر ،

نیجریه؛ مزار شریف ، هزاره های بی نام و نشان ...

زن ها وبچّه ها و اهالی یمن...

عراق و سوریه ...

شهید حججی ها، فاطمیون ، زینبیون...

قیمتِ حقیقیِ اشهد انّ علیّاَ ولیّ الله را آنها بهتر می دانند ...

اصلا خون‌های آن هفتاد و دو شهیدکربلا

 قیمتِ حقیقیِ اشهد انّ علیّاً ولیّ الله بود....

اشتباه_متشابه!

 اشتباه_متشابه!

خداوند متعال در سوره مبارکه توبه، به ماجرای برخی اصحاب غیرانقلابی پیامبر(ص) اشاره می فرماید که علی رغم تأکید پیامبر(ص) برای حضور در میدان جنگ، از ایشان اجازه خواستند تا در جنگ حاضر نشوند. درحالیکه اجازه ندادن پیامبر(ص) به آنان و تخلف احتمالی آنان از این دستور، می توانست ماهیت غیرانقلابی و منافقانه آنان را آشکار سازد، اما ایشان در این مورد به آنان اجازه دادند تا در میدان جهاد حاضر نشوند. و طبیعتاً اینگونه، آنان نیز در برابر انتقادات دیگران نسبت به عدم حضور خود در میدان جنگ، از محکم ترین دلیل که همان اجازه قانونی پیامبر(ص) بود برخوردار بودند! خداوند متعال در پی این واقعه آیاتی نازل فرمود:

«عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ؛ خداوند تو را ببخشد! چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسى، به آنها اجازه (تخلف از جهاد) دادى؟!» (توبه: 43)

همانگونه که از ظاهر این آیه شریفه پیداست، خداوند متعال، با لحنی عتاب آمیز، پیامبر(ص) را متوجه اشتباهش می نماید. اما امام رضا(ع) در روایتی در ذیل این آیه شریفه می فرمایند:

«هَذَا مِمَّا نَزَلَ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةُ خَاطَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ نَبِیَّهُ وَ أَرَادَ بِهِ أُمَّتَهُ؛ این آیه شریفه از باب « به_در_میگویم_که_دیوار_بشنود» نازل شده است. هرچند خداوند پیامبرش را مخاطب قرار داده، ولی در واقع منظورش توبیخ امتش بوده است.» (عیون أخبار الرضا علیه السلام؛ج1؛ ص202)

به عبارت دیگر باید گفت، در این زمینه، پیامبر اکرم(ص) اشتباهی مرتکب نشده بود، بلکه کسانی مرتکب اشتباه شده بودند که ایشان را در محذوریت قرار داده و از پیامبر(ص) #اجازه_تخلف گرفتند. در واقع خداوند با این تعبیر، «سعه صدر» فوق العاده و لطف بیش از اندازه پیامبر(ص) را با لحنی عتاب آمیز تحسین می کند تا اینگونه، دیگرانی را که از پیامبر(ص) اجازه تخلّف گرفتند را مذمّت نماید.

نشانه درستی کار پیامبر(ص) هم این است که خداوند در آیات بعدی، اقدام ایشان در اجازه دادن به آنان را تأیید می فرماید؛ چراکه در صورت حضور آنان در سپاه اسلام، میان مسلمانان شروع به فتنه انگیزی و ایجاد تفرقه می نمودند:

«وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِینَ * لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ؛ اگر آنها (راست مىگفتند و) مىخواستند (به سوى میدان جهاد) خارج شوند وسیلهاى براى آن فراهم مىساختند، ولى خدا از حرکت آنها کراهت داشت لذا (توفیقش را از آنان سلب کرد و) آنها را (از این کار) باز داشت، و به آنها گفته شد با «قاعدین» (کودکان و پیران و بیماران) بنشینید. * اگر همراه شما (به سوى میدان جهاد) خارج مىشدند چیزى جز اضطراب و تردید به شما نمىافزودند و به سرعت در بین شما به فتنهانگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق) مىپرداختند و در میان شما افرادى (سست و ضعیف) که زود باور هستند، و خداوند از ظالمان با خبر است.» (توبه: 47-46) (برای تحلیل دقیق تر این آیه شریفه، رجوع کنید به: المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج9، ص285؛ تفسیرتسنیم؛ ج34، ص118)

نتیجه آنکه، زمانی که ولیّ خدا یا از سوی خداوند متهم به «اشتباه» می شود و یا خودش، عملکرد خودش را اشتباه می داند، باید به سیاق و قرائن منفصل و متصل و محکمات کلامی اش دقت نمود تا معنای واقعی آن کلام متشابه درک شود. گاه «اشتباه کردمِ» ولیّ خدا، یعنی:

مردم! شما اشتباه کردید.

خواص! شما اشتباه کردید.

منافقین و مریض دلانی که از من اجازه تخلّف از اصول را می خواستید! شما اشتباه کردید.

این رفتار ولیّ، مانند رفتار پدری است که گاه به منظور تأدیب فرزند نابابش، از لطف بیش از اندازه خود نسبت به او انتقاد می کند و آن را اشتباه می داند.

دکتر شبیر فیروزیان

 

آیه ها

آیه ای برای امروز

سوره مبارکه احزاب آیه 23

من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدواالله

فمنهم من قضی نحبه و

منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.

در میان مؤمنان مردانی هستند که

بر سر عهدی که با خدا بسته‌اند ایستاده‌اند،

بعضی از آن‌ها به عهدشان (به تمام وکمال) وفا کردند و

 بعضی هایشان هم در انتظارند،

 و هیچ تغییر و تبدیلی در عهد و پیمانشان ندادند.

 

خیلی ها حرف های خدا را جدی نمی‌گیرند.

هر بار که قرآن می‌خوانند،

 آخرش می‌گویند:

 صدق‌الله،

 اما باور نکرده‌اند که راست گفته،

انگار وعده‌هایش را، وعیدهایش را خیلی جدی نمی گیرندکه

 چون من هنوز درجا می زنند...

این وسط اما

هستند کسانی که

وعده‌های خدا را باور می‌کنند؛

 که پای معامله‌ها‌یشان با خدا می‌مانند،

 همه‌جوره،

 صدقوا ما عاهدوا الله.

 چه آن‌هایی که

تمام و کمال عهدشان را وفا کردند؛

 قضی نحبه... "فلا تبیعوها الّا بها."

 و چه آن‌هایی که

 منتظرند نوبت معامله‌شان برسد

"و منهم من ینتظر".

اصلاً هم دو دلی و تردید به خودشان راه نمی‌دهند:

 وما بدّلوا تبدیلا. 

تکلیف ایمان را این آیه معلوم کرده است،

 اگرشهیدنشده‌ایم

بایددرانتظارشهادت باشیم!

 وگرنه

در زمره صدقوا ما عاهدوالله

 راهمان نمی‌دهند!

 وگرنه

در صداقت ایمانمان

شک خواهد بود،

 این آیه را جبرییل توی بحبوحه جنگ احزاب برای رسول خاتم ص هدیه آورد ،اما ماجرا به احزاب و احد و خیبر ختم نمی‌شود،

هر کدام از اصحاب کربلایی سیدالشّهداء که برای وداع خدمت مولا می‌آمدند، آقا سلامشان را جواب می‌دادند و همین آیه را می‌خواندند...

"انّ اصحاب الحسین بکربلا کانوا کل من اراد الخروج و دع الحسین (ع) و قال:

 السلام علیک یا رسول اللَّه!

 فیجیبه: و علیک السلام و نحن خلفک، و یقرأ: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر.)

بالای سر مسلم بن عوسجه

همین آیه را تلاوت کردند!

وقتی خبر شهادت عبدالله یقطر راشنیدند

 همین آیه را فرمودند!

بی‌راه نبود که

 امام می‌گفتند؛ تکلیف ما را سیّدالشّهداء معلوم کرده است!

آن‌ها که آرام و مطمئن پای قراردادهایشان نوشتند:

خدایا مرا پاکیزه بپذیر،

 صدقوا ما عاهدوالله،

معامله را بردند!

 می‌مانَد من ینتظر که

 من و شماییم.

 می‌ماند جوانه این آرزو که

 باید هر روز آب بخورد و

تر و تازه بماند و

زردی و غبار تردید و شبهه و دوری از ولایت

 رویش ننشیند.

می‌مانَد این مبارزه که

 هنوز خاتمه نیافته است ،

آنهم با لقب افسران جوان‌ که

 باور کنیم جنگ هنوز تمام نشده است!

می‌مانَد بصیرت افسری که

 هم دشمنش را خوب شناخته و

 هم فرمانده‌اش را،

 هم جبهه‌اش را و هم سلاحش را،...

می‌مانَدچشم‌هایی که

 هنوز هم وقتی حرفی از جهاد و جبهه وشهادت به میان می‌آید

باید برق بزند...

می‌مانیم من و تو و این راه که

همیشه از کربلا می‌گذرد؛

 چه جنگ باشد و چه نباشد!

از مردان صادق خدا

بعضی‌هایشان شهیدشدندو

بعضی‌ها درآرزوی شهادت‌اند،‌

ومن و تو  از کدامین قبیله‌ایم؟...

آیه ها

 آیه ای برای همه ی فصل ها

آیات 11 تا 22 سوره ی احزاب

"هر فردی و هر شهری می تواند کوفه باشد یا نباشد."

کوفه در لسان علی(ع)، قبة الاسلام و جمجمة العرب است.

کوفیان حتی در نبرد جمل فریب اسم ام المومنین واصحاب کبار را نخوردند و علی(ع) را یاری کردند، در دوستی پیامبر و اهل بیتش(ع)محکم اند و مورد اطمینان امیرمومنان:

«اى اهل کوفه!... شما در دوستى پیامبر(ص) و اهل بیت او از همه عرب محکم تر هستید و" من بعد از خدا به شما اطمینان و اعتماد کرده ام که به سوى شما آمده ام".»

اما عجیب است که

پس از مدتی لسان علی(ع) از ستایش به نکوهش می گراید و با لحنی تند به سرزنش کوفیان می پردازد؛

مثلا بعد از حمله ی ضحاک ابن قیس ،به همان کوفیان می فرماید:

« سوگند به خدا! به آنجا رسیده ‏ام که گفتارتان را تصدیق نمیکنم و به یارى شما امید ندارم ‏و دشمنان را به وسیله شما تهدید نمیکنم! چه دردى دارید؟ دواى شما چیست؟ طب شما کدام است؟»

و کوفیان را سست عنصر و اشباح الرجال می خوانند؟؟

کوفه چگونه شهری است که

هم قبه الاسلام است و

هم مکان اجتماع سست عنصران و اشباه الرجال؟

 چگونه است که روزی مهمترین حامی جبهه ی حق است و روزی قاتل امام المسلمین؟

برای نصرت حق به حداقلی از مومنان راستین نیاز است که

 با وجود آنها اکثریت مردمان معیشت گرا و عافیت طلب در مسیر حداقلی حق بمانندو منافقان در حاشیه...

 هیچ شهری در هیچ دوره ای وجود نداشته که سراسر ایمان یا سراسر کفر و نفاق باشد.

هر شهری محل ظهور ایمان و نفاق است؛

 گروهی در اینسو و گروهی در آنسو؛

 و گروهی عظیم در تردد میان حق و باطل.

 بنابر قول علامه طباطبایی در مدینه النبی هم از هر سه نفر یک نفر منافق بود! در مدینه سران فتنه چون عبدالله بن ابی در حدود ثلث آراء مدینه را در اختیار داشتند که با رحلت رسول خدا این تعداد زیاد هم شد.

مدینه و کوفه هر دو مسکن ناب ترن مومنان و شقی ترین منافقان بودند.

اصولاً شهری که پایگاه و ام القری باشد، چنین است.

 هر شهری می تواند کوفه باشد یا نباشد...

کوفه بودن نیز مانند ایمان و نفاق مراتب دارد.

آن هنگام که

 حامیان ولایت در حمایت از امیرالمومنین (ع)کوتاهی نکرده بودند و غلبه ی فرهنگی و سیاسی با آنان بود، منافقان در ضعف ودر حاشیه قرار داشتند.

اما وقتی به هزار توجیه دنیوی و حتی دینی نسبت به اهداف امام بی اهمیت شدند ، کوفه محل تاخت و تاز منافقین شد و...

 ابتلاء عظیم در انتظار چنین شهرهایی است؛

آنگاه که مومنین در یاری حق و ولایت حق فروگذارند،

کوفه ها بزرگترین یاران طاغوت خواهندشد...