قرآن کریم در بیان
ترازوی روز قیامت میفرماید:
"وَالوزنُ یومئِذٍ الحقّ "(اعراف 8)
در قیامت انسانها و اعمال آنها را با حق وزن
میکنند.
پس در قیامت وزن «حق» است و «موزون» جان و عمل انسان خواهد بود؛
چون در توزین و سنجش، هم وزن لازم است و هم موزون.
اگر جان و عمل از حق، بهرهمند بود سنگین میشود و گرنه سبک است.
آنان که میزانی سنگین دارند، اهل نجات هستند، و سبکْ میزانها، اهل عذابند.
امام علی (علیهالسلام) میفرمایند:قبل از آنکه شما را با حق بسنجند، خود را با آن توزین کنید،
ببینید سبک هستید یا سنگین، کارتان به روال حق است یا نه؟
از حق شروع شده و برای حق است یا نه؟
انسان میتواند تبهکاریهایش را برای دیگران توجیه کند
ولی آنها را برای خود نمی تواند توجیه کند که:
بَلِ الإنسانُ عَلی نفسِهِ بَصیَرةٌ وَلَوْ ألقی معَاذیرَة(قیامت 14-15)
یعنی خیلی بینا،
مانند «تای» «علّامة» که یعنی خیلی دانشمند.
ممکن است انسان خود را از دیگران مستور کند وبر بدیهای خود پرده توجیه بکشد
ولی در پیشگاه جانش میداند چه کرده و چه میکند، گرچه عذر تراشی کند.
بَل هُم فی شکٍّ
یَلعبون(دخان 9)؛
وَارْتابَت قُلُوبُهم فَهم فی رَیبهِم
یتَردّدوُن(توبه 45)
دلهایشان به شک افتاده و در شک خود سرگردانند.
در کلمات عرفا آمده که علم حجاب اکبر است؛
چون علم،
موجود مجرّد است و حَجْبِ موجود مجرّد، مهمتر از حَجْب موجود مادی است.
(حکمت 274)
و به جای اطاعت، زمینه ساز عصیان و سرکشی نگردد؛ به جای راهبری، راهزن نشود؛
چون چنین علمی در حقیقت،جهل است.
چون علمی که به عمل ننشیند جهل است و علمی که راهنما نباشد راهزن است و
یقین خود را به شک تبدیل نکنید.
عصیان، یقین را به شک مبدّل میسازد و
انسان شاک در شک خود سر گردان است:
پس یقینی که به عمل ننشیند شک است؛
شخصی که علم اخلاق را خوب بداند و
مسائل اخلاقی را خوب بررسی کرده باشد ولی در عمل لنگ باشد، شاک است نه متیقّن.
انسان تنها موجودی است که از صفر به صد میرسد؛
بقیه موجودات تو راهی هستند،
یعنی یا از صفر شروع میکنند و در اواسط راه از دور خارج میشوند و
یا اینکه از وسط راه آغاز میکنند و تا پایان میروند.
گروه اول نباتات و حیوانات هستند و
گروه دوم فرشتهها هستند یعنی از وسط آغاز میکنند و اوج میگیرند.
اما مانند انسان نیستند که از تراب و خاک شروع کرده باشند.
پس هیچکدام از اینها «کادح الی رب» نیستند،
لذا این چنین موجودی که موقعیت و وضع خاص دارد ؛
کلام الهی، رزق و روزی الهی نیز باید مناسب خودش و به همین امتداد باشد و
با سخن الهی با دیگر موجودات فرق داشته باشد.
ووقتی می فرماید لترکبن طبق عن طبق ...
سوار شدن انسان بر مرحله ای از مرحله ای ...
سوار بودن انسان و مرکوب وراهور بودن مراحل زندگی انسانی که
این سوار با گذشتن از مراحل به لحظه موعود و میقات با خداوند می رسد.
فملاقیه
واین لحظه دیدار می تواند وصل شیرینی باشد که فزت ...
ویا رسیدنی هولناک و دهشت آورباشد ...فسوف یدعو ثبورا ...
دعای ثبور خواندنشان یعنی مىگویند :
وا ثبورا مثل اینکه مىگوییم : واویلا .