«تصمیم به گناه، گناه
است»
سوره قلم
17إِنّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ
إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ
18وَ لایَسْتَثْنُونَ
19فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ
نائِمُونَ
17 ـ ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ» را
آزمایش کردیم،
هنگامى که سوگند خوردند که میوه ها را صبحگاه بچینند.
18 ـ و هیچ از آن استثناء نکنند.خیلی از ما افکار اشتباهی داریم و خیال میکنیم تصمیم بر گناه،
گناه نیست در حالی که دراین آیات فرموده است که عذاب خدا اینچنین است.
یعنی این فعل الهی بهعنوان عذاب قلمداد شد و خداوند آنها را عذاب کرد و
عذاب برای تصمیم به گناه نازل شدوالبته فرمود در آخرت این عذاب بزرگتر است.
زیرا تصمیم قاطع بر گناه، گناه است هرچند این گناه اتفاق نیفتاده باشد.
مراقب باشیم تصمیماتی که میگیریم مواجهه با خدا نداشته باشد.
هوشمندی جهان هستی یکی از ارکان چهارگانه هدایت است.
زیرا حرکت به سوی غایت و کمال، به هدایت نیازمند است و این نیازمند شعور و
فهم است.
قرآن کریم سراسر جهان هستی را دارای شعور و هدایت
میداند؛
"و إن منشیءٍ إلاّ یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم"
(اسرا44)
و "ربّنا الّذی أعطی کلّ شیءٍ خلقه ثمّ هدی"
و "سبّحِ اسم ربّک الأعلی٭ الّذی خلق فسوّی٭ و الّذی قدّر فهدی".
(اعلی 1-3)
هر چیزی را خدا هدایت میکند؛ یعنی آن شیء مهتدی شعور و علم دارد،
اگر شرط هدایت پذیری، داشتن شعور باشد، هر چیزی در عالم شعور دارد.
چون خداوند تمام عالم را دارای «هدف و شعور و هدایت» میداند.
از این رو، بسیاری از واژه ها که از منظر برخی مجازاً استعمال شده اند،
از منظر دیگران حقیقت اند؛ مثلاً
" واسئلِ القریة"(یوسف 82)
اگر کسی از «قریه» نتوانست بپرسد، بر اثر آن است که زبان آن را نمیداند
و این نقص خود اوست.
پس به شهادت تسبیح سراسر جهان؛
و "إن من شیءٍ إلاّ یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم"
و نیز به گواهی همراهی اینها با برخی از پیامبران در تسبیح خداوند؛
"إنّا سخّرنا الجبال معه یسبّحن بالعشی و الإشراق"
سؤال از اینها حقیقت است، نه مجاز .بنابراین،
تنها مردان الهی نیستند که شب و روز تسبیحگوی حقند و داد و ستدهای دنیوی،
آنان را از یاد خدا غافل نمیکند،
بلکه کوهها و بیابانها با حضرت داود(ع)صبحگاهان و شامگاهان،
خداوند را تسبیح میگفتند.
از این رهگذر معلوم میشود که اگر کسی اهل تسبیح باشد،
از کاروان در حال حرکت مسبّحان عقب نیفتاده است، نه جلو باشد که سبب غرور شود.
چون سالکان هوشیار و اهل تسبیح میفهمند که
با میلیاردها موجود دیگر در حال حرکت تسبیحی هستند.
برداشت از کتاب هدایت در قرآن ،ص 33-35 تالیف آیت الله جوادی آملی
در آدمی، عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که
اگر صد هزار عالَم مُلک او شود که نیاساید و آرام نیابد.
این خلق به تفصیل
در هر پیشه ای و صنعتی و منصبی و
تحصیل نجوم و طبّ و... می کنند
و هیچ آرام نمی گیرند،
زیرا آنچه مقصود است به دست نیامده است.
آخر ، معشوق را " دلارام " می گویند،
یعنی که دل به وی آرام گیرد - پس به غیر چون آرام و قرار گیرد ؟
این جمله خوشی ها و مقصود ها چون نردبانی ست و
چون پایه های نردبان، جای اقامت و باش نیست،
از بهرِ گذشتن است.
خُنک او را که زودتر بیدار و واقف گردد،
تا راهِ دراز بر او کوته شود و
در این پایه های نردبانِ عمر خود را ضایع نکند. فیه مافیه /مولانا