سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در قرآن کریم - سوره آل عمران(2)

آیه مباهله 

آیات 60 ،61
"مباهله" از ماده «بهل» (بر وزن اَهل) به معنای«رها کردن» و «قید و بند را از چیزی برداشتن» است ،
اگر حیوانی را به حال خود واگذارند تا نوزادش بتواند به آزادی از او شیر بنوشد، به آن «باهل» می گویند و 
«ابتهال» در دعا به معنای تضرّع و واگذاری کار به خدا است و
 آن را به معنای «هلاکت و لعن و دوری از خدا» نیز گرفته اند چون رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خود، این نتایج را به همراه دارد.
( تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۳۷ ـ ۴۳۸ / مفردات راغب، واژه "بهل")

مباهله، قدرت نمایی رسول خدا (ص)در جنگ نرم است...
دشمنان اسلام از روشهایی بهره می گیرند که حقیقت اسلام را پنهان کنند،
ویا حقایق وزیباییهای اسلام را منزوی کنند. 
جنگ های نظامی و حذف فیزیکی پیامبر(ص) و مؤمنان و جنگ های نرم، 
شبهات و تردیدافکنی ها و ادعای باطل ساحری وجنون و قدرت طلبی و حکومت خواهی و ...
 وبیش ترین فشاردشمنان از طریق جنگ نرم و فتنه گری است
 تااهل ایمان را مجبور به تابعیت و پیروی از گفتمان و سبک زندگی خود کنند.
روش پیامبر گرامی(ص)مقابله جدی و براساس حکم مقابله به مثل،
 ایستادگی در جنگ های سخت و نظامی و جنگ های نرم در برابر دشمنان بود.

زمانی که فشار روحی و روانی از سوی اهل کتاب در جنگ روانی و نرم و شبهه افکنی افزایش یافت،
 پیامبراکرم(ص) با ابتکار عملی، 
مسئله مباهله را
 مطرح می سازد
 تا یقین به باور راه خویش را
 در حدکمال نشان دهد.
 این حرکت پیامبر(ص) یعنی،
 "خروج از دایره دفاع به تهاجم در جنگ نرم "
موجب شد تا دشمن به سرعت واکنش نشان داده و عقب نشینی کندو بساط شبهه افکنی برچیده شود .

جبهه مخالفان اسلام طیف گسترده ای از احزاب با تفکرات، اعتقادات و باورهای متضاد و متقابل بود(و است)،
 از کافران و مشرکان بت پرست تا بی خدایان تا مؤمنان به توحید و اهل کتاب از یهودیان و مسیحیان ...
باتوجه به طیف رنگارنگ و گسترده مخالفان اسلام، هجمه دشمنان نیز متنوع و روش های تقابل متعدد و گوناگون خواهد بود.
 تحمیل انواع جنگ های نظامی و محاصره اقتصادی و توهین و اهانت و بهره گیری از همه روش های تخریب شخص و شخصیت ...
 و
شبهه سازی همواره دردستور کار است؛
 زیرا شبهه، آراستن باطلی به صورت حقیقت است و شبهه را شبهه گفتند؛
 چرا که همانند حق و حقیقت جلوه گری می کند و مردم رابا ظاهرخود می فریبد،

خداوند درآیه 120 سوره بقره، به پیامبر(ص) هشدار می دهد که
 هرگز نبایددرمقابل فشارهای دشمنانه وارد می شود، عقب نشینی کند و
 یا امتیازی هرچند کوچک به دشمن بدهد؛
 زیرا هرگونه امتیازدهی به دشمن به معنای ناتوانی مسلمانان و افزایش گستاخی و جسارت و جرأت دشمنان است.
 مومنان باید بصیر باشند که
 دشمنان به این امتیاز کوچک بسنده نمی کنند و
 گام به گام همانند شیطان پیش می آیند تا برایمان و جان و تن وفکرشان ولایت یابند.

اهل ایمان باید ،
تا آن حد به سلاح ایمان
 متکی باشند که
 هیچ گونه تندباد فتنه هایی که بدتر از قتل و کشتار نظامی است
 (بقره آیه 191)
 نتواند در اراده و ایمان آنان خللی وارد سازد.
 وهنگامی که اهل ایمان به سلاح ایمان تجهیزشده و اراده خویش را بدان تثبیت و تحکیم کردند،
می بایست از موضع دفاع بیرون آیند و به جای پاسخگویی شبهات و فرافکنی های دشمنان بطلان آنان را به مردم نشان دهند . 
چنین روشی را 
پیامبراکرم(ص) 
در داستان مباهله پیش گرفت ..

هدف از مباهله اثبات حقانیت است و 
شخصی که 
به مباهله دعوت می کند
 بر این باور است که
 از سوی خداوند موید و منصور است و
 زمانی تن به این اقدام می دهد که 
خود را باور داشته باشد....

نکات قابل توجه در آیه مباهله 

1. «الحق من ربک» 
یعنى حق از خداى سبحان نشأت مى ‏گیرد ،
خواه در جریان عیسى و آدم‏(ع) و خواه در جریان اصل نبوت و رسالت و خواه در مسائل دیگر.
 پس "فمن حاجک فیه"
 یعنى اگر کسى با تو در این حق که مصداقش در جریان مباهله،
 عیساى مسیح و نبوت و رسالت توست، احتجاج کرد، با او مباهله کن.
 از این آیه کریمه مى ‏توان استفاده کرد که 

"مباهله معجزه باقیه پیغمبر خاتم است "

و اختصاصى به ترسایان نجران ندارد ،
بلکه هر شأنى از شئون دین که حق محض است ،
اگر در نشئه صدور و ظهور مورد انکار کسى قرار گیرد راه مباهله هم چنان باز است.

2.  «فلاتکن من الممترین»
 یعنى شک در حریم تو راه ندارد ،
نه این که شک دارى...
یعنی دفع شک  نه رفع آن.
 چون رسول‏ خدا(ص) نه تنها به علم ‏الیقین و عین ‏الیقین بلکه بالاتر از آن به حق الیقین رسیده بود .

3.  «فنجعل لعنةالله على الکاذبین» 
یعنى ابتهال آدمی را آنقدر به خدا نزدیک مى ‏کند که خود مظاهر کار خدا می شود... 
دیگر نمى‏ گویدخدایا لعن را به صورت عذاب بر این ها نازل کن،
 بلکه خود به مقام جعل عذاب مى ‏رسد،
  جعل عذاب صفت فعل است و 
اگر کسى به مقام ولایت رسید ،
مظهر فعل خدا مى ‏شود،
 یعنى در مقام فعل، 
خدا کار را با دست او انجام مى‏ دهد.

4.  هرگز نمى ‏توان گفت که
 حضور این چهارتن از میان جمع مردان و زنان و فرزندان مسلمانان به عنوان نمونه بوده است ،
چرا که در این صورت باید رسول‏ خدا دست کم دو مرد و سه زن و سه فرزند همراه خود مى ‏آورد 
تا به کارگیرى صیغه جمع عربى که کمترین مرتبه آن سه فرد است توجیه داشته باشد.
 رسول‏ خدا،
 تنها این چهار تن را حاضر کرد،
 چون در عالم خارج به جز آن ها کسى شایسته همراهى در این دعوت و این ادعا نبود...

5. طرف بحث و گفتگوى مسیحیان
 با رسول‏ خدا بود و 
اگر رسول ‏خدا(ص)
افرادی را همراه خود کرد ،
معلوم مى‏ شود که
 آنان نیز طرف این درگیرى بودند
 و ادعاى رسول‏ خدا ادعاى آنان نیز بود...

آیت الله جوادی آملی :
﴿نَبْتَهِل﴾ گرچه از بَهْله مشتق است و بهله همان طوری که 
در تفسیر زمخشری آمده و حتی در المیزان هم آمده بَهله یا بُهله را به معنای لعنت گرفتند
 اما این‌‌چنین نیست که بَهله به معنای لعنت یا بُهله به معنای لعنت باشد که
 مبهول یعنی ملعون، بَهَله یعنی لَعنه این طور نیست. 
بَهله و بُهله یعنی رها کردن ،
ابهال همان اهمال است؛
 آن ناقه‌ای را که انسان رها می‌کند،
آن گوسفندی را که رها می‌کند تا هر برّه‌ای از شیر او استفاده کند ؛
اینها را می‌گویند «ناقةٌ باهله» «شاةٌ باهله» بَهَلَه یعنی خلاّهُ یعنی او را رها کرده،
 اگر کسی را خدا رها بکند یعنی از رحمت خاصّه خود دور کرده است و دور کردن از رحمت،
 تبعید من الرحمت همان لعنت استغ
 چون لعنه یعنی «بَعّده و أبعده» از این جهت بَهله یا بُهله به معنای لعنه گفته شد. 
پس آنچه که در کشاف آمده یا المیزان آمده این لازمهٴ بَهله است نه عین البهله باشد اگر بَهَله یعنی لَعنه به این معنا باشد،
 اگر گفتند دامدار دامِ خود را بَهله این باید مجاز باشد یا باید مشترک لفظی باشد در حالی که این‌‌چنین نیست. 
اینها جامعی دارند که جامع اینها یعنی رها کردن، اگر کسی را ذات اقدس الهی رها کرد؛
 یعنی او دیگر از رحمت بهره‌ای ندارد می‌شود ملعون.

آیت الله جوادی آملی
فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ ...(آیه مباهله)
﴿الْکَاذِبِینَ﴾
نه «الف» و «لام»ش «الف» و «لام» استغراق است، نه «الف» و «لام»ش «الف» و «لام» جنس،
 نه به این معناست که هر کس دروغ گفته است ملعون است، 
نه به این معناست که جنس کاذب ملعون است،
 چون این لعنت یک نحو عذاب استئصال است،
 عذاب استئصال آن عذابی را می‌گویند که اصل و ریشه را می‌کَند انسان را مستأصل می‌کند یعنی مقطوع‌الأصل می‌کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.