سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در قرآن کریم - سوره آل عمران(3)

 آیه 77

إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا

کسانى که پیمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچیزى مى‏ فروشند،
 آنان را در آخرت بهره ‏اى نیست و
 خدا روز قیامت با آنان سخن نمى ‏گوید و
 به ایشان نمى ‏نگرد و پاکشان نمى‏ گرداند و عذابى دردناک خواهند داشت.
 آیه هایی هستند که در آن صحبت از داد وستد و خرید و فروش است؛ 
خرید و فروش چیزهایی که ظاهرا خریدنی و فروختنی نیستند؛ مثل جان و مال،مثل سوگند،مثل آیات خدا و هدایت و گمراهی...
انگاری همه زندگی یک جور معامله است و همه آدمها، بدون اینکه حواسشان باشد در حال تجارتند.
شاید بهشتی ها- همانهایی هستند که چیزهای قیمتی را ارزان نمی فروشند و جهنمی ها چیزهای با ارزش را مفت و مجانی به حراج می فروشند...
بعضی ها خانه و زمین می فروشند؛ بعضی ها هم روح و قلب و بعضی ها هم آبرو و انسانیت. 
همیشه هم موقع خرید و فروش شیطان از راه می رسد؛تا ارزشمندترین ها را به ارزان ترین بخرد ..

نمی گوید ینقضون که
 شاید شکستن عهد به خاطر ناتوانی باشد و هزاران توجیه...می فرماید یشتری...می فروشند ...

آیه،عهد فروشان را به پنج نوع قهر الهى تهدید مى ‏کند: 
بى ‏بهرگى در آخرت، 
محرومیّت از خطاب الهى، 
محرومیّت از نظر لطف الهى،
 محرومیّت از پاکى از گناه و
 گرفتارى به عذاب دردناک.

گویا این عواقب اشاره به مراحل تدریجى"قرب و بُعد" از خدا است.
کسى که به خداوند نزدیک مى ‏شود و بر بساط قرب او گام مى ‏نهد،
 نخست مشمول یک سلسله مواهب معنوى مى‏ گردد و هنگامى که نزدیک ‏تر شد، 
خدا با او سخن مى‏ گوید، باز نزدیک ‏تر مى‏ شود، 
خدا بر او نظر رحمت مى ‏افکند و هنگامى که از آن هم نزدیک ‏تر شد،
 او را از آثار لغزش هاى گناه پاک مى‏ سازد و در نتیجه از عذاب دردناک نجات مى‏ یابد و غرق در نعمت هاى او مى‏ شود...
 ولى کسانى که در مسیر پیمان شکنى و استفاده ‏هاى نادرست از نام پروردگار قرار گرفتند، 
از همه این مواهب و برکات محروم مى ‏شوند و مرحله به مرحله عقب ‏نشینى مى ‏کنند.

خدا روز قیامت با آنان سخن نمى ‏گوید و
 به ایشان نمى ‏نگرد ...
آینه با دیدار معنا می شود و انسان با دیدار حق.
یعنی در روز قیامت برای عهد فروشان دیداری نیست پس معنایی هم برای انسان وجود ندارد،
بدترین عذاب همان بی بهره ماندن از نگاه و نظرالهی است ،
سعدی می گوید: 
چه جرم رفت که با ما سخن نمی گویی
چه کرده ام که به هجران تو سزوارم 
 آینه اگر به دیدار منظره برسد معنا می یابد وگرنه خشت گلی بیش نیست.
 دل انسان که آینه حق است،
 فقط با دیدار حق معنا خواهد یافت و
گرنه بهره ای نخواهد برد که
لا خَلاق لَهم فی اْلآخره...

چرا یلون السنتهم ؟؟
برای تحریف ...
تحریف یعنی دگرگون‌سازی لفظی یا معنایی نوشتار یا گفتار،
از ریشة "حرف" گرفته شده و معنای اصلی حرف در لغت، لبه، طرف، جانب، کناره و مرز است. 
تحریف یعنی متمایل ساختن کلام ازهدف آن به طرف احتمالی که گوینده می خواهد. 
مفهوم تحریف به جهت معنادهیِ باب تفعیل، به کناره بردن و به گوشه کشانیدن و ایجاد دگرگونی و انحراف درآن است.

در قرآن کریم، تحریف 
در تمام موارد به صورت فعل مضارع "یحرفون" آمده است که بر استمرار و پایداری بر آن فعل دلالت می‌کند.
یعنی تحریف‌ متون مقدس اختصاص به یهود ندارد و همواره ممکن است افرادی با انگیزه‌های خاص به این کار دست زنند.
 در قرآن کریم، به علل و انگیزه‌های تحریف‌ نیز اشاره شده است: 
قساوت قلب(مائده:13)، کفر(نساء:46)، نفاق (بقره: 76 و آل‌عمران:(70 ـ 75)، مائده41، 61 و...)،
 عناد و خبث باطن (آل‌عمران: 75 و 85)؛ دنیاگرایی و دین‌فروشی (بقره: 41 و 79)
عوامل دیگری مانند حبّ ریاست، و حفظ موقعیت و مقام، دنیا طلبی، حسادت و ... از معصومین روایت است.

تحریف دونوع است: 
لفظی، معنوی. 
تحریف لفظی، دخل و تصرف در الفاظ و عبارات متن است که
 جایگاه واژه‌ها و جملات تغییر می‌یابد به طوری‌ که موجب رخنه در معنا می‌شود.
ویا تحریف در نحوة گویش و تغییر در حرکات الفاظ و مبهم خواندن متن است به گونه‌ای که امر بر مخاطب مشتبه گردد ..

واژة  "یلوون"(از مادة لوی) (آل عمران:78) و «لی» (نساء:46) را مترادف تحریف (لفظی) شمرده‌اند،
 " لیّ" از "لوی"همانگونه که برادر بزرگوار فرمودند ،
به معنای تابیدن و تا کردن ریسمان است و «لی اللسان» به معنای پیچاندن و برگردانیدن زبان در دو مورد ؛
 عن مواضعه (نساء: 46)و (مائده :13) ودر «... یحرفون الکلم من بعد مواضعه...»(مائده:41) آمده است ،
 «عن مواضعه» و 
«من بعد مواضعه»
 «عن مواضعه» پیش از آنکه در جایگاهشان مستقر شوند؛ 
و «من بعد مواضعه» بعد اینکه در جایگاه خود استقرار یابند ...
یعنی تحریف در گویش و بازی با کلمات (لَیُّ اللسان) ،
یعنی با پیچانیدن زبان خود، واژه‌ها را به گونه‌ای تلفظ کردن که قابل تشخیص نباشد و معنای اصلی کلمه فهمیده نشود ،
وبازی با کلمات و در هم ریختن آنها برای اهدافی خاص...
«وان منهم لفریقاً یلوون ألسنتهم ...»(آل عمران:78)
مفسران "فریقاً" را، گروهی از عالمان و دانشمندان یهود،می دانند...


کتابً ... ‌مبارکٌ.
 کتاب‌ها با هم فرق دارند، بعضی کتاب‌ها همه‌جوره مبارک‌اند! از صفحه صفحه‌شان برکت می‌بارد. هر قدر ظرفت بزرگ‌تر باشد بهره‌ات بیشتر می شود. اصلاً کلمات‌ش را که نگاه می‌کنی،‌ می‌خوانی، بعدبا دقّت می‌خوانی،بعد به جمله جمله‌اش فکر می‌کنی، بعد سکوت می‌کنی، قلبت مطمئن می‌شود، آرام می‌شوی، ایمانت زیاد می‌شود، به راه می‌آیی. تازه به تازه. نو به نو... 
 کتابً انزلناهُ الیکَ ‌مبارکٌ.
 بعضی کتاب‌ها، نویسنده‌شان هم خاص است...اصلاً بعضی کتاب‌هافقط به هوای نویسنده‌اش خریده می شود تا ردّپای نویسنده را توی صفحه صفحه کتاب احساس کنی. بعد دلت لبریز بشود از هوایِ صاحب کتاب. بعد هر قدر که بیشتر آن کتاب را بخوانی دلت بیشتر گره بخورد به او. 
اصلاً بعضی کتاب‌ها، نویسنده‌شان، صاحب‌شان، مبارک است!
 تَبارکَ‌ الّذی نَزَّلَ الفُرقانَ عَلی عَبده.
 حتّی حال و هوای جایی که کتاب آن‌جا نوشته شده هم فرق دارد. اصلاً بعضی کتاب‌ها جای خلق‌شان، هم مبارک است! ببکّه مُبارَکاً.
بعضی کتاب‌ها توی شبی آورده می‌شوند که آسمان و زمین محل رفت و آمد فرشته‌هاست. توی شبی که عرصه زمین تنگ می‌شود از تراکم فرشته‌ها؛ «قدر».
 اصلاً بعضی کتاب‌ها خودشان می‌شوند اسبابِ ‌مبارکیِ یک شب.
 سببِ ‌مبارکی یک ماه. 
بعضی کتاب‌ها توی شبی آورده می‌شوند که قدرش از هزار ماه بیشتر است. 
بعضی کتاب‌ها شبِ ‌آورده‌شدن‌شان هم مبارک است! انّا انزلناهُ فی لیلهٍ مبارکه.

برای درک بهتر آیات این صفحه باید مروری بر فضای سوره آل عمران داشت...
 نکته اصلی آیات سوره،
 مسئله‌ی نزول کتاب جدید،
و
 "نحوه ی مواجهه و ارتباط
 بین اهل کتاب و مسلمان‌هاست "
که در سوره آیاتی مشخصاً تمرکزبر این بحث دارد. 
ان الدین عندالله الاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا...(آیه 19)
طبق آیات،  قرآن کتابهای قبلی را نسخ نمی کند ،
بلکه همه ادیان را در یک راستا ویک دین می نامد .
و تبیین می‌شودکه در عالم فقط یک دین است و باطن دین، اسلام است و 
مفهوم اصلی اسلام دوری از شرک و موحد بودن است ومسلمان کسی است، 
که فرق حق و باطل را می‌فهمد. و حقیقت را پیروی می‌کند و از باطل پیروی نمی‌کند 
واگر درجامعه دینی تحریف به وجود‌آیدمسلمان، اهل فرقان نیزباید باشد...
یعنی اصطلاح اسلام را که بطن دین معرفی می کند را بیان می فرماید که ،
...َ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ طَوْعًا وَکَرْ‌هًا...( آیه83) 
آیا جز دین خدا را مى‌جویند؟ با آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است...
 اسلام را در معنای وسیعى می آورد:
 تمام کسانى که در آسمان و زمین اند و
 تمام موجوداتى که در آنها وجود دارند مسلمان اند،
 یعنی روح اسلام همان تسلیم در برابر حق است ،
منتها گروهى از روى اختیار (طوعا) در برابر قوانین تشریعى او تسلیم اند و 
گروهى بى اختیار(کرها) در برابر قوانین تکوینى او.
و "اسلم " اشاره به معنى وسیع اسلام است که هر دو قسمت تکوین و تشریع را در بر مى گیرد و
 لذا مى فرماید:
 جمعى از روى اختیار تسلیم مى شوند (طوعا) مانند مومنان و جمعى از روى اجبار (کرها) مانند کافران نسبت به قوانین تکوینى ،
 یعنی کافران با این که از قبول اسلام در برابر خدا سرباز زده اند،
اماناچار به قبول اسلام تکوینی هستند ،
حتی سایه او سجده میکند ،
برای خدا،پس چرا خود وی تسلیم حق نمیشود ...
 
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.