تحولات جریان سلفی
در چهار دوره تاریخی، یعنی از قرن هفتم هجری که نخستین سنگ بنای آن گذاشته شد
تا قرن پانزدهم، که توسط سید قطب ایدئولوژی سازی شد، می توان مجزا کرد.
مرحله نخست :
« شکل گیری تئوریک» که توسط « ابنتیمیه حرانی» با تعالیم احمد ابن حنبل در قرون
هفتم و هشتم هجری بنیانگذاری شد. وی الگوی فکری، اعتقادی، علمی و روحی سلفیها
میباشد وبه او لقب « شیخالاسلام» دادهاند .
در این مرحله : مبانی تئوریکی و فکری - عقیدتی جریان سلفی شکل گرفت.
وی بر این باور بود که مسلمانان حق ندارند در فهم قرآن برداشت های عقلی خود را حاکم
کنندو بایستی به آنچه که از ظاهر قرآن فهمیده می شود، بسنده کرد، ضمن اینکه درباره
متشابهات قرآن نیز باید سکوت اختیار نمود.
مرحله دوم،:
« تطبیق و اجرا» می باشد که توسط « محمد ابن عبدالوهاب» و جانشینان اودراواسط قرن
دوازده و اوایل قرن سیزدههجری در محیط محدود حجاز به مرحله آزمایش درآمد.
محمد ابن عبدالوهاب نخستین کسی بود که پس از آشنایی با اندیشه های ابن تیمیه با
آل سعود همراه شد و وهابیت را در شبه جزیره عربستان نهادینه کرد .
مرحله سوم:
مرحله « تکوین و ترویج» سلفی گری و تبدیل آن به یک جریان نیرومند وتأثیرگذار در
جهان اسلام از هند و پاکستان در آسیا گرفته تا مصر و الجزایر در آفریقا است که از جنگ
جهانیاول تا به امروز تحت حمایت مالی دلارهای نفتی و شیوخ عربستان سعودی قرار دارد .
دهه های 1970و 1980 میلادی، اوج گسترشسلفی گری در دوران معاصربوده که
با امکانات مالی و اقتصادی عربستان وبا ایجاد و تاسیس مراکز آموزشی و مساجد
هدفمند رشد فزاینده داشته است.
مرحله چهارم:
آخرین مرحله عارض بر جریان سلفی است که « ایدئولوژی سازی» نام دارد.
تبدیل اندیشه سلفی به یک ایدئولوژی انقلابی در آغاز قرن پانزدهم هجری و ظهور
پدیده تشکیل گروههای سلفی سیاسی- جهادی در مصر، افغانستان، کشمیر،فیلیپین
و جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی سابق و یمن از خصوصیات بارز این مرحله
است.
این مرحله بیش از همه متأثر از افکار و عقاید سید قطب(۹ اکتبر ۱۹۰۶ - ۲۹ اوت ۱۹۶۶ )
نویسنده و نظریهپرداز مصری است.