سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در قرآن کریم- سوره حمد

قرآن چون وصل به وحی است، 
وصل به علم خدای بی‌نهایت است، 
در دنیا هر چه بتوانید تعمق کنید، به عمقش نمی‌رسید.
اگر در عالم برزخ از اولیا خدا باشید و تعمق کنید، باز به حقیقتش نمی‌رسید و
در بهشت هم دستور است که قرآن بخوانید تا روحتان، فکرتان، غذای روحتان، شما را رشد بدهد و به جایی برساند.
کتاب «عقاید»، صفحه ٢١


سوره مبارکه حمد 
یا سبع مثانی (شاید چون دوبار در نماز خوانده می شود و شاید چون دو بارنازل شده ,هم در مکه و هم در مدینه )
 عبارت سبع مثانى در آیه ٨٧ سوره حجر آمده و طبق روایات متعدد منظور سوره حمد هست. 
کلمه مثانى جمع مثنیه به فتح میم به معناى عطف و برگرداندن و از ماده ثنى گرفته شده و به همه آیات قرآن اطلاق میشود مثلا در آیه ٢٣ سوره زمر و شاید به این دلیل که بعضى از آیات بقیه را تفسیر میکند. 
البته معانى دیگر هم گفته شده مثلاً این که در هر نماز دو بار باید خوانده شود، و یا برای این است که در هر رکعتی با خواندن سوره‌ای دیگر دو تا می‌شود، و یا بدین جهت است که بیشتر کلماتش مانند رحمان و رحیم و ایاک و صراط  در آن تکرار شده است، و یا برای این است که دو نوبت نازل شده یکبار در مکه، بار دیگر در مدینه، و یا بدین جهت است که خدای تعالی در آن ثنا شده است، و یا به این خاطر است که خدا آنرا استثناء کرده، یعنی همانطور که در روایت هم آمده آنرا ذخیره نموده است برای این امت، و بر امتهای دیگر نازل ننموده، و همچنین وجوه دیگری که در تفاسیر ذکر شده است اما قول اول نزدیک تر هست.
این سوره هم مناجات است و هم دعا ..
تا مالک یوم الدین بحث توحید نظری است و بعد آن توحید عملی ...


بسم الله ...
همه عالم اسم‏اللَّه‏ اند؛
اسم نشانه است؛ همه موجوداتى که در عالم هستند نشانه ذات مقدّس حق تعالى هستند.  
     عالم پر هیاهوست. تمام عالم زنده است، همه هم اسم‏اللَّه هستند. همه چیز اسم خداست.خودانسان از اسماءاللَّه است،  حرکات قلب اسم ا‏للَّه است، حرکات نبض... بادهایى که وزیده مى ‏شود همه اسم‏اللَّه ‏اند.
  همه چیز اسم‏اللَّه است؛ یعنى حق است ...
یعنی اگر لحظه ای آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع، با آن اراده، با آن تجلّى، موجود فرموده، اگر آنى، آن تجلّى برداشته بشود تمام موجودات لاشى‏ءاند ... زیرابا تجلّى حق تعالى همه عالم وجود پیدا کرده است، و آن تجلّى و نور، اصل حقیقت وجودست؛ یعنى اسم‏اللَّه است. اللَّهُ نوُرُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ...

ذات حق تعالى اسم ندارد: «لا اسْمَ لَهُ وَلا رَسْمَ»
اللَّه و رحمان و رحیم، همه جلوه‏ اند.
اسم«اللَّه» جامع همه کمالات است به مرتبه ظهور،
رحمان و رحیم نیز جلوه از باب این که رحمت است و رحمانیت است و رحیمیت است؛
در عربى کلماتى که بر وزن فعلان است دلالت‏ بر کثرت دارد مثل عطشان که به معناى عطش کثیر است. و کلماتى که بر وزن فعیل است(صفت مشبهه ) دلالت‏ بر نوعى ثبات و دوام مى ‏کند. 
رحمان بر وزن فعلان دلالت‏ بر کثرت وسعت دارد که وسعت رحمت‏ حق همه جا و همه چیز را فرا گرفته است. 
  رحیم بر وزن فعیل بر ثبات و بقاء لا ینقطع و دائم بودن رحمت دلالت دارد. 
امام صادق (ع) فرمودند:
«اَلرحمانُ، اسمٌ خاص لِصفَه عامَّه، والرحیمُ، اسمُ عام لصفه خاصّه.»
رحمان = کثیر الرحمه
رحیم = دائم الر حمه 
رحمت رحمانیه الهی همان رحمت کثیر و واسعه‌ای است که در کلّ هستی گسترده است.
«رحمتی وسعت کل شیء»
یا در دعای کمیل :«و برحمتک الّتی وسعَت کلَّ شیء»
یعنی رحمت‏ حق استثناء ندارد; و اینطور نیست که شامل انسانها باشد و غیر انسانها را شامل نشود و یا در انسان‏ها تنها انسانهاى مؤمن را فرا گیرد، بلکه سراسر گیتى مشمول رحمانیت‏ حق است و یا عین آن است‏ یعنى آنچه در عالم هستى هست رحمت ‏حق است.

" بسم الله الرحمن الرحیم " یعنی آنچه که از خدا به عالم مى ‏رسد دو گونه نیست که خیر و شرباشد.
بلکه آنچه از او مى‏ رسد جمله نیکو و رحمت است و این رحمت ‏شامل جماد و نبات و حیوان و انسان به تمام اقسامش مى ‏گردد چون اصولا فاتحه و گشایش هستى با رحمت‏ حق است.
  رحمان رحمت واسعه پروردگاراست و شامل همه موجودات است؛
ولى رحیم نوعى از رحمت است که جاودانگى دارد و تنها شامل آن بندگانى است که از طریق ایمان و عمل صالح; خود را در مسیر نسیم رحمت‏ خاصه حق قرار داده ‏اند!!

الحمدلله 
یعنى همه حمدها، همه ثناها مال اوست.  جلوه خداست که همه ثناها را به خودش جذب مى ‏کند و هیچ ثنایى به غیراو واقع نمى‏ شود، 
  غیرخدا حرفى نیست ؛ هرچه بگویید از اوست. نقایص از او نیست. چیزهایى که وجود پیدا مى ‏کنند یک جهت وجودى دارند، یک جهت نقص دارند، جهت وجودى نور است که از اوست، نقص از او نیست، «لا»ها از او نیست و هیچ تعریفى براى «لا» واقع نمى‏ شود، همیشه تعریفها براى وجود واقع مى‏ شود، براى کمال واقع مى ‏شود. و «کمال» در عالم وجود ندارد الّا یک کمال، و آن کمال اللَّه است؛ پس همه حمدها برای اوست...
     اگر همین یک کلمه را قلب انسان بفهمد ...
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.