سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در قرآن کریم - سوره بقره 3

"الذین فی قلوبهم مرض" ،
یعنی کسانی که در مرکز قوای شناختی شان  مشکل دارند. 
نکته اصلی این است که این مرض را بشناسیم، 
که چطور بوجود می آید و چگونه امکان درمان دارد.
بعضی" الذین فی قلوبهم مرض " را منافقین می دانند.
شاید واژه منافق گاه مصداق " الذین فی قلوبهم مرض " باشد ، 
ولی نکته اساسی این است که ؛
" الذین فی قلوبهم مرض " بر اساس بحث روانشناختی است،
ولی در منافقین حالت جامعه شناختی دارد. 
منافق وقتی مطرح می شود که جامعه ای در کار باشد و وضعیت  انسان در جامعه مطرح شود ...
" الذین فی قلوبهم مرض " ادعای ایمان دارند و 
فکر می کنند که ایمان دارند و ....

یخادعون الله و الّذین آمنوا و ما یخدعون إلاّ أنفسهم و ما یشعرون
فی قلوبهم مرضٌ فزادهم الله مرضاً...
بعضی می گویند؛
چون در کاراینها خدعه ای وجود دارد،
پس عملشان آگاهانه است ..
یقول آمنابالله وبالیوم الاخره..
  ادعای ایمان دارند و 
فکر می کنند که ایمان دارند و ....

الذین فی قلوبهم مرض...
آیه های دیگرنیز نشان دهنده ی وضعیت شناختی خاص این افراد است،
  مانند "و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض، قالوا انما نحن مسلمون"
  شایدگفته شود که در این آیات اینها دارند دروغ می گویند، 
یعنی می دانند که مصلح نیستند ولی اینطور می گویند،
ولی شاید بتوان گفت که اینها گاه فکر می کنند که واقعا دارند کار درستی انجام می دهند.

این آدمها وضعیت عجیبی دارند و نمی شود به سادگی فهمید که آیا راست می گویند یا نه، یعنی اینها در درون خودشان هم پیچیده هستند و نمی دانند چه کاره هستند.
از اسمی هم که خداوند برای آنهاانتخاب کرده نیز برمی آید که اینها یک مرضی دارند...

توصیفاتی که در مورد " الذین فی قلوبهم مرض " گفته می شود ،
همانهایی است که بعدا در مورد بنی اسراییل گفته می شود.
بنی اسراییل منافق نیستند،
یک جورهایی ایمان آورده اند و راست هم می گویند،
ولی واقعا ایمان نیاورده اند و نمی دانند که واقعا ایمان نیاورده اند.
دنبال پیامبرشان هم راه افتاده اند و کارهایی خوبی هم ممکن است بکنند.
یعنی اینها کسانی هستند که یک جورهایی مذهبی شده اند ولی به حقایق نرسیده اند. 
اینها وضعیتشان از منافقین پیچیده تر است...
وشاید مثال برای خیلی ها در زمان ما...

یخادعون الله و الّذین آمنوا و ما یخدعون إلاّ أنفسهم و ما یشعرون
فی قلوبهم مرضٌ فزادهم الله مرضاً...(بقره /9،10)

" الذین فی قلوبهم مرض " چه کسانی هستند ؟
- در تقسیم بندی؛ متقی، کافر، " الذین فی قلوبهم مرض " ،
بحث از توصیفات روانشناسانه و شخصیت شناسی فردی است.

- قرآن ویژگی اصلی این آدمها را مریضی قلب می نامد،یعنی (قوای شناختی) آنها دچار نوعی مرض شده است. بنابراین مشکل اصلی اینها این مرض است. 
قرآن مبین، شفا است تا قلبهای مریض ،بیماری خود را بشناسند و تداوی کنند باآن ...
- در تمثیلهایی که در انتهای این قسمت آمده است. آدمهایی را تصویر می کند که دنبال نور و روشنایی می گردند تا به سمت آنها حرکت کنند ولی نور و روشنایی ندارند یا نورهای موقت دارند که نمی توانند از این نورهای موقت استفاده کنند.



- بحث سوره در مورد نزول شریعت است 
و
عکس العمل آدمها در برابر شریعت و تجدید شریعت و ...
در این سوره بحث آسیب شناسی انسان و جامعه در قالب حضرت آدم و قوم بنی اسراییل می باشد ومواقع و محلهای ضعف انسان و امت را تبیین و تحلیل می کند. مفاهیم این آیات نیز با مفهوم کل سوره همخوانی دارد.

- آیاتی مانند ؛
"وقتی که سوره محکمی نازل می شود و در آن حرف از جنگ می شود، آدمهایی که در قلبشان مرض است را می بینی که از ترس مثل کسانی هستند که مرگ آنها را در بر گرفته است".
نشان می دهد که یعنی اینها جزو جامعه اسلامی هستند که خود را هم مومن می دانند.

- آیاتی مثل ؛
"اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ... "
یا "و یقول الذین فی قلوبهم مرض و الکافرون ..."
نشان می دهد که "الذین فی قلوبهم مرض "
دسته ای جدا از منافقون و کافرین هستند،
وگرنه دلیلی نداشت که جداگانه آنها را ذکر کند.
  بنابراین ممکن است کسی جزء " الذین فی قلوبهم مرض " باشد ولی جزو منافقین نباشد ولی به جایی برسد که مرض او به نفاق وکفر برسد که 
"و أَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُون..."
(َ125 سوره توبه) 
"کسانی که الذین فی قلوبهم مرض هستند خداوند پلیدی را بر پلیدی شان اضافه می کند و آنها می میرند در حالی که کافرند...

پس شاید بتوان گفت که
"الذین فی قلوبهم مرض"
کسانی هستندکه
در طول زندگی
در حال نوسان 
بین ایمان و کفرند...

" الذین فی قلوبهم مرض"...
موضوع سوره بقره تاسیس جامعه دینی است...
یک جامعه دینی قبلا تشکیل شده و از مسیر خارج شده و حالا یکی دیگر دارد تشکیل می شود. 
این کل ماجراست. 

در تشکیل جامعه دینی مسیری به سوی خدا ایجاد می شود وباتعلیم های آن آدمها سوق داده می شوند به سمت صادقانه عبادت کردن وصادقانه ایمان داشتن به خدا و روز قیامت و ... .
شریعت همانطور که از اسمش بر می آید راهی است که قرار است رهرو را به مقصدی ببرد. 
اگر در مسیر ، رهرو از جاهایی رد نشده باشد نمی تواند سالک این راه باشد ...
متقی یا مومن شدن  در گذر از عقبه هاست ....

مشکل " الذین فی قلوبهم مرض " این است که
این آدمها انگار در حال راه رفتن نیستند. 
متقین آدمهایی هستند که از سبیل ها گذشته ودر صراط هستند و دارند صادقانه عمل می کنند و 
و کسانی در مسیر  تقوا و ایمان هستند که این آدمها آزمایش می شوند که آیا می توانند بکنند خودشان را و حرکت بکنند... کندن از تعلقات سخت است. 
مشکل این آدمها چیست؟ مشکل را به طور سنتی می توان گفت "حب دنیا"...
اینها توانایی دل کندن از تعلقات خود را ندارند .
انگیزه هایی دارند که الهی نیست پس وجودشان یک کاسه نمی شود. 
مثل آدمی که نماز می خواند ولی حواسش جای دیگری است ...
توصیف مومنین "اشد حب لله " است، یعنی بیشترین چیزی که دوست دارند خداست.

نقطه مقابل "قلب مریض" در قران
واژه ای است تحت عنوان "قلب سلیم"
که در داستان ابراهیم آمده است.
قلب سلیم قلبی است که 
هیچ چیزی جز خدا در آن نیست. 
به اندازه ای که چیزهای غیر خدا در قلب باشد ،
قلب مریض است و به همان اندازه خدا را نمی بیند و ... . 
به طور طبیعی آدمها یا جزو متقین هستند یا کفار ...
و اینکه یک عده آدمها این وسط قرار می گیرند نتیجه تشکیل جامعه دینی است ...

وقتی آدمی حقایقی را به روشنی نمی بیند  به طور طبیعی چه عکس العملی دارد؟
توصیفات خاص  آیات مربوطه نشان دهنده این عکس العمل فردی است...
ایمان از نظر مومن که حقایق را به وضوح می بیند ،ساده و بدیهی است. 
ولی کسی که حقایق را نمی بیند وبه عمق نمی رسد در ظواهر می ماند ...
فلسفه بافی می کند ...
یا تمرینات عجیب و غریبی دارد مانند عرفانهای کاذب...
وچون ظواهررا می بیند و نگرش مادی دارد فکر می کند که مومنین "سفها" هستند... 
رفتارهایشان ممکن است کاملا فساد برانگیز باشد ولی اصلا از دید خودشان اینطور نیست که:
"انما نحن مصلحون"، چون حقایق را نمی بیند وبه عمق نمی رسد ودر ظواهر می ماند ...

اصطلاح قرآنی "الذین فی قلوبهم مرض "  درد امروز جوامع اسلامی است و درد "من"و "من ها"..
روایت معروفی از پیامبراکرم (ص) هست که هیچ بلایی سر بنی اسراییل نیامده و به هیچ انحرافی کشیده نشده اند مگر اینکه شما هم به آن انحراف کشیده می شوید. 
بنابراین آیاتی که در مورد اهل کتاب، مخصوصا بنی اسراییل در قرآن هست ،موضوع مسلمانان امروز است. 
یعنی هر کسی که این آیات را می خواند، بر اساس روایت پیامبر اکرم (ص) و بر اساس شواهد قرآنی می تواند مشابه آن را در جوامع امروزی ببیند ....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.