آیه 3
الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ ... دِیناً...
در تفاسیر آمده است آیه معترضه «الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ ... دِیناً »کلام واحدی است و
برای غرض واحدی نازل شده است که قائم به مجموع دو جمله است و این دوجمله از هم جدا نیستند.
«الْیَوْمَ » در هردو جمله یک روز است و
آن روزی است که کفار در آن روز مایوس میشوند و دین کامل میگردد.
« الْیَوْمَ » چه روزی است؟
نظرات مختلفی مطرح شده که بعضی مردود و بعضی مورد قبول است.
روز تحریم محرمات
(محرمات قبلا هم بوده و ربطی به یئس نمی تواند داشته باشد )
یا روز عرفه سال دهم هجری
) شاید به دلیل کمرنگتر کردن مسئله غدیر )
روز کامل شدن احکام حج
(احکام حج یک امر فرعی فقهی است وبا امر فرعی اکمال دین منطقی نیست )
روز نزول آیه برائت
)زمان نزول مردود است زمان نزول آیه برائت سال نهم هجری بوده و
حال اینکه آیه « أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ » در سال دهم هجری در حجة الوداع نازل شده است. (
روز بعثت پیامبر(ص) ویا روز فتح مکه
این دو نظر نیز مردود است زیرا در فاصله زمانی فتح مکه تا وفات پیامبر(ص)
واجبات زیادی در دین اعلام شد که اگر پذیرای این نظریه شویم
در نتیجه نزول حکم بعضی از واجبات را بعد از اکمال دین پذیرفتهایم ).
آیه 3
شهید مطهری(ره) در زمینه اکمال و اتمام دین دیدگاه زیبایی دارند :
"گمان نکنید اگر اجزای کاری به پایان رسید به معنای اتمام آن خواهد بود،
اتمام کار دلیلی بر کامل بودن آن نیست چنانکه اگر فرشی برای محل مشخصی بافته شود؛
اما اندازه آن مکان نباشد کار تمام شده است؛
اما کامل نشده است اما در غدیر اکمال دین صورت گرفت،
معنای اتمام بعلاوه اکمال دین این است که بعد از این،
دین جوابگوی کلیه نیازهای شما خواهد بود و باقی ماندهای ندارد."
یعنی دین زمانی کامل است که بر همه اجزاء تمام شده آن اثر مطلوب بار شود و
بتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.
دینی که با ولایت ائمه اطهار(ع) رهبری شود،
از قالب یک سلسله احکام صوری خارج میشود
و توانایی رهبری جامعه را پیدا میکند
و روح بندگی را در میان مردم حکم فرما میکند.
هر نعمتی که از مسیر ولایت در اختیار افراد قرار گیرد،
روح عبودیت را در انسان ایجاد مینماید و
در آیه اول همین سوره اشاره به عهدی شده است که
وفای به آن موجب حلیت استفاده از بعضی نعمتها میشود و
در روایات آمده است که
عقد و عهد قلبی با ولایت ائمه اطهار(ع )
عامل طیب شدن نعمتها میباشد.
آیه 4
یَسئلُونَکَ مَا ذَا أُحِلَّ لَهُمْ َ ...
"از تو سؤال مى کنند چه چیزهایى براى آنها حلال شده است؟ ...
" مومنین از تو میپرسند"
کسی که ایمان آورده برای پاسخگویی به تمام سوالات زندگیش به تو مراجعه میکند...
در آیه از کلمه «اگر» استفاده نشده و
نمی فرماید که ای پیامبر(ص )
"اگر مومنین از تو سوال کردند"
بلکه آیه با فعل «یَسئلُونَکَ» آغاز شده است،
ضمیر(ک) نشان در محضر بودن مومنین است،
آنها پیامبر را مخاطب قرار میدهند و
از او سؤال میکنند ،
یعنی مومنین غایب از رسول خدا نیستند،
و هیچ مرجع دیگری را برای پاسخگویی به سوالاتشان به غیر از شریعت قبول ندارند.
آیه 4
... لَکُمُ الطَّیِّبَات...
حلال از ماده حل به معنای بازکردن عقده و گره است،
رزق حلال منظور رزقی است که در مسیر سیر و سلوک گره ایجاد نمیکند ،
روزی طیب رزقی است که
طبع سلیم از آن لذت میبرد بعضی از مفسرین طیب را روزی توام با شکر نعمت گفتهاند.
بااین رزق انسان لذت وصول و حضور در عبادات را درک میکند و
عبادات را تکلیفی و از روی وظیفه انجام نمیدهد طیب را عمل خالص نیز گفتهاند.
سوره «نساء» با "یَا أَیُّهَا النَّاس"
شروع شده که
خطاب عمومی است و
سوره «مائده» با
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا" ...
آیه 6
فلم تَجِدُوا" مَاءً" ...
تفاسیر عرفانی میگویند:
شریعت احکامی برای ظاهر و احکامی برای باطن دارد.
ظاهراحکام همان است که می بینیم و
اما باطن را نجاستهایی چون سهو، غفلت، وسوسه،گناه و...تهدید میکند که
فرد باید" آب" مناسب برای طهارت پیدا کند .
میگویند،اگر باطن با آب توبه و اندوه درونی تطهیر شود، زندگی و عبادات فرد تغییر میکند...
آب و نه حتی گلاب...!
ظاهر آب، پاکیزگی و تطهیر است و
باطنش را روایات چنین تعبیر کردهاند:
«مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الْخَالِصِ کَمَثَلِ الْمَاء»
)بحار الانوار ج ۷۷ ص ۳۴۰ )
مؤمن خالص مانند آب است.
یعنی مومن و قلب مؤمن باید چون آب از مضاف شدن باهر آلودگی و تعلقی دور بماند .
و اهل دل
آب را ولایت و اهل بیت( ع) می دانند که :
وجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ
)انبیاء/30 )
و هر چیز زنده اى را از آب قرار دادیم...
آیه 6
فَاطَّهَّرُواْ از باب افتعال است،
یعنی تطهیر را بپذیرید،
مطاوعه است یعنی پذیرش اثر،
یعنی طهارتی که با علم و با وصل شدن به معصومین(ع) باشد ،
شما را از هر نوع آلودگی و رجسی پاک میکند ،
چون با تعلقات دنیا تطهیر سخت است،
مگر با نعمت خاص ،
یعنی پذیرش ولایت معصومین(ع) ،که
هر کس قلبش در مقابل این نعمت خاضع شود، تطهیر می یابد ...
آیه 7
ویاد کنید نعمت خداوند بر شمارا ...
در مقابل نعمتهای پروردگار دو دیدگاه مطرح است،
*دیدگاه سلیمانی که میفرماید:
هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی
(نمل/ ۴۰ )
این نعمت ها از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید و
**دیدگاه قارونی که میگوید:
إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْم
(زمر/ ۴۹ )
همانا فقط داده شده است به سبب علمم، یعنی به سبب داناییم این نعمت رادارم،
دیدگاه اول شاکرانه و دیدگاه دوم کافرانه است.
آیه 8
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ
وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْم
ٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُو
قرآن مبین بشر را به قسط و عدل دعوت میکند و
راههای رسیدن به قسط و عدل و
همچنین موانع رسیدن به قسط و عدل را هم تبیین وتحلیل میکند .
موانع قسط و عدل و انگیزههایی که
انسان را از قسط و عدل منحرف میکند را تک تک نام میبرد ...
انسان اگر بخواهد قسط و عدل داشته باشد،
بایداول حب و بغض او تعدیل شود،
یعنی نه محبت او نسبت به چیزی یا کسی وادارش بکند که از صراط مستقیم منحرف شود و
نه عداوت و دشمنی او با شخص یا گروهی اجازه بدهد که از صراط مستقیم فاصله بگیرد ،
در سوره "نساء"مسئله تعدیل محبت مطرح بود
و در سوره "مائده" به تعدیل غضب میپردازد،
در سورهٴ مبارکهٴ «نساء»
آسیب شناسی اقامه قسط وعدل به علت سود خود یا پدر و مادر یا فرزندان یا بستگان و...بود
و اینکه محبت باید مرزبندی شود که از مرز قسط و عدل نگذرد(نسا/135 )
ودراین سوره درباره تعدیل دشمنی و غضب، درآیهٴ هشتم که بحث محوری است میفرماید:
" البته نباید کینه توزى گروهى که شما را از مسجد الحرام باز داشتند شما را به تعدى وادارد"
لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْم
در هر دو آیه سوره نسا و مائده فرمود:
یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین
قوامین صیغه مبالغه است، آدم تا قوّام بالقسط و قوّام بالعدل نباشد،
تعدیل خواستهها نفسانی اش مقدور نیست .
خیلیها می توانند عادل باشندولی به علت محبت یا غضب ویا حسد ،له ویا علیه کسی می شوند که
از آسیبهای برپاداشتن قسط و عدل است در درون خود و در جامعه ...