سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سوره مائده - 1

از حضرت باقر علیه السلام روایت است

 " هرکس سوره‌ی مائده را در هر پنجشنبه بخواند ایمانش به ظلم آلوده نگردد و

 هرگز برای خدا شریکی نگیرد. " 

 بحارالانوار ج ۹۲ ص۲۷۳

 

سوره مبارکه مائده

 آیه ۱

مورد خطاب آیه مومنین هستند و

از خطراتی که در کمینشان است تذکر می دهد

ای کسانی که ایمان آورده‌اید عقود و پیمانهایتان را کامل انجام دهید...

عقود چیست؟ 

مجموعه تعهداتی است که انسان با میل خود می بندد چه نسبت به خالق و

 چه نسبت به مخلوق مانند عقد ازدواج، عقد نکاح، عقد بیع و عقود میان خلق و خالق.

 

کدام عقد وعهد فراموش شده است؟ 

مومنین بر چه عهدی پایبند نبوده‌اند که تذکر داده می شود؟

 همان عقد قدیمی که در آغاز خلقت میان خدا و خلق بسته شده که 

حضرت حق از انسان پرسید:

 «الستُ بربکم»

 و انسان گفت:

« بلی» یعنی انسان عنوان ربوبیت حضرت حق را پذیرفت ،

 

بعضی از مفسران میان عقد و عهد تفاوت قائل می‌شوند.

 گفته‌اند عهد همان قرارداد قدیمی است که خدا با ما بسته است ،

 " أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَابَنىِ ءَادَمَ " 

یعنی همین که خداوند سبحان توحید را در دل ما کاشت عهد است و

 عقد اجرای تکلیف بر مبنای آن عهد است.

یعنی توحید در جوهره انسان، 

همان عهد است و

 عقد اجرای تکالیف مربوط به عهد است.

قرآن نمی‌گوید «اوفوا بالعهود »

 بلکه می‌گوید: « أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ »

 «ابن عربی» آن را به فعلیت رساندن استعداهای درون انسان دانسته است.

 

حضرت امام خمینی(رحمة الله) آن را «عهد ولایت» معنا کرده‌اند

محبت اولیاء حق که در دلتان جاگرفته را ادا کنید...

 

نتیجه اوفوا بالعقود چیست؟

دارائی‌هایتان بر شما حلال می‌شود!!!

 «أُحِلَّتْ لَکُم...  « 

 حضرت امام خمینی(ره) می فرمایند

منظور از « یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ » کسانی هستند که

 مؤمن بر ولایت اهل بیت باقی مانده‌اند و از مفهوم مخالف آیه چنین برداشت می‌شود که

 اگر کسی به حریم ولایت تعدّی کند حتی حق استفاده از مباحات به او داده نمی‌شود و این

 نه به آن معناست که نعمت در اختیارشان قرار نمی‌گیرد؛

 بلکه از نعمت عطا شده بهره اخروی نمی‌برند.

 

آیه 1

خداوند برای مؤمنین در زمان‌های خاص اعمال خاصی را حکم کرده است ،

گاهی بر انجام امری حکم کرده و گاه در زمان خاصی آنها را از امر مباحی بازداشته است

 مثلاً در حال نمازوروزه و...

و زمان احرام نیز از آن زمانهااست که

 توجه به اموری مباح در حال عادی

 حرام شده است و 

عدم توجه به آن کفاره  دارد،

که تذکری است برای انسان ، 

زیرا در زمان احرام ،حج گزار قدم در حریم خاصی می‌گذارد ،

 تا در این مکان و زمان خاص مُحرِم جذب عالم اعلی باشد و

 از جاذبه‌های عالم ماده دور شود.

گاه خداوند سبحان در شرایط خاص از افراد، همت‌های متعالی طلب می‌کند،

 و اگر آنها در این زمان به امور دیگری توجه کنند از جایگاه حقیقی تنزّل کرده‌اند، 

زمان احرام زمان همّت متعالی برای انسان است.

 

آیه 2

ای مؤمنین، شعائر الله را بر خود حلال نکنید،

شَعَائِر جمع شعیره به معنای علامت است، 

کلمه ی «شعار» از همان ریشه ی «شعور» است که مفهوم علم و درک در آن است

شعار عبارت است از چیزی که نوعی اعلام وابستگی در آن وجود داشته باشد. 

هرکاری که وابستگی انسان را به یک گروه معین، به یک فرقه ی معین، به یک کشور معین،

 به یک حزب و جمعیت معین اعلام کند، به آن «شعار» می گویند...  

با توجه به ظاهر آیه «شعائر الله» را گروهی از مفسرین مناسک و برنامه‌های حج دانسته‌اند.

اما از دید عرفانی،

شعائر الله همان احکام و مقامات الهی است،

 مثلاً خروج از مقام صبر و شکر، خروج از شعائر الله است.

 

آیه 2 

وَلَا الْهَدْیَ وَلَا الْقَلَائِدَ...

قربانى بى ‏نشان و قربانیهاى نشان دار ...

عرفا قربانی را نفس واجب الاحترام می دانند،

 یعنی انسانی که با قدم تسلیم به سوی حق در حرکت است تا 

از وجود او هیچ نشان غیر الهی باقی نماند

این انسان حتی اگر در زندگی معمولی و بی نشان باشد،

 دارای حرمت ویژه‌ای است زیرا نیّت سیر در مسیرالهی را دارد.

تفاسیر می‌گویند:

منظوراز‌ قلائد، انسان ساکن مکه است که خود را نشان‌دار کرده تا اعلام کند که نیت حج دارد

این فرد شاید هنوز به مکه نرسیده باشد ولی در راه وصال حرکت می‌کندو

 هر کس که او را ببیند، اورا حاجی می داند،

چون با نشانه‌هایی که جهت احرام دارد شناخته می شود  و

 اگر این نشانها همراه او نبود فرقی با سایرین نداشت...

 

اگر انسان نشان درستی را یدک بکشد،

 خود آن نشان درست حرمت آفرین می‌شود و

 و فردرا از سایر مردم ممتاز می کند...

 مثلا عزاداران حسینی که سیاه می پوشند تا نشان عزاداری باشد از سایر مردم ممتاز می‌شوند و

یا ججابی که زن مسلمان دارد ..

 

تفسیر عشق

آیه 3

أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ...

فقط این نبود که دستور بدهد همه بایستند،

 آن هم دقیقاً سرِ چهارراهِ شام و مدینه و کوفه و مصر،

 و همه آنها که رفته اند برگردند

 و همه آن ها که نرسیده اند برسند،

 ده ها هزار نفر را نگه داشته بود زیر آفتاب سوزان تا وقتی فاطمه اش (ع)درِ 

خانه مهاجرین و انصار را یکی یکی می زند و آن ها دلیل بخواهند، بگوید:

 «هَل تَرَکَ اَبی یوم غدیر خم لاحدٍ عذراً؟» 

پدرم مگر روز غدیر برای کسی هم عذری باقی گذاشت؟

فقط این نبود که جبرییل گفته باشد؛

  بلّغ ما انزل الیک.

 که برود بالای منبر و چون قبل آن چه جبرییل درِ گوشش نجوا کرده بود، 

برایِ مردم بخواند.

  ماجرا حساستر وجدی تر بود

این بار جبرییل، سه بار آمده بود؛

 انَّ جبرییل هَبَطَ اِلَیّ مراراً ثلاثاً

این بار پیام را اگر نمی رساند،

 رسالتش ناتمام می ماند،

 و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته.

 

اهل یقین ها از تعداد انگشتانِ دست هم کمتر بودند،

از کم ظرفیتی و کم یقینی و نفاقِ خیلی ها خوف داشت و از جانِ علی... 

از خدا خواسته بود معافش بدارد از این مأموریت؛

 لِعِلمی بقلّه المتّقین و کثره المنافقین و اِدغال اللّائمین و حیل المستهزئین

امّا جبرییل برگشته و فرموده بود:

والله یعصمک من النّاس.

فقط این نبود که بگوید:

 معاشر النّاس

من اَولی بکم من اَنفسکم؟

 که جماعت بگوید :

النّبیّ اَولی بِالمؤمنینَ مِن اَنفسِهِم.

 ماجرا این بود:

من کنتُ مولاهُ فهذا علیٍّ مولاه.

ولی نه... همه ماجرا این نبود.

 جبرییل دوباره آمده بود که :

 الیوم اکملتُ لکُم دینُکم 

و اتممتُ علیکُم نعمتی

 و رَضیت لکم الاسلام دیناً.

 رو کرده بود به معاشر النّاس و خود تفسیر کرده بود آیه را؛ 

انّما اکمل الله دینکم بامامته فمن لم یأتمّ به و بِمَن یقوم مقامه مِن وَلَدی مِن صلبه 

اِلی یَوم القیامه وَ العرض علی الله عزّ و جلّ 

فاولئک الّذین حبطت اعمالهم فی النّار و هم فیها خالدون

 تا روز قیامت هیچ مؤمنی بی ولیّ نمانده و هیچ عذری برای کسی باقی نمانده است.

 که دین کامل شد برای آنها که پذیرفته اند ولایت علی(ع) و فرزندانش را.

اسلامِ کامل، معنا شده بود و

 حالا دیگر 

من یبتغ غیر الاسلام دیناً 

فلن یقبل منه و 

هو فی الآخره من الخاسرین.

امروز نیز فقط این نیست که بگوییم:

 اشهدُ انّ علیّاً ولیّ الله 

و تمام شود،

 قواعدِ ایمان خیلی سخت است با این چند کلمه...

 گواه آن،

 صورتِ آفتاب سوخته ابوذر در ربذه است،

 زبانِ بریده ابن سکیت است،

 یا دست های بریده عمّار، 

و هزاران هزار پیکرِ بی سرِ علوی که توی کوچه پس کوچه هایِ تاریخ،

 جرزِ دیوارها شده و اندودِ چاه ها و دخمه ها...

اصلاً چرا این قدر دور؟

 در همین قرن ، چند کیلومتر آن طرف تر ،

مزار شریف ، هزاره های بی نام و نشان ...

زن ها وبچّه ها و اهالی یمن...عراق و سوریه ... 

قیمتِ حقیقیِ اشهد انّ علیّاَ ولیّ الله را آنها بهتر می دانند ...

 اهالیِ همین کاروانی که همین دیروز بهای ولایت را پرداختند.... 

 

اصلا خون‌های آن هفتاد و دو شهیدکربلا

 قیمتِ حقیقیِ اشهد انّ علیّاً ولیّ الله بود....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.