سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سوره مبارکه اعراف - 1

سوره مبارکه اعراف

پس از مفتاح الکتاب،پنج سوره قبل در تدبر جایگاه خاصی دارند، 

سوره بقره اعلام دین جدید و جامعه دینی جدیدیست که 

قرار است براساس شریعتی نو شکل بگیرد،

سوره آل عمران وضعیت حال جامعه مسلمانان را بیان کرده و

 در واقع پیاده‌شده سوره بقره در حال است. 

سوره نساء به شریعت اختصاص دارد و

 قوانین تعامل مسلمانان با اهل کتاب در آینده را بیان می‌کند.

 در سوره مائده موضوع جامعه دینی و اهل کتاب به اوج خود می‌رسد و 

حسن ختامی‌ست برای اکمال دین جدید و اتمام نعمت و دستورات جامعه و تعامل آن با اقوام قدیم. 

در سوره انعام اهل کتاب کم‌رنگ شده و مساله مشرکین پر رنگتر شده و

 احتجاجاتی اطراف توحید، نبوت و قیامت با کسانی طرح می‌شود که

 نه توحید را پذیرفته‌اند و نه هیچ پیامبری را قبول دارند.


سوره اعراف،

 سوره‌ای مفصل و بلند است و 

فضایی متفاوت با سوره‌های پیشین دارد.

سوره مکی‌ست، 

سوره‌های مکی غالباً در مورد اصول دین و مسائل اخلاقی هستند.

موضوع اصلی سوره ، نبوت است.

 بخش قابل توجه سوره مربوط به داستان انبیااست. 

سوره اعراف بعد از مقدمه‌ ای وارد داستان حضرت آدم و حوا می‌شود.

 این داستان با آیه‌ای شروع می‌شود که ما را به یاد سوره بقره می‌اندازد،

 گویی باید از نو شروع کنیم...

این سوره و سوره بقره، هردو به طور مفصل به داستان آفرینش پرداخته‌اند. 

در سور دیگر، به این داستان تنها اشاراتی شده است.

سوره با حروف مقطعه آغاز می‌شود:

 المص...

 این حروف هم یادآور سوره بقره است.

 اگر طبق نظر برخی مفسرین، بپذیریم که حروف مقطعه مشابه، نشان از محتویات مشترک است،

 باید در این سوره به دنبال شباهت‌هایی با سوره بقره باشیم.

آیه بعدی خطاب به "پیامبرو نبی"است: 

کِتَابٌ أُنزِلَ إِلَیْک...ُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِین

َ ﴿آیه ٢﴾

این کتاب برای انذاراست و ذکر و یادآوری‌ست برای مؤمنین. 

 آیه ی شروع، با دیدکلی که در مورد سوره گفته شد،‌ هماهنگ است: 

نبوت...

در سه آیه بعدی(آیات 3،4،5) تأکید بر تبعیت از چیزیست که از ناحیه پروردگار نازل شده است و 

عاقبت کسانی که سرپیچی کنند، بیان می‌شود. نبوتی هست، 

کتابی از طرف خدا نازل می‌شود، 

که دستورات دینی را در بر دارد،

 شهرهای بسیاری بوده‌اند که از این دستورات پیروی نکرده‌اند و هلاک شده‌اند. 

در هنگام هلاکت نیز به این حقیقت اذعان داشته‌اند که ستمکار بوده‌اند. 

همه این هلاکت‌ها در پی نبوت آمده است:

 نبوت،‌ نزول کتاب، 

عدم تبعیت و هلاکت.

اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ ...* وَکَم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا...* فَمَا کَانَ دَعْوَاهُمْ ...

سپس در آیات بعدی (آیات 6،7،8،9)عقوبت اخروی این عدم تبعیت بیان شده است:

فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ... الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ ﴿٩﴾

این مقدمه‌ای کوتاه است که 

زمینه را برای کل سوره آماده می‌کند.

 

آیه 10

وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِش...

ما برای شما در زمین جایگاهی قرار دادیم... 

این زمین برای ما آماده شده‌است...

وبا آیه بعد توضیح می‌دهد که

اصلاً چرا این‌جا هستیم و 

جطور شده که به این‌جا آمده‌ایم.

زمینه را برای عقاید دینی ما آماده می‌کند و

 هشدار می‌دهد که چه دشمنی داریم.

(مشابه داستان روایت شده در سوره بقره)

آیه 11

 وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ

 فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِین

در طی یک آیه،‌ 

انسان خلق شد، 

سجده اتفاق افتاد و

 ابلیس تمرد کرد.

لقد خلقناکم ،ثم صورناکم

 «صورناکم» در قرآن

 معمولاً مربوط به 

جنین در رحم مادر است،

گویی خلقت آدم

 تمثیلی از

 دوران جنینی است...

آفرینش انسان مهم ترین داستان قرآن است.

 بازگویی موقعیت انسان درخلقت است.

در این داستان شخصیتی وجود ندارد،بعضی ها معتقدند تمثیل است ...

درحکایت آفرینش تک تک واژه ها خیلی اهمیت دارند،

چون واژگان این داستان باید ستونهای اصلی خانه ی انسان در دنیا باشند و

 بیان وضعیت کلی بشر...

حکایت آفرینش آدم چندین بار در قرآن آمده، 

اما بیشترین مورد بحث ،

 یکی در اوایل سوره ی بقره و دیگری در سوره اعراف است.

 

داستان آفرینش انسان انگار در زمین اتفاق نمی افتد، در آسمان هاست. 

داستان خلقت است دیگر، شروع همه ی داستان ها. 

واز معدود داستان های قرآن است که شخصیت پردازی ندارد. 

در آفرینش همه چیز خیلی خیلی صریح و کوتاه بیان می شود ،

گویی حکایت آنقدر کوتاه است که محلی برای شخصیت پردازی نیست؛ 

دیالوگهایی که مثلا از داستان حضرت یوسف هست اینجا نیست،

 دیالوگ هایی که شخصیت پردازی آدم ها را نشان می دهند و ....

مثلا در داستان یوسف دیالوگ ها کاملا نشان دهنده شخصیت هاست،

 هر کسی با آهنگ و کلمات خاصی حرف می زند. برادران زیاد قسم می خورند،

 یوسف قاطعانه حرف می زند، زنان مصر مرتب واژه هایی را تکرار می کنند.

 این جا اصلا این طوری نیست.

انگار از ابتدا معلوم است که آدم قرار است وارد زمین بشود...

نکته ی مهمی است این.... 

از اول معلوم است این موجود موجودی است که توی بهشت ماندنی نیست، 

که اتفاقی می افتد و هبوط صورت می گیرد...!  

موجودی که جایگاهش بهشت است ولی از آنجا بیرون می شود،

 باید انگار یک مرحله ای را بگذراندتابتوانددر بهشت زندگی کند ...

 

در سوره بقره مسائل پیرامون حضرت آدم پررنگ‌تر است و 

در سوره اعراف، نقش شیطان پر رنگتر دیده می‌شود. 

درک ابلیس، کمک به درک منشاء شر در جهان است،

در این سوره گویی به شیطان تریبونی داده شده است.

 گفت و گو با شیطان مفصل نقل شده است.

(در سوره بقره گفتگوی خدا و ملائکه تفصیل دارد)

آیه 12

قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُک

قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ 

از آیه معلوم می شود که خلقت آدم ازخاک و درمراتب وجودی پایین‌تر از آتش است.


 قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ

نفرمود :

«چرا سجده نکردی؟»

 بلکه فرمود:

«چه چیزی مانع شد تا سجده نکنی؟» 

"ریشه سجده نکردن"را نشان می دهد:

 یعنی اگرکسی به دستورات الهی تن نمی‌دهد و در مقابل دستورات الهی می‌ایستد، 

مانعی در او وجود دارد.

یعنی شناخت موانع وجودی‌ در عدم تسلیمیت لازم در مقابل دستورات الهی ...

ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ؟

قالَ ... خَلَقْتَنی‏ ...

شیطان در مقابل دستور مستقیم خدا در سجده کردن ایستاد و 

در مقام چرایی کارش، به خالقیت خدا تمسک جُست؛

شیطان خالقیت خدا را قبول داشت (خَلَقْتَنی) و آن را مبنای استدلال خود قرار داد،

 اما خود را ملزم به اطاعت از دستور خدا نمی‌دید...

 یعنی مساله اصلی در خداباوری

 که ایمان و کفر را رقم می‌زند، 

اعتقاد به خالقیت خدا نیست؛

 بلکه قبول ربوبیت تشریعی خدا و لزوم اطاعت از خداست.

یعنی

کسانی که خدا را به عنوان خالق قبول دارند، و حتی در بیاناتشان بر آن تاکید می‌ورزند، 

اما خود را ملزم به پیروی از دستورات خدا نمی‌دانند و

 با گمانه‌زنی‌های خود - چه‌بسا با استدلال‌های خداباورانه!- درمقابل دستورات الهی

 بهانه‌تراشی می‌کنند، 

و تخلف از دستورات خدا را منطقی‌تر می‌پندارند،در این مقام اند.

 

«... خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»:

ابلیس، انسان را در حد موجودی ساخته شده از «گِل» دید و

 به مخالفت با دستورات خدا درباره انسان پرداخت؛ 

امری که اساس نگرش اومانیستی دوره مدرن را تشکیل می‌دهد،

 مهمترین اشکال نظریه تطور انواع (تئوری تکامل داروینی)، 

این نیست که سابقه‌ای خاکی برای انسان نشان می‌دهد و 

می‌کوشد ردپای موجودات را از خاک تا انسان تعقیب کند،

 بلکه مهمترین اشکالش در این است که این تئوری زیست‌شناختی به یک ایدئولوژی تبدیل شده ،

به حدی که در مقام انسان‌شناسی اصرار دارند که انسان را منحصر به این سابقه کنند و

 بُعد روحی انسان به عنوان یک حقیقت متعالی الهی را انکار کنند.

تاسف‌بارتر اینکه این نگاه کاملا ضد انسانی نام «اومانیسم: انسان‌گرایی» به خود گرفته است و

 انکار مقام خلیفة‌اللهی انسان به عنوان احترام و ارزش به انسان معرفی می‌شود!!!

آیات 13تا 22

شیطان در مقابل خالق است،‌ قبول دارد که خالقش خداست،

 اما به دستور او برای سجده عمل نمی‌کند. 

ظاهرا موحد است، اما توحید عملی ندارد. 

در آیه ۱۶ می‌گوید که تو مرا اغوا کردی. یعنی باز هم به وحدانیت خالق ایمان دارد. 

لحن آیه ۱۵، بیانگر این است که گویا اگر ابلیس تمرد نمی‌کرد،

 خداوند برنامه‌ای برای اغوای بشر داشت. یعنی مثلاً فرشته‌ای مسئول این کار می‌شد.

 این طور نیست که چون شیطان تمرد کرده، حالا قرار است بشر امتحان بشوند.

 ذات انسان طوری است که باید کسی از بیرون او را اغوا کند تا 

ناخالصی‌هایش از بین برود، یا گمراه شود. 

 آیه 20 ، شیوه شیطان برای اغوای انسان را می فرماید ،

 گویی خودش هم نمی‌داند چه می‌گوید و چه استدلالی می‌کند.

 آدم‌ها نیزاز این مدل استدلال زیاد استفاده می‌کنند: 

اگر از این درخت بخورید، یا ملک می‌شوید، یا خالد می‌شوید. 

مثلا در سوره انبیاء مشرکین را می بینیم که سرگردانند،

 می‌گویند تو یا شاعری، یا مجنونی، یا ساحری و...

وشیطان قسم می‌خورد که خیرخواه آن‌هاست. 

کسی که دروغ می‌گوید، چون همواره هراس دارد که

 طرف مقابلش دروغ او را بفهمد، قسم می‌خورد. 

این قسم خوردن و خیرخواهی در کلام برادران یوسف (ع) نیزپررنگ است...

این اولین دروغ عالم است،

 همه ما به نوعی تحت عواقب این دروغیم. 

نکته جالب توجه این است که در پنج داستانی که از انبیا در این سوره آمده، 

کلمه خیرخواه تکرار شده است. 

همه پیامبران با زبان‌های مختلف به قومشان یادآوری می‌کنند که خیرخواه آن‌ها هستند. 

از طرفی می‌بینیم که مدعیان هدایت دروغین هم ادعای خیرخواهی دارند.

در دستور خدا به آدم و حوا این بوده که به آن درخت حتی نزدیک هم نشوید.

 اما آن‌ها نه تنها نزدیک شدند، بلکه از میوه آن نیز خوردند و به این ترتیب بود که

 زشتی هایشان بر آن‌ها پیدا شد.

 در سوره بقره صحبتی از این نیست که شیطان می‌خواسته سوآتشان را بر آن‌ها آشکار کند،

 چون تمرکز بر روی انسان بوده و نه شیطان. 

هبوط در سوره اعراف دو بار آمده و در سوره بقره یک بار.

در آیه 13

 فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها

تکبر همیشه و همه‌جا بد است، چرا تعبیر «فیها» را آورد و فرمود:

 تو را نرسد که «در آنجا» تکبر کنی؟

 علامه طباطبایی می فرمایند:

" معلوم می‌شود که امر به سجده، امری به فرشتگان از آن جهت که فرشته‌اند نبود،

 بلکه امری بود مربوط به مقامی که فرشتگان «در آنجا» بودند که اگر کسی «در آنجا» باشد، 

او را نرسد که در قبال دستور خدا تکبر ورزد؛ 

و اگر دستور سجده، ربطی به این مقام و منزلت نداشت، 

وهبوط شیطان فقط به خاطراطاعت نکردنش بود، کافی بودبفرماید«تو را نرسد که تکبر کنی"

 (المیزان، ج8، ص23)


وشاید بتوان گفت :

مقام قرب الهی، مقامی است که تکویناً با تکبر قابل جمع نیست و

 جایی برای تکبر در آنجا وجود ندارد.

قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها

در این مقام ، تکبر راه ندارد.

یعنی برخی از وضعیت‌های اخلاقی (مانند تکبر) ‌با برخی از

 وضعیت‌های تکوینی (مانند مقام قرب الهی) قابل جمع نیستند...

نیمی از سوره اعراف پیرامون داستان انبیا، یعنی نبوت است.

داستان آفرینش انسان درسوره مقدمه‌ای برای ورود به بحث نبوت است.

انسان شناسی قرآن با داستان آفرینش ترسیم می‌شود. 

گویا هرچه که به انسان مربوط است، در پرتو این داستان معنا می‌یابد. 

توحید و معاد مستقل از انسان و جهانی است. 

اما نبوت در ارتباط با انسان است.


مسائلی مانند نبوت شناسی، پیامبر شناسی، کتاب شناسی، شریعت شناسی،

 امام شناسی، همه مربوط به انسانند.

از داستان آفرینش و خلافت انسان در زمین،

معلوم است که انسان بدواً شایسته زندگی در بهشت است و بدانیم که

 ما از بهشت تبعید شده‌ایم و به طور موقت در زمین ساکنیم و 

بنا بر این است که به آن‌جا بازگردیم. 

که در این دوران تحت نفوذ وسوسه‌های شیطان خواهیم بود و 

هدایتی از سمت خدا به سوی ما خواهد آمد و

 این خوف از آینده و حزن نسبت به گذشته را از بین خواهد برد.

مأنوس بودن با این داستان، 

قبول داشتنش و حس کردن آن در زندگی روزمره لازمه دینداری است. 

مثلا، هر روز با ذکر این آیه از خواب بیدار‌شویم که: 

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِین

 ویا ،

 ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِین

(آیه17)

آیه‌ای خوفناک است و مراقبتی بیشتر می طلبد،

 

در سوره بقره حکایت این بود که به زمین بروید تا هدایتی برای شما برسد.

 در سوره اعراف، احکام و شیوه‌ای از زندگی و بودن در زمین به آدم القا می‌شود که

 کلیات هدایتی است که بناست از طریق انبیا به ما برسد.

 در واقع اصول شریعت به نحوی بیان می‌شوند.

چهار خطاب به بنی آدم، سخنانی که بیش‌تر جنبه کلی دارند و

 شرح اصول هدایت خدا بر زمین است.

خطاب اول

 دعوت به تقواست. 

هر آن‌چه که

 لباس ظاهری برای

 ظاهر انسان به ارمغان می‌آورد،

 تقوا همان را

 برای باطن و روح انسان خواهد داشت. 

تقوی ، زینت روح و 

پوششی برای بدی‌هاست. 

خطاب دوم هشدار از فتنه شیطان است. 

«اى فرزندان آدم، زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد؛ 

چنان‌که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند، و لباسشان را از ایشان برکند،

 تا زشتی هایشان را بر آنان نمایان کند.

 در حقیقت، او و قبیله‌اش، شما را از آنجا که آن‌ها را نمى‌بینید، مى‌بینند.

 ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‌آورند.» 

و توجیهات آدم‌ها :

 پدرانمان را بر آن یافتیم یا خدا ما را به آن امر کرده! 

سپس خدا دعوت به قسط و سپس توحید می‌کند: 

وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ۚ

خطاب سوم بیانی کلیست:

 بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.

 اصول کلی هدایت بیان شده اما جزئیات بعدتر آمده‌است.

و آخرین خطاب،

 اشاره به آمدن رسولان الهی و تبعیت از آن‌ها برای عدم حزن و خوف است.

  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.