سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سوره مبارکه انفال - 3

آیه 60

وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة....

راه جامعه اسلامی چیست؟

عبادت و مسجدو دعا؟؟؟  

راه اسلام راه جامع است.

 وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة

آیه می فرماید:

در مقابل دشمن تا آنجا که برایتان مقدور است نیرو تهیه کنید.

(نمی گوید چه تهیه کنید)


ویل دورانت می گوید:

" هیچ دینی به اندازه ی اسلام پیروان خود را به قوّت و نیرومندی دعوت نکرده است". 

در آیات پیش مخاطب فقط شخص پیغمبر است، 

در این آیه مخاطب عموم مردم است.

آیات پیش چنین بود:

 آنها که توبا آنان پیمان بستی و پیمانشان رانقض کردند،آنجا که تو برآنها پیروزمی شوی چنین کن.

 آنجا که تو خوف و بیم خیانت آنها را پیدا کردی، پیمانشان را ملغی کن ...

همه جا مخاطب خود پیغمبر است.

ولی اینجا که می رسد نمی گوید: 

وَ اَعِدْ لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتَ مِنْ قُوَّه....

که ای پیغمبر! ای ولیّ امر مسلمین! هر مقدار نیرو که برای تو ممکن است آماده کن.

 یکدفعه مخاطب،

 عموم مسلمین قرار می گیرند: 

ای مسلمین! هرچه نیرو برایتان ممکن است آماده کنید؛ 

چون این نیرو، نیرویی نیست که فقط ولی امرآماده کند؛ 

مجهز شدن خود افرادلازمه کار است،

 افرادند که باید تعلیمات ببینند و آمادگی پیدا کنند. 

با اینکه در اینجا هم وظیفه ی سنگین راهبری به عهده ی ولیّ امر مسلمین است، 

اما به لحاظ اهمیت مساله

عموم مخاطب هستند و مسئول ،

وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ 

هرچه می توانید نیرو تهیه کنید

 وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ

 یک مثال ذکر می کند...  

تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ

 که به این وسیله رعب و شخصیت شما در دل دشمنان خدا و

 دشمنان شما باشد نیروی شماآنها را به وحشت بیاندازد...

 یکی از فیلسوفان معاصر اروپا؛ می گوید: 

«پیمانها بدون شمشیر جز کلماتی بر روی کاغذها نیستند. » 

قرآن بعد از آن همه توصیه به امر انسانی وفای به عهد و پیمان،می فرماید: 

خودتان وفادار باشید ولی به انسانیت دیگران اعتماد نکنید.

 نیرویتان را آماده داشته باشید که اگر آنها با نیرو با شما روبرو شدند؛

شما نیز با نیرو با آنها روبرو بشوید و به موجب آن،عزت اسلام را به دشمنان خدا و

 دشمنان خودتان ثابت کنید که وقتی فکر شما را می کنند دلشان بلرزد.

 وَ اخَرینَ مِنْ دونِهِمْ لاتَعْلَمونَهُمْ 

ای بسا دشمنانی که شما آنها را نمی شناسید

 اَللّهُ یَعْلَمُهُمْ

ولی خدا آنها را می شناسد. 

وَ ما تُنْفِقوا مِنْ شَیْ ءٍ فی سَبیلِ اللّه...

در ادامه آیه مسئله ی انفاق را پیش می کشد؛ 

چون نیرو تهیه کردن، هم انفاق مالی می خواهد و هم انفاق جانی.

شاید بیشتر هم عنایت دارد به انفاق مالی. 

هرچه در راه خدا در زمینه ی نیرومند کردن مسلمین ببخشید، 

خیال نکنید گم می شود،

 خدا به پیمانه ی تمام به شما خواهد داد...

 یُوَفَّ إِلَیْکُمْ... 


آیه 65

یا اَیُّهَا النَّبیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَی الْقِتال...

ِ ای پیغمبر! اهل ایمان را بر کارزار ترغیب و تحریض کن...

در آیات قبل سخن از صلح است و در این آیه می فرماید مؤمنین را تحریض بر قتال کن!!!

از مجموع آیات و سنت پیغمبر(ص)این مطلب به دست می آید که 

مسلمانان و یا لااقل سربازان اسلامی همیشه باید آمادگی کامل برای جهاد داشته باشند.


وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة...

نمی فرمایدکه در حال جنگ نیرو تهیه کنید. 

می فرماید: نیرو تهیه کنید. 

نیرو را قبلاً باید تهیه کرد. 

جنگ ممکن است در فاصله ی چند روز اتفاق افتد که امکان تهیه نیرو در این مدت کوتاه نباشد ،

 مهیا بودن و نیرومندی را 

اسلام برای همیشه

 توصیه می کند

 اما جنگ را در شرایط خاصی... 

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ...

مسلمین را به جنگیدن و جهاد ترغیب کن.

روح مسلمان همیشه باید آماده ی جهاد باشد. 

 از پیغمبر اکرم(ص) نقل است که :

مَنْ لَمْ یَغْزُ وَ لَمْ یُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِغَزْو

ٍ ماتَ عَلی شُعْبَةٍ مِنَ النِّفاق

ِ آن کس که جهاد نکرده باشد و یا لااقل آرزوی جهاد را در دل خود پرورش نداده باشد

( یعنی فکر و اندیشه ی جهاد در قلبش نباشد)، چنین کسی می میرد با نوعی از نفاق؛

 یعنی در عمق روح این آدم نوعی نفاق وجود خواهد داشت. 

قضیه ی معروفی است که 

مرحوم فیض درباره ی این جمله ای که از حضرت امام حسین نقل شده است که 

ایشان در شب عاشورا فرمودند: من اصحابی بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم، 

می گفت من باور نمی کنم چنین چیزی را امام فرموده باشد. 

گفته بودند چرا؟

 گفته بود:

 مگر آنها چکار کردند که امام بگوید اصحابی از اینها بالاتر نیست؟ 

هر مسلمانی جای آنها می بود، وقتی می گفتندکه

 فرزند پیغمبر، امام زمان در دست دشمن تنها مانده است، قهراً همراه امام می ایستاد.

 یک شب در عالم رؤیا دید که صحرای کربلاست... موقع ظهر است و نماز...

حضرت امام حسین (ع) به همین آقا فرمودند شما جلو بایستید تا  نماز بخوانیم 

(همان طور که سعید بن عبداللّه حنفی و یکی دو نفر دیگرخودشان، خودشان را سپر قرار دادند)،

 رفت جلو ایستاد. اولین تیرکه آمد خم شد. ناگاه دید که تیر به امام اصابت کرد....

من لم یغز و لم یحدث نفسه بغزو مات علی شعبه من النفاق 

 کسی که عملاً مجاهد نباشد، یا اندیشه جهاد را نداشته باشد 

در درون روحش شعبه ای از نفاق است ،

یعنی موقع جهاد در می رود...

عبادتهای بی مایه و کم مایه جسمی،

عبادتهای بیروح ،

 نمازها وقرآن خواندنها وذکر گفتنهای بیجان ...  

هیکل کوچکی دارد که

 به موقع خطر تاب نمی آورد، 

لهذا می فرماید: 

یا اَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَی الْقِتال

ِ همیشه اینها را به امر جهاد ترغیب کن،

 همیشه بگذار روح اینها مجاهد و آماده باشد،

جهاد یادشان نرود ؛ 

درزمان صلح و سَلم هم اینها روحاً مجاهد باشند.  

آیه 65 

بعد از تشویق و تحریض به جهاد می فرماید:

 اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرونَ صابِرون

َ یَغْلِبوا مِائَتَیْن

ِ وَ اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ 

یَغْلِبوا اَلْفاً 

مِنَ الَّذینَ کَفَروا 

بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهونَ 

تو مؤمنین را آماده به جنگ کن. 

اگر مؤمن با آن فقاهت ایمانی و تربیت معنوی، 

تربیت جهادی هم پیدا کند، 

مؤمن اگر سرباز و مجاهد بشود،

 اگر فقاهت ایمانی پیدا کند با ده کافر برابر است،

 ِ اگر بیست تن از این مؤمنین باشند،

 بر دویست تا از آنها پیروز می شوند.

یعنی یک بر ده...

 و صدتا بر هزارتای آنها پیروز می شوند... 

چگونه ممکن است ؟ 

چرا؟

 به حکم چی؟

 به حکم فقاهت ایمانی.

بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهون

 چون آنها فقاهت ندارند.

چون مردمی بی بصیرت هستند؛ 

ولی اینها فقیهِ ایمانی هستند، 

بصیرت ایمانی دارند. 

این، غلبه ی بصیرت است... 

بعد از این آیه، 

آیه ای است که

 به نظر می رسد حکم نسخ دارد 

ولی نسخ نیست:

 اَلْانَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ و

َ عَلِمَ اَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً 

اکنون خداوند بر شما تخفیف داد و

معلوم داشت که در شما ضعف وجود دارد. ...

اگر صدتا از شما باشد بر دویست تا از آنها پیروز می شوند...!!!

 این دو آیه با هم فاصله ندارند 

و پشت سر یکدیگرند؛

 چطور می شود که 

ابتدا بفرماید بیست تای شما بر دویست تای آنها پیروز می شوند، 

و بعد بلافاصله بگوید یکی از شما بر دوتای آنها پیروز می شود. ؟! 

آیا این آیات مربوط به یک مورد است یا دو مورد؟ 

بنابر تفاسیر آیه ی اول مربوط به اوایل کار و جنگ بدر بوده؛ 

وآیه ی دوم مربوط به اواخر مثل جنگ حُنین. 

 سؤال این است که 

اگر نیروی ایمان

 نسبت مومن را یک برده می کند، 

چطور اینجا یک بردو شد؟ 

آیا مسلمانها ضعیف الایمان شدند؟

یا اول ایمانشان قوی بود، تدریجاً ضعیف شد؟ 

آیه نمی گویدکه 

هر "فرد "شما 

در گذشته برابر بود با ده فرد کافر و حالا برابر است با دو فرد کافر،

 بلکه می فرماید که

" جمع "شما درگذشته برابر بود با ده برابر این جمع از کافران، 

و اکنون "جمع" شما برابر است با دو برابر این جمع از کافران؛

 جمع ضعیف شده ،

جامعه اسلامی ضعیف شده...

چرا ؟ 

در ابتدای صدر اول اسلام، (مثل جنگ بدر) 

«قَوْمٌ یَفْقَهون» بودند

 همان که آیه فرمود؛

 به تدریج مخصوصاً بعد از فتح مکه که گروه گروه می آمدند مسلمان می شدند،

در میان آنها «مُؤَلَّفَةٌ قُلوبُهُمْ»

 و حتی افراد ضعیف الایمان بسیار بودند ،

 افرادی که نیروی یک نفر اینها شایدبرابر بود با نیروی یک نفر آنها یا کمتر

 ویا حتی منفی می کردند نیروی اسلام را 

و افرادی که 

نیرویشان برابر امت بود مثل علی علیه السلام.

یعنی نیروی جامعه اسلامی را ضعف ایمان مسلمین ضعیف کرد ... 

سوره انفال نیز به پایان رسید...

چهار آیه آخر سوره ی مبارکه ی انفال ،

راجع به ولاء مسلمین و عدم ولاء میان مسلمین و کفاراست.

معنی کلمه ی «ولاء» «اتصال و نزدیکی» است.

 «ولایت» و «تولّی» و «ولیّ» و «مولا» و... همه از این کلمه مشتق است.

 «توالی»در جایی به کار می رود که دو چیز بلافاصله پشت سر یکدیگر باشند ،

یعنی بینشان فاصله نباشد.

 وقتی می گویند مسلمین باید نسبت به یکدیگر ولایت داشته باشند یا ولاء یکدیگر را داشته باشند،

یعنی این است که روحهاشان به یکدیگر و روابط اجتماعی شان با یکدیگرنزدیک باشد.

مانند آنچه که پیغمبر اکرم(ص) 

با آن تشبیه بسیار عالی بیان فرمود:

مَثَلُ الْمُؤْمِنینَ فی

 تَوادُدِهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ 

مَثَلُ الْجَسَد

ِ اِذَا اشْتَکی مِنْهُ عُضْو

ٌ تَداعی لَه

ُ سایِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمّی

یعنی مَثَل اهل ایمان مَثَل یک پیکر است. آنها به منزله ی اجزای یک پیکرند که اگر عضوی به درد آید

 سایر عضوها با تب و بیداری با او همدردی می کنند. 

هر وقت مسلمانان مانند این حدیث شریف باشد ،

منظور قرآن در باب ولاء مؤمنین و مسلمین نسبت به یکدیگر عملی شده است.

 

قرآن به مسلمین می فرماید:

نسبت به یکدیگرولاء داشته باشید، 

نسبت به کفار ولاء نداشته باشید.

یعنی شما مسلمین باید خودتان یک پیکر را تشکیل بدهید،

 نه اینکه عضو یک پیکر دیگر بشوید که آن پیکر مال دیگران است،

 خواه شما در آنها مستهلک بشوید و یا شما و آنها مجموعاً یک پیکر را به وجود آورید...


این چهار آیه (72،73،74،75)

 با بیان رسایی مسلمین را چهار دسته کرده

و حکم هر چهار دسته را هم بیان می فرماید؛ 

چهار دسته از مسلمین و

 کفار که این دسته را اول جدا کرد ...

گروه اول:

 «السّابِقونَ الْاَوّلون» 

مهاجرین اولین یعنی کسانی که قبل از هجرت مدینه ایمان آورده و

با هجرت پیغمبر اکرم (ص) به مدینه ،آنان نیز همه چیز خود را ازخانواده و زندگی و مال و ثروت و

 خویشاوندان و اقارب خویش را یکجا رها کردند و به دنبال ایده و عقیده و ایمان خودشان رفتند..

دسته ی دوم 

 «انصار» یعنی یاوران،

 مسلمانان مدینه که شهر خودشان را مرکز اسلام قراردادند و مسلمانانی را که از مکه و جاهای دیگر،

 دست خالی و بدون هیچ چیزی می آمدند پذیرفته و نه تنها در خانه های خود جای می دادند بلکه 

 از جان و مال و حیثیّت آنها حمایت میکردند،در تاریخ آمده که هر چه داشتند با برادران مسلمان خود

 به اشتراک در میان گذاشتند و حتی برادران مسلمان را بر خودشان مقدّم می داشتند: 

وَ یُؤْثِرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کان بِهِمْ خَصاصَةٌ ...


دسته ی سوم 

مسلمانانی بودند که در مکه بودند،

 اما مهاجرت نکردند، ماندند در بلاد کفر،

در واقع همت مهاجرین را نداشتند. 

در بلاد کفر،اما مسلمان باقی ماندند ولی مهاجرت نکردند،

در این وظیفه ی بسیار بزرگ ،

یعنی در ایجاد تمدن نوین اسلامی که پیامبرشان و ولی امرشان به جهت انجام آن هجرت کرد،

شراکت نداشتند...

 

دسته ی چهارم

مسلمانانی که بالاخره مهاجرت کردند،

 اما نه در روزهای سختی بلکه در روزهای سستی ،

یعنی بعد از صلح حدیبیّه، 

بعد از آنکه کار مهاجرت آسان و قانونی شد.

 این دسته کسانی بودند که مهاجرین اولین نیستند،

 مهاجرین به اصطلاح آخرین هستند. 

قرآن از دسته ی مهاجرین اولین و دسته ی انصار فوق العاده تجلیل می کند به طوری که

 آنها را مؤمنین حقیقی می نامد. ولی برای آن دسته ای که در مکه ماندند، می فرماید: 

شما آن حق ولایتی که با دیگران داریدرا با اینها ندارید چون اینها در بلاد کفر ماندند؛

و در مورد آنها می فرماید :

و کسانى که ایمان آورده‏ اند ولى مهاجرت نکرده‏ اند هیچ گونه خویشاوندى [دینى] با شما ندارند،

 مگرآنکه[در راه خدا]هجرت کنند واگردردین از شما یارى جویند یارى آنان بر شما [واجب]است 

مگر بر علیه گروهى باشد که میان شما و میان آنان پیمانى است...

وکفار، 

می فرمایدخودشان با خودشان ولایت دارند. شما نباید در ولاء کفار داخل بشوید، 

نباید عضو پیکر آنها باشید. شما یک واحد مستقل هستید. 

به قدری قرآن روی این مسئله که مسلمین باید یک واحد مستقل و یک پیکر باشند تأکید می کند که

 در کمتر موضوعی اینقدر تأکید کرده است.

 و در همین جا تعبیری دارد:

 اِلّا تَفْعَلوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْاَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ

 ای مسلمانان! اگراین دستور را به کار نبندید فتنه و فساد بزرگی رخ خواهد داد ... 


سوره انفال

پیامی برای امروز

در سوره انفال صحبت از این است که از عددهای بزرگ کافران نترسید .

 اگر تقوا ، پشتکار و صبر داشته باشید .

 اگر جهاد کنید و 

اگربه خاطر خدا مهاجرت کنید ، 

اگر به مومنین پناه بدهید ، 

اگر انفاق کنید و

اگر راحت طلبی را کنار بگذارید ،

 اگر توکل کنید ،

 اگر در کنار رسول و ولی خدا باشید، 

اگر دستورات رهبر را عمل کنید ،

 اگر بی تفاوت نباشید ،

 اگر به رسول و خدای رسول خیانت نکنید ، 

اگر خمس مالتان را بدهید و ترس را کنار بگذارید ،

 اگر با هم منازعه نکنید ، 

اگر خودنمائی و غرور را کنار بگذارید ،

 آنوقت خدا از طریق ساده ترین روشها به کمک شما می آید . 

مثلا با یک خواب کوتاه آرامش و اطمینان قلب می دهد در مقابل دشمن ...

مثلا باران می فرستد و با آن شما را تطهیر می کند . 

مثلا فرشته ها را می فرستد تا ....

مثلا با کلمات خود حق را ثابت و کافران را ریشه کن می کند...

 و

 در یک کلام شما را مورد رزق کریمانه قرار می دهد....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.