سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تدبر در سوره مبارکه توبه (بخش1)

اعوذ بالله

سوره توبه ،سوره برائت

سه سوره ی فتح، توبه و مائده سوره های پایانی قرآن هستند. 

در توالی همدیگر معنای خاصی را القا می کنند .

ذوق و هدایت قرآنی آن ا‌ست که با خود قرآن تربیت بشود.

گاه دیده می شود که چون ذوق و تربیت قرآنی ضعیف است، 

این گونه برائت ها یا تحمل نمی‌شود ویا توجیه می گردد.

 در مودت هااسوه بودن و اسوه داشتن کاری نداردولی دربرائت هااسوه بودن واسوه داشتن سخت است.

مثلا در انتهای سوره انفال گروهی هستند که به فضای نظام اسلامی هیچ کمکی نمی کنند.

در مکه مانده اند، کنار کشیده وبه خودشان مشغولند، زیر آب اسلام را هم نمی‌زنند،

 دستور خداوند این است که

هیچ ولایتی نسبت به آن ها ندارید مگر این که این ها مهاجرت کنند...

واگر در دین از شما کمک خواستند به آن ها نصر بدهید مگر این که با مشرکینی درگیر شویدکه

 بین شما و آن ها میثاق باشد.(یعنی تا این حد ارزش ندارند )

فضایی که در قرآن دیده می شود این است که همه باید بذل جان و مال وامکانات بکنند 

برای یاری دین و نظام اسلامی ...دین را یاری کنند، یعنی بیایند در صحنه.

 

امر ونهی ها و بکن نکن های قرآنی ،

 یا مربوط به تقوای فردی است و یا مربوط به تقوای سیاسی و یا تقوای اجتماعی...

مثلا

کتب علیکم الصیام..."لعلکم تتقون"

تقوای فردی ست ،

 و یا لکم فی القصاص ..."تتقون "

در قصاص حیات است ای اولوالالباب باشد که شما تقوی بورزید. قصاص در بستر اجتماع است و تقوا،

 تقوای اجتماعی است که جامعه تقوا بپذیرد،

ویا

فما استقموا لکم فاستقیموا ... ان الله یحب "المتقین"

این تقوا تقوای سیاسی ست که جامعه اسلامی تقوای سیاسی داشته باشد.

در سوره توبه باید دقت کرد که امر ونهی و شدت و غلظت دستورات در

 بستر مفاهیم بحث های سیاسی، اجتماعی است، مفاهیمش هم باید اجتماعی بررسی شود.


در شان نزول سوره آمده که

 پس از صلح حدیبیه ، مشرکین به پیمانی که با مسلمانان داشتند عمل نمی‌کردند.

 البته مشرکین را باید تقسیم بندی کرد تا معلوم شود خطاب این آیات دقیقاً چه کسانی هستند.

 مشرکینی که هیچ پیمانی بر جنگ یا ترک مخاصمه نداشتند.

 امامشرکینی که بعد از حدیبیه پیمان ترک مخاصمه بسته بودند.عملا پیمان شکنی می‌کردند.

 مثلاً مبلغینی که پیامبر می‌فرستادند به مکه را می‌کشتند.

دسته ای دیگر هم بودند که به پیمان‌هایشان عامل بودند.

 بعد ازبدعهدی‌های مشرکین،این برائت نامه و قطع نامه‌ وحی شد.

 

سوره با قطع‌نامه عمومی شروع می شود و یک اعلان عمومی ...

 و اذان من الله و رسوله ...اعلان و بیان عمومی است که در روز حج الاکبر و همان روز نحر،

 باید این اعلان عمومی به تمام جهان بشود که خدا و رسول از مشرکین بیزارند.

منابع شیعه و سنی نقل کرده‌اند که این قطع‌نامه را ابتدا پیامبراکرم(ص) به ابوبکر می دهند، 

وحی نازل می شود مبنی بر این‌که"خود پیامبر یا کسی که از اوست"، برود و 

قطع نامه را در منا و در روز نحر بخواند. اینجا بود که پیامبر، 

حضرت علی(ع) را به دنبال ابوبکر می‌فرستند تا مأموریت راانجام بدهند.

 

بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ

أَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ

أَنَّ اللَّهَ بَرِیء...ٌوَرَسُولُهُ

عِنْدَ اللَّهِ و َعِنْدَ رَسُولِهِ

 ترکیب اللّهِ وَرَسُولِهِ اساساً ترکیبی‌ست که برای مسایل حکومتی، قضایی و ولایی به کار می‌رود.

در جاهایی که شأن حاکمیت و قضا و حکم پیامبراست که همان حق خداست و حق پیامبر،

نه شأن ابلاغ صرف، این ترکیب به کار رفته است.

حاکمیت و قضاوت حق خداست و مجرای ایفای این حق، ولایت است.

تجلی حاکمیت و قضاوت الله به وسیله پیامبر نشان داده می شود.

 این یکی از مبانی سیاست‌ قرآنی و قانون اساسی قرآن است.

 

عنوان رسول با این ترکیب پررنگ می شود و ترکیب خدا و رسول برای کل سوره حاکم است ،

 حتی در فضای انفاق که انفاقی از منظر "حکومت اسلامی" است.

الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ...

(79/توبه )

در منطق قرآن حد اعلای انفاق ، بذل مال و جان برای حفظ حکومت اسلامی است.

یعنی سطح دید می‌رسد به مسلمان در رکاب بودن...

نه مسلمانی که با هر سیستم و هر حکومتی سازگار باشد.

 

آیه 3

مفاهیم سوره برائت در بستر بحث های سیاسی، اجتماعی، حقوقی، ولایی می باشد و

اصلا مفهومش آنجا معنی می شود.

مثلا بحث الله و رسول که بحث شد...

 درآیه 3 نیز بعد ازاعلان عمومی بحث توبه مطرح می شود،

4 ماه که معروف به اشهر سیاحت است  فرصت داده می شودبه ناقضین عهد که

 تکلیف خودشان را مشخص  کنند،

و"فان تُبتُم"این توبه و توبه های دیگر در آیه 5 و در آیات دیگربه معنای رجوع الی الله نیست،

بلکه و در حقیقت یک توبه سیاسی ست. یعنی که دست بردارند از کارهایشان، 

همان " فان اعتزلوکم" یعنی اگر از این عهد شکنی هایشان  دست برداشتند،می شود توبه سیاسی.

حضرت امیرالمومنین (ع)در مورد اموی ها می گویند اینها یا کفر محض بودند یا نفاق محض شدند.

 یعنی این ها هیچ موقع ایمان نیاوردند.

ویابرای ابوسفیان حضرت امیر المومنین(ع) در نهج البلاغه می فرماید ما اسْلموا و لکن تسلموا.

 

آیه8-12

مطالب سوره توبه با بیانات مختلف جامعه مسلمین را چه در باب برائت و

 چه در باب جنگیدن و قتال توجیه می کند ،

 یعنی از صدر سوره بحث برائت را شروع می کند برائت و باز دوباره یک دور دیگر برائت .

آیه در بستر مسایل اجتماعی ست وبحث راجع به مشرکین ،

می فرماید :

کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً

 اینها اگر به شما چیره بشوند لا یرقبوا..

هیچ پیمانی را، هیچ قراردادی را، هیچ ذمه ای را رعایت نمی کنند،

 "یرضونکم بافواههم"

 با زبان بازی شما را راضی می کند،

ولی "تابی قلوبهم"

قلوبشان از شما ابا دارد و

"اکثرهم فاسقون "اکثر این ها فاسق اند.

 این فسق چه فسقی ست؟

این نیز یک فسق سیاسی- اجتماعی ست.

 

آیا همه مشرکین ویا دول مشرک این جورند؟

نه!

 این است که در آیات اول مشرکین را دسته بندی کرد ،

 الا الذین عهدتم من المشرکین...

فاذا انسلخ الاشهر الحرم ...

و ان احد من المشرکین استجارک فاجره

که در مورد این مشرکین می فرماید:

 به عهدتان وفادار باشید ،امنیت آنها را حفظ کنید واگر اینجا برایشان امن نیست

 تا مأمن خودش برسان تا آنجایی که واقعا احساس امنیت بکند،پناهشان دهید ...

ولی اکثرهم  بسیاری از اینها

إنّهُم لا أیْمانَ لَهُمْ  میثاق و قرارداد با شما برایشان اهمیتی ندارد .

واگر قدرتی در شما ببینند به خاطرخوف شاید محدوده را رعایت کنند ولی

 اگر در شما ضعفی ببینندارزشی برای شما قائل نخواهند بود ،

 بحث معاهده و سپس اخلاق کلی آنها را بیان می کند که

 لا یرقبوا فیکم و بعد آن را در دو آیه ی بعد کلی می کند:

 لا یرقبون فى مؤمن الاو لا ذمه و اولئک هم المعتدون

 

این پدیده ی اجتماعی را جهت بصیرت وبالا بردن شناخت و دشمن شناسی 

از ابعاد مختلف به تفصیل توضیح می دهد.

یک جامعه شناسی قرآنی است.

هم باید جامعه ی خودشان توجیه شود و هم قواعدی بدست بدهد که

 تمامی جوامع بعدی هم توجیه شوند. یعنی کلا مدل برخورد را یاد بگیرند نه اینکه 

صرفا جامعه ی خود را توجیه کنند.

نظام اسلامی می خواهد از حیطه خودش مراقبت بکند، چه از حیطه اش به لحاظ دشمن خارجی و

 چه حیطه اش به لحاظ دشمن داخلی،

 این ها به منظور رسیدن به آن کمالات انسانی ست، تولید امنیت، مراقبت از مرزها...

 

وَاعْلَمُوا..(آیه  2)

بدانید ...

فَاعْلَمُوا ...(آیه 3 )

پس بدانید (بفهمید )

...ذلک بانهم قوم لا یعلمون (آیه 6 )

این به سبب آن است که آنان قومی هستند که نادانند (نمی فهمند )

نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (آیه 11 )

آیاتمان را برای کسانی به تفصیل بیان می کنیم که می دانند...

 یعنی مشکل فرهنگی دارند، مشکل علمی دارند،

 پس موقعیتی ایجاد شود که یسمع کلام الله ذلک "بانهم قوم لا یعلمون " نادانند،جاهلند...

چگونه می شود که با این همه پیشرفت علمی و کلامی و... نادان باشند؟

 

روایت معروفی است در بحار ج74 ص 160:

  و قدم المدینه الرجل نصرانیا من اهل نجران ؛

یک مسیحی نجرانی آمد در مدینه

 و کان فیه بیان و له وقار و هیبت؛

ٌ با وقار و هیبت و بیان

فقیل یا رسول الله ما اعقلها من نصرانی

گفتند یا رسول الله عجب آدم با عقلی است، یعنی چه آدم متمدن با فرهنگی است این.

حضرت فرمودند:

 فزجر القائل

گوینده را توبیخ فرمودند که، خاموش باش!

عقل ان العاقل من وحّدالله عاقل موحدو عَمِلَ بِطاعَته

 خردمند کسی است که خدا را یگانه شمارد و از او اطاعت نماید.

یعنی نه زیبائی کلام و نه هیبت و وقار ظاهری، هیچ کدام دلیل بر عقل و علم نیست...

 

شهید مطهری می فرماید:

یک وقت یک خارجی آمده بود کرج، با یک دهاتی روبرو شد. 

این دهاتی‏ خیلی جواب‌های نغز و پخته‏ای به او می‏داد.

 هر سؤالی که می‏کرد خیلی عالی‏ جواب می‏داد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا می‏دانی؟

گفت:ما چون سواد نداریم فکر می‏کنیم.

این خیلی حرف پرمعنایی است:

آنکه‏ سواد دارد معلوماتش را می‏گوید ولی فکر کردن خیلی از سواد بهتر است. 

این مسأله که باید در افراد و در جامعه رشد شخصیت فکری و عقلانی پیدا بشود

 یعنی قوه تجزیه و تحلیل در مسائل پیدا بشود...

 

توبه آیه 12

و ان نکثوا ایمنهم من بعد عهدهم و ...

اگر بعد از عهدشان نکث ایمان کردند. یعنی چند کار بعد از عهدشان کردند، 

سوگندهایشان را نکث کردند و طعن در دین زدند یعنی تهاجم فرهنگی کردند،

آن وقت فقاتلوا ائمه الکفر

با ائمه ی کفر پیکار کن(باسران کفر )...

 زیرا انهم لا اَیمان لهم نه ایمان لهم .

خیلی ها ایمان ندارند، اینها اَیمان ندارند.

 و تا کجا پیکار کن؟

لعلهم ینتهون تا اینکه منتهی شوند و دست بردارند.

 جنگ در اسلام فقط به ضرورت است.

 

حضرت علی به مالک اشتر می گوید:

با اینها با حالت درندگی برخورد نکن.

گرگ وقتی به گله حمله می کند، یک بره هم کافی اش است ولی به قدر خشم پاره می کند نه به قدر ضرورت.

 از نکات لطیف این است که

جنگ در اسلام ،

لعلهم ینتهون است ،

 جنگ تا منتهی شدن آنها است ،تا بازداشتن دشمن...

 

در جنگ جمل،

 امیرالمومنین(ع) به این آیه استناد می فرماید.

حضرت به یارانشان فرمودند:

شما عجله نکنید و فعلا جنگ را شروع نکنید تا با اینها حرف بزنم و حجت را با آنها تمام کنم.

 ایشان پرسیدند: آیا من ستمی در حکم خدا کرده ام؟ 

حکمهای خدا را عوض کرده ام که با من می جنگید؟

گفتند : نه!

آیا در بودجه بندی کشور حیف کردم، در مسائل عمومی – اجتماعی من اشتباه کرده ام؟

گفتند : نه!

آیا من در مسائل جزئی اقتصادی نسبت به خودم و خانواده ام ترجیح دادم که

 شما دارید پیمانتان را با من می شکنید؟

گفتند: نه!

آیا من در مسائل قضایی اشتباه کرده ام؟

 یک سری حدودی را تعطیل کردم و برای شما اجراشان کردم و نسبت به خودی ها تطیلشان کردم؟ 

  گفتند : نه!

پس چرا بیعت من را می شکنید ولی بیعت غیر من شکسته نمی شود ، مثلا بیعت معاویه؟

آنگاه حضرت می گویند:

من مطلب را خوب بررسی کردم.

چون کفر در شماست، این کار را می کنید.

آنگاه رو به اصحاب خود فرمودند و این آیه را خواندند که :

و ان نکثوا ایمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دینکم فقتلوا ائمه الکفر انهم لا ایمن لهم لعلهم ینتهون.

 

آیه 16

قرآن کریم کتاب شدن و چگونه زیستن آدمی است،

 «تبیاناً لکل شیء» و

 نسخه شفا‌بخشی برای انسان وامانده و گرفتار آمده در دنیا.

در تاریخ ادیان و اسلام همیشه کسانی بوده‌اند که ضعف دین و نفس خود را توجیه کرده‌اند و

 با نفی دیگران به دنبال اثبات خود بوده‌اند. دین را تحریف کرده و آیین را تغییر می‌دادند. 

آنجا که دینداری به ضررشان بود دور می‌زدند و آنجا را که قرابتی تصور می‌کردند می‌گرفتند.

نمود کامل آن بنی‌‌اسرائیل که دین را با دین نفی می‌کردند و با دین به جنگ خدا می‌رفتند.

 با دین خدا کاسبی می کردند،

دین می‌فروختند و با آن دنیا می‌خریدند....

و این خصلت وارد اسلام نیز شد ...

 

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ 

لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون‌ 

 

 در این آیه خداوند به دو نوع آزمایش،از آنان که "ادعای اسلام" دارند اشاره می‌کند؛

* اول به جهاد با دشمنان بیرونی

* و دوم ترک رفاقت و همکارى با منافقان و دشمنان.

از واژه «ولیجه» استفاده فرموده،

 یعنی صاحب‌نفوذی که فکر آدم را جهت می‌دهد،

یا نفوذکننده ای که محرم اسرار و گرداننده کارهاى انسان ‏باشد.

"ولیجه"و "یولج »

 از مادّه«ایلاج»دراصل از«ولوج »

 به معناى وارد شدن باایجاد دگرگونى هاى تدریجى و

کاملاً منظم و حساب شده است که از یکى کاسته، و به دیگرى افزوده شود.

این امر ورود، به صورت ناگهانى انجام نمى گیرد، بلکه آهسته آهسته و ناملموس اتفاق می افتد.

مثل یولج الیل فى النهار و یولج النهار فى الیل و کیفیت ورود شب وروز در همدیگر

ولیجه یعنی اینکه کسی در انسان اینگونه نفوذ کرده و

 از نفوذش برای جهت‌گیریِ اندیشۀ انسان و برنامه‌ریزیِ عملیِ انسان استفاده بکند.

 

در زیارت امام رضا (ع)آمده:

 «و أبرأُ مِن کُل وَلیجَةٍ دونهم »

برائت وبیزاری می جویم از هر ولیجه ای غیر آنان ...

یا دردعای اعمال روز غدیرخم،

«وَرَضینا بِهِمْ اَئِمَّۀً وَقادَۀً وَسادَۀًً، لا نَبْتَغی‏،

بِهِمْ بَدَلاً وَلا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلیجَۀً»

 ما غیر از اهل‌بیت هیچ ولایجی را، هیچ ولیجه‌هایی را نمی‌پذیریم.

اینجا ولیجه را برای اهل‌بیت رسماً استفاده می‌کند.

 

و امام صادق(ع) می‌فرماید :

«اُطلُبُ العِلمَ مِن مَعدِنِ العِلم

 وَ إیَّاکُم وَالوَلائِج

َ فَهُم اَلصَّدّادونَ عَن سَبِیل الله »

 می‌فرماید علم را از آن منشأ ناب و خالصش بگیرید...

 معدن علم کجاست؟

ما خطاب به اهل‌بیت می‌گوییم که شما معدن علم هستید.

در زیارت جامعه کبیره در صفات امامان معصوم(ع) می‌خوانیم:

 «وَ خُزّانَ الْعِلْم »

و حضرت در ادامه می‌فرماید :

«إیَّاکُم وَالوَلائِجَ »

 مواظب باشید کسی تعیین کنندۀ معرفت برای شما نشود.

زیرا «صَدَّ عَن سَبیل‌الله» می‌کنند...

 

اگر بستر تاریخی نزول سوره مبارکه برائت واکاوی شود، 

در جامعه آن روز گروه های متعددی به سبک های سیاسی مختلفی حضور دارند(مثل امروز)

دسته بندی هایی که قرآن دارد:

مرجفون ، محرقون ، فی قلوبهم مرض، منافقون ، مؤمنین ضعیف الایمان ...،

توطئه ها هم پشت هم هست تا اینکه ماجرا به سقیفه منجر می شود،

کمیت مسلمانان بالا رفته اما از روحیه های مکتبی اول مدینه دیگر خبری نیست،به جز عده قلیلی.

 

مثلاًدر همین ماجرای حنین که بعد از فتح مکه است، خیلی ها فرار کردند از جبهه پیامبر،

روایات حاضرین در جبهه رااز سه نفر نقل کرده اند تا حداکثر صدنفر!!!

یعنی کسانی که ماندند و جنگ را غلبه کردند همین تعداد بودند.

 

وقتی اعتماد به خدا در جامعه اسلامی کمرنگ می شود...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.