سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تدبر در سوره مبارکه هود(1)

سوره هود

آیه 2

 "أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ "

 این جمله کوتاه دارای چهار نکته است:

اول اینکه غیر خدا را عبادت نکنید،

دوم اینکه تنها خدای متعال را عبادت کنید،

سوم بشارت به کسانی است که فقط خدای متعال را عبادت می کنند،

وچهارم انذارنسبت به کسانی که غیر خدا را عبادت می کنند؛

تمام دعوت قرآن در همین چهار نکته خلاصه است و

بقیه تفصیل همین یک دعوت ...

آیه 2 و 3

برای تهذیب اخلاق و حرکت به سوی کمال، باید از منازل ابتدایی آغاز کرد.

 تا گام های مهم نخست برداشته نشود، سراغ منازل عالی سلوک رفتن سودی ندارد.

ازمنازل ابتدایی این مسیر،منزل «استغفار و توبه» می باشد

در این آیات،

چهار مرحله از مراحل مهم دعوت به سوی حق بیان شده است که

دو مرحله ، اول، جنبه عقیدتی دارد و

دو مرحله بعدی جنبة عملی.

قبول اصل توحید و  نبوت دو اصل اعتقادی است و

و شست  وشواز گناه و بازگشت به خدا اصل عملی ...همان تخلیه و تحلیه...

تمام حقایق وحی الهی در توحید خلاصه است

 توحیدی که انبیاء به آن دعوت می کنند،

این است که:

«ألا تعبدوا الّا الله،

 شما را انذار می کنم که غیر خدای متعال را نپرستید

و اگر مبتلای به شرک هستید،

 دو کار انجام دهید:

1- "استغفروا ربکم "

 2- و بعد "توبوا إلیه "

 آنگاه

  "یمتعکم متاعاً حسنا "

 نگران نباشید که اگر الان از این بت ها فاصله گرفتید، 

تنها می مانید و امکاناتتان از دست می رود. این طور نیست.

 آنچه که شما از این آلهه و بت هایی که شریک خدا قرار داده اید، دنبال می کنید، 

اگر رو به خدا آورید، خدای متعال شما را در همین دنیامتمتع می کندو

متاعی هم که می دهد، متاع حسنه است.


آیه5

تصویر آدم‌هایی است که

 درمقابل این پیام مقاومت می‌کنند،

 "أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُواْ مِنْهُ ... "

  یَثْنُونَ صدورهم،

دلهایشان را می پیچانند ، منحرف می کنند، قوای شناختی خودشون رو عمداً منحرف می‌کنند.

تعمداً انگار راه را می‌بندند برای ورود پیام به قلبشان ،

 یه جورایی در واقع خودشان راپنهان میکنند.

... أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُمْ ...

 لباسهایشان را روی سرشان می کشند که مخفی شوند ...

 اما...

یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ..

واژه‌ی یَثْنُونَ صدورهم

و َ یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُم

 تصویری است از آدم‌هایی که مقاومت می‌کنند،

انگار نوری تابیده و این‌ها نمی‌خواهند که این نور روی آنها بتابد.

 سعی می‌کنند پنهان شوند،

 چیزهایی می‌خواهد وارد سینه‌ی آنها بشود اما این‌ها نمی‌خواهند به آن اجازه ورود بدهند.

 زندگی شان در تاریکی است و با این تاریکی در واقع یه جوری سازگارترند...

 این تصویر امروز ما نیز هست ،

وقتی که به خاطر خیلی از 

تعلقات و بستگی ها و وابستگی ها ،پوشش آداب ورسوم و فرهنگ و کار و مقتضای زمانه و ...

را بر سر می کشیم تا دیده نشویم تا خوانده نشویم برای تکالیف انجام داده خود ....


امام خامنه ای

... سوره‌ى مبارکه‌ى هود اینگونه شروع میشود:

  بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. الر. کتاب احکمت ایاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر.

 الّا تعبدوا الّا اللَّه انّنى لکم منه نذیر و بشیر و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه "

یعنى رسالت قرآنى در درجه‌ى اول مسأله‌ى توحید است؛

بلافاصله بازگشت به خدا و آمرزش‌طلبى از خدا مطرح مى‌شود.

این، مربوط به همه‌ى طبقات است؛ از پیغمبران گرفته تا درجات پایین؛

 منتها گناهى که از آن استغفار مى‌کنیم، در ما یک چیز است؛ در پاکان و برجستگان چیز دیگرى است.

 "کار پاکان را قیاس از خود مگیر "

آن‌ها هم احتیاج دارند به استغفار؛ آن‌ها هم احتیاج دارند که 

طلب مغفرت کنند و این نقص و نرسیدن و کُندى نسبى را با طلب مغفرت از خدا جبران کنند.

در مورد ما هم که خطا‌ها و گناهان یکى دو تا نیست؛ ما انواع و اقسام خطا‌ها را داریم...


آیه 7

... وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ ...

"عرش او بر روی آب است"

" خداوند در عرش یعنی تختش می باشد "(4حدید )

" خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است"(16 سوره ق )

 

 این آیات اصلاً نمی خواهد برای خدا مکان تعیین کند یا نزدیکی مکانی را برساند؛

 بلکه می خواهد بفهماند که خداوند متعال تدبیر عوالم خلقت و حیات انسان را در اختیار دارد؛

 مثلا نمیگوید که خدا مکانا در نزدیکی رگ قلب است؛

 بلکه کنایه از آن است که حیات بشر به دست خداست. 

«حَبْلِ الْوَرید» رگ حیات است؛

 تعابیر کنایی را نباید معنی تحت الفظی کرد، مشابه این گونه تعابیر کنایی در هر زبانی وجود دارد؛

 مثلاً :

من به او از پدر و مادرش هم نزدیکترم.

منظور گوینده انس و الفت است نه نزدیکی مکانی ...

یا منظور از عرش:

هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْش‏ ...

به چند ترجمه از این آیه دقّت فرمایید!

 آیة الله مکارم شیرازی:

 « او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز[ شش دوران‏] آفرید؛ 

سپس بر تخت قدرت قرار گرفت

ترجمه بر طبق المیزان:

 « او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید، 

و سپس بر عرش (مقام صدور اوامر) مستولى گشت

ترجمه استاد فولادوند:

 « اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آن گاه بر عرش استیلا یافت

ترجمه مجتبوی :

 «اوست که آسمانها و زمین را در شش روز- شش دوره- بیافرید، 

سپس بر عرش- مقام فرمانروایى و تدبیر امور- برآمد.  »

ترجمه آیتی  :

 «اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. سپس به عرش پرداخت. »

مترجمین هم در ترجمه ی آیه فرومانده اند؛

 و هر کسی برای آیه معنایی متفاوت از دیگری ارائه داده است.

 کدام معنا درست است؟

اهل بیت(ع) معنای « مستولی شدن و استیلا یافتن» را به کار برده اند و

در روایات اهل بیت(ع) عرش، به معنای مقام فرمانروایی بر مخلوقات است؛ 

یعنی مشیّت و اراده ی خداوند متعال از طریق عرش در عالم خلقت جریان پیدا می کند.

پس آیه ابداً نمی خواهد بگوید که معاذ الله خدا روی عرش قرار گرفته است؛ 

بلکه می خواهد بگوید که خداوند متعال بر عرش، استیلا و سلطه دارد.

مشابه این تعبیر در فارسی نیز رواج دارد.

مثلاً می گوییم: کجا بودی؟

می گوید: بالای سر کارگرها ...

یا سر درس و مشق بودن!

منظور از این اصطلاح تدبیر اموراست!

... وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء

  و عرش او بر آب بود...

یعنی چه که عرش بر آب بود؟

عرش طبق احادیث اهل بیت(ع )

از اقسام علم خداست؛

 علم خدا چگونه بر آب است؟ منظور از این آب چیست؟

طبق روایات، عرش بود قبل از آنکه زمین و آسمان و ستارگان و خورشید و ماه و ملائکه باشند.

 پس در آن موقع که آب روی زمین نبود، عرش بر کدام آب بود؟

در احادیث اهل بیت(ع) این آیه با عبارات گوناگونی تفسیر شده است؛

امّا خود آن روایات نیز با زبانی سرّی بیان شده اند؛

شاید بتوان گفت که

حقیقت مائیّه،

قبل از تمام مخلوقات مادّی وجود داشته است و حقیقت موجودات از اوست.

می فرماید:

" وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ "

 و هر چیز زنده‏اى را از آب قرار دادیم.

(الأنبیاء:30 )

 یعنی تمام موجودات را.

 چون در منطق قرآن کریم،تمام موجودات عالم زنده اند؛

 حتّی زمین و آسمان و سنگ ...

 لذا رسول الله (ص) در تفسیر  « وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ » فرمودند:

 «کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَ مِنَ الْمَاء

 خداوند هر چیزی را از آب آفرید. »

 (بحار الأنوار، ج‏54، ص208 )

یعنی حتّی همین آب روی زمین را هم از آب آفریده است.

پس مراد از این «آب »

غیر از آبی است که می شناسیم.

 آن آبی که عرش بر آن است،

 حقیقتی است که ناآشنایان با غیب، فهمی از آن ندارند؛

 و آن حقیقت را از باب تشبیه،

آب گفته اند؛

 چون مثل آب که شکلی ندارد ولی به هر شکلی در می آید، 

آن حقیقت عرفانی نیز شکلی ندارد ولی تمام اشکال مخلوقات، ظهورات اویند.

امّا یعنی چه عرش بر آب است؟

یعنی رتبه ی وجودی عرش، برتر از رتبه ی وجودی حقیقت مائیّه می باشد.

به عبارت دیگر،  آن حقیقت مائیّه، تنزّل عرش است.

خلاصه آنکه:

عرش هم مکان ندارد؛ برای اینکه از سنخ علم می باشد؛

و موجودی است منزّه از مکان؛ بلکه مکان،

 خوداز حقیقت مائیّه پدید آمده؛

چنانچه مخلوقات دیگر نیز

 از حقیقت مائیّه نمودار گشته اند...

 

"ماء "در روایات و نیز بسیاری از آیات کنایه از مقام ولایت است،

 بنابراین فرماندهی و عرش الهی روی آب است،

 یعنی بر ولایت ائمه معصومین(ع) است که در عصر ظهور،

 حقیقت انوار هدایت الهی روی زمین تجلی کرده و ولایت روی زمین ظاهر می‌شود که 

در روایات از آن تعبیر به

«یظهر الماء علی وجه الارض» شده است.

 امام که سرچشمه حیات است اگر غیبت کرد،

در واقع غیبت حیات است  (حدید/17 )

"ماء "در روایات و نیز بسیاری از آیات کنایه از مقام ولایت است،

 بنابراین فرماندهی و عرش الهی روی آب است،

 یعنی بر ولایت ائمه معصومین(ع) است که در عصر ظهور، 

حقیقت انوار هدایت الهی روی زمین تجلی کرده و ولایت روی زمین ظاهر می‌شود که 

در روایات از آن تعبیر به

 «یظهر الماء علی وجه الارض» شده است.

 امام که سرچشمه حیات است اگر غیبت کرد،

در واقع غیبت حیات است

 (حدید/17 )  

 آن آبی که عرش بر آن است،

 حقیقتی است که

 تمام اشکال مخلوقات، ظهورات اویند.

و فقط  آشنایان غیب(انبیا و معصومین)آن را می دانند،

 

و آنگونه که راسخین علم و علما در سطح فهم انسان فرموده اند ،

همان مقام ولایت می باشد...

«فی ستته ایّامٍ»؟

"یوم" در زبان عربی معانی مختلفی دارد و تنها به معنای فاصله طلوع تا غروب خورشید نیست .

یوم درعرف به معناى

 پاره اى محدود از امتداد زمان است،

کم یا زیاد و

 از این رو هم بر فاصله بین طلوع و غروب خورشید اطلاق مى شود و هم بر مقاطع وسیعترى از زمان...

در قرآن کریم نیز ، یوم معانی مختلفی دارد :

1- یوم به معنای متداول آن یعنی فاصله میان طلوع تا غروب خورشید .

فمن لم یجد فصیام ثلاثة ایام فی الحج

 یعنی سه روزی که فاصله طلوع تا غروب خورشید را شامل می شود .

2- زمان خارج از مفهوم مادی مثل :

 الیوم الاخر، یوم القیامة و ...

چرا خارج از مفهوم مادی است ؟

 زیرا وقتى آسمانها و زمین طومار گونه برچیده شد، دیگر حرکت وضعى و انتقالى زمین یا کره 

 مطرح نیست تا از آن شب و روز و سال و ماه پدید آید، بلکه بساط متحرک و حرکت برچیده مى شود.

3- یوم به معناى ظهور نیز آمده است ،

 "کل یوم هو فى شاءن "

که در این آیه یوم به معناى متعارف آن نیست ؛

 زیرا خود یوم به معناى متعارف نیز شاءن جدید فیض خداست ...

مقصود این نیست که خداوند در هر شبانه روز یا در هر روز ( در مقابل شب ) کارى دارد، 

زیرا خود روز هم شانى از شئون الهى و کارى از کارهاى اوست.

 پس (کل یوم ) به معناى کل ظهور است،

4- به معنای دوره ، دوران ، مرحله

"تلک الایام نداولها بین الناس"

یعنی این دوران و مراحل شکست و پیروزی را به نوبت می گردانیم .

کاربرد یوم به معنای دوران و مرحله حتی در لغت محاوره و زبان گفتار هم رایج است .

امیرالمومنین علی (ع)می فرمایند:

 " الدهر یومان یوم لک و یوم علیک  "

روزگار دو روز (دوره) است یک دوره به نفع تو و یک دوره بر علیه توست

مشخص است که

 دو روز در جمله فوق به معنای دو بیست و چهار ساعت یا دو طلوع و غروب خورشید نیست ؛

بلکه به معنای دو دوره و مرحله است .

در قرآن کریم آیه ای که دال بر آفرینش انسان در "ستة ایام " باشدنیست،

 بلکه آفرینش آسمانها و زمین در شش روز یا همان " ستة ایام " بیان شده است :

وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ... ( ق/38 )

إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ... (یونس/3 )

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ...( سجده/4 )

و ...

علامه حسن زاده آملی می فرمودند:

" انسان باید به چاه در دلش برسد و باید آن قدر تلاش کند تا در دلش چشمه ای جوشان پدید آید.

 اگر چاله ای بکنید و به چاه نرسید، به جایی نرسیده اید و فایده ای ندارد؛ 

زیرا این که بروید یک سطل از آن جا ، یک سطل از این جا آب بردارید و بریزد و بگویید من چاه دارم،

 این فایده ای ندارد؛ زیرا یا خشک می شود یا می گندد؛

 زیرا چشمه جوشان است که نه تمام می شود و نه گنداب می شود.

 از نظر قرآن، اگر نتوانستید چاهی داشته باشید و چشمه ای جوشان در دل و قلب؛

 لا اقل از جایی آب بردارید که پاک  و پاکیزه باشد و آلوده نباشد."

 از نظر قرآن انسان های موفق دو دسته اند:

1. یا مستنبط هستند و خودشان چشمه ای دارند و از «منبع» خودشان آب را بر می دارند؛

 زیرا «نبع» و چشمه جوشان دارند؛

2. یا آن که مستمع خوبی هستند و خوب گوش می کنند و

 از میان اقوال برترین اعتقاد و اقوال اعتقادی را بر می دارند و بدان ایمان می آورند:

" الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ؛ 

به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترین آن را پیروى مى کنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده 

و اینانند همان خردمندان. (زمر، آیه ۱۸ )

 می فرماید:

لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ؛

کسی که برای او قلبی است یا آن که خوب گوش می گیرد.(ق، آیه 37 )

و با اشاره به وضعیت دوزخیان از زبان آنان نقل می کند که

 اگر بهره ای از یکی از آن دو داشتند دوزخی نمی شدند:

لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِل؛ اگر گوش می دادیم یا تعقل می ورزیدیم دوزخی نمی شدیم.

(ملک، آیه 10 )

اگر آیات‌ و روایات‌، دایره شمول‌ آیه فوق‌ را محدود نکرده‌ باشند و

اگر "ال‌" در القول‌،  "ال‌" ‌ استغراق‌ باشد،

 مفهوم‌ آیه‌ چنین‌ خواهد بود:

 بشارت‌ باد بر بندگانی‌ که‌ به‌ همه سخنان‌ یا سخن‌ همگان‌‌ گوش‌ می‌سپارند و

 نیکوترین‌ آن‌ را بر می‌گزینند.

اما

*ـ ابوبصیر از امام‌ صادق (ع) درباره تفسیر آیه‌ «الذین‌ یستمعون‌ القول‌» پرسید؛

 امام‌ فرمود:

... تسلیم‌شدگان‌ در برابر اهل‌بیت (ع) هستند ...

* امام‌ صادق (ع) فرمود:

 ... بشارت‌ باد بر بندگانی‌ که‌ سخن‌ قرآن‌ را می‌شنوند و از نیکوترین‌ آن‌ پیروی‌ می‌کنند؛

 مقصود از نیکوترین‌ آیات‌ قرآن‌، محکمات‌ قرآن‌ است‌ ...

شیخ‌ طوسی‌ در تفسیر تبیان‌ می‌نویسد:

 "الذین‌ یستمعون‌ القول‌» یعنی‌ کسانی‌ که‌ به‌ تلاوت‌ قرآن گوش‌ فرا می‌دهند. 

«فیتبعون‌ احسنه‌» اتباع‌ از سخنان‌ و اوامری‌ است‌ که‌ مدح‌ و ثواب‌ به‌ دنبال‌ دارد و

 هرحسنی‌ مستحق‌ مدح‌ و ثواب‌ نیست‌، مثل‌ مباحات‌ که‌ حسن‌انداما مستحق‌ مدح‌ و ثواب‌ نیستند."

و‌ آیات‌ :

*واتبعوا احسن‌ ما انزل‌ الیکم‌ من‌ ربکم

* از نیکوترین‌ آیات‌ قرآن‌ پیروی‌ کنید.

 و کتبنا له‌ فی‌ الالواح‌ من‌ کل‌ شی‌ءموعظه‌ و تفصیلا لکل‌ شی‌ فخذها بقوة وأمُرقومک‌ یأخذوا باحسنها،

و....

از مجموع‌ آیات و روایات‌ برمی آید‌که‌

 «القول‌» عام‌ نبوده‌ و

 مقصود آن‌ سخن‌ حق‌ (کلام‌ خداوند و ائمه‌ معصومین علیهم السلام  و اهل‌ هدایت‌ و ایمان‌) است‌.

و «القول‌ »

در صورتی‌ می‌تواند مفهومی‌ عام داشته باشد که‌ با آیات‌ و روایات‌ دیگری‌ تخصیص‌ نخورده‌ باشد.

فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه

در ترجمه های معمول آمده که

 "بشارت بده به آن دسته از مردم که صحبتهای مختلف را می شنوند و

 از بین آنها احسنه را انتخاب می کنند. "

این معنا در صورتی درست است که فیتبعون "حسنه" باشد.

 ولی آیه می فرماید: 

فیتبعون" احسنه"

 یعنی معنا باید چیز دیگری باشد.

یعنی بشارت بده به آن دسته از مردم که" کلام حسن " را می شنوند و

از بین مطالب حسن ، "احسن"را انتخاب می کنند.

مطالب" حسنه و حسنات" را می شنوند و از بین حسنات ،" احسنه" را انتخاب می کنند.

یعنی از بین خوبها، خوبتریاخوبترین را.

در احادیث داریم که" حسنه "ولایت اهل بیت(ع) است.

و اهل بیت هستند که احسنه را تعیین می کنند.

افراد مومن عموماً دنبال حسنات هستند.

 در طی هفته نماز می خوانند،حتی نماز شب،

روزی یک جزء قرآن هم می خوانند و هر روز صدقه می دهند یا دنبال این هستند که

 در احادیث چه اخلاقیاتی خوب است و سفارش شده است ، همان را انجام دهند...اینها حسنه است ،

امااز احسنه چه انجام می دهند؟ 

 

المیزان :

 "و اتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم من قبل ان یاتیکم العذاب بغته وانتم لا تشعرون " :

(و آنچه را که از ناحیه پروردگارتان نازل شده و بهترین حدیث است ، 

پیروی کنید قبل از اینکه عذاب بطور ناگهانی و در حالیکه بی خبرهستیدبه شمابرسد )

این خطاب هم در ادامه گفتار سابق ، عام است و شامل مؤمن و کافر می گردد.

می فرماید از بین آنچه از ناحیه خدا نازل شده ، بهترینش را پیروی کنید.

و مراد از(احسن ما انزل ) خطابهایی است که 

به طریقه بکار بردن حق عبودیت در راه پیروی خطابهای الهی اشاره می کند و 

با باطن انسان سروکار دارد،چه آنها که مربوط به عقایداست وچه آنها که مربوط به اعمال می باشد، 

مانند دعوت به تقوی و اخلاص در دین واستغراق ذکر خدا و حب او، 

چون پیروی از این دعوتها انسان را به حیاتی طیب زنده می کند و

 روح ایمان را در او می دمد و اعمال او را صالح می سازد و 

او را داخل درولایت خدا می نماید و این امر کرامتی است که

 مافوق آن کرامتی قابل تصور نیست:

 قبل از اینکه ناگهان و غفلتا عذاب بر شما نازل شود و فرصت توبه و اصلاح از دست برود،

ازاین خطابها و دعوات الهی پیروی کنید.

 و در تفسیر نمونه:

بعد از پیمودن مرحله  "انابه  " و  "اسلام  " سخن از مرحله سوم که 

مرحله عمل است به میان آورده مى افزاید:

" از بهترین دستوراتى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید، 

پیش از آنکه عذاب الهى به طور ناگهانى به سراغتان آید در حالى که از آن خبر ندارید"

   و اتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم من قبل ان یاتیکم العذاب بغتة و انتم لا تشعرون .

و به این ترتیب مسیر وصول به رحمت خدا سه گام بیشتر نیست :

گام اول توبه و پشیمانى از گناه و روى آوردن به سوى خدا است .

گام دوم ایمان و تسلیم در برابر فرمان او.

گام سوم عمل صالح است .

و بعد از این سه گام ورود در دریاى بیکران رحمتش طبق و عده اى که فرموده قطعى است ، 

هر چند بار گناهان انسان سنگین باشد.

در اینکه منظور از اتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم

  "از بهترین چیزى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید "چیست؟ 

مفسران احتمالات متعددى داده اند.

آنچه از همه بهتر به نظر مى رسد این است که 

دستوراتى که از سوى خداوند نازل شده مختلف است بعضى دعوت به واجبات و بعضى مستحبات ، 

و بعضى مشتمل بر اجازه مباحات است ، 

منظور از احسن انتخاب واجبات و مستحبات مى باشد، با توجه به سلسله مراتب آنها.

بعضى نیز آن را اشاره به قرآن در میان کتب آسمانى دانسته اند 

به قرینه آنچه در آیه 23 همین سوره زمر آمده است که

 قرآن را  "احسن الحدیث "(بهترین سخن ) نامیده : 

الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانى .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.