کلمات معصومان راه گشا و نورانی است، ولی برخی کلمات معصومان، ویژگی خاصی دارد.
مرحوم مجلسی در بحار از امام صادق (ع)نقل می کند :
قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ
إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِه.
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر
"کسی که فاطمه زهرا را آن چنان که شایسته اوست،
نه آن چنان که خودش می تواند یا گمان می کند، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.
علت این که او فاطمه نامیده شده است، این است که خلایق از معرفت اومحروم اند."
این که لیله القدر فاطمه است،
یعنی به میزانی که به او نزدیک شوی و به هر میزان که به او راه پیدا کنی،
معصوم تو را قبول وجایگاهت را مشخص می کند.
کسی که تشنه است،دنبال اب است.
کسی که در پی به دست آوردن چیزی است نه یک سال که عمری می دود .
کسی که گمشده دارد،
برای یافتن نشانه ای از گمشده اش نه تنها یک سال که همه عمر بیدار می ماند.
حر در لشکر ابن زیاد بود، با یک نگاه امام حسین (ع) گویی مس، طلا شد.
حر چه کرد؟ معرفت داشت به حضرت زهرا سلام الله علیه،
گفت: من از مادر شما جز به عظمت نمی توانم یاد کنم.
کسی به شب قدر می رسد که امام اش در آن شب اورا در صف ابرار و اولیا، قرار دهد .
اگر شب قدر بیاید و برود،
اگر شب های ماه رمضان بیاید و برود و کاری نکرده باشیم که
حضرت امضا کند یا نکند، چه فایده ای دارد؟
ممکن است چندین بار ختم قرآن کند ویا از سر شب تا صبح دعای ابوحمزه بخواند و به جایی نرسد.
وقتی حضرت جایگاه را در عالم عوض می کند که فاطمه شناس باشی.
حضرت با یک نگاه ؛ حر بن زیادی را حر سیدالشهدایی می کند.
کلید قدر، معرفت فاطمه سلام الله علیها است.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها واسطه شود ...
واسطه شدن حضرت به شرط معرفت است.
چگونه معرفت پدید می آید؟
حضرت فرمودند :
وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ خدا او را فاطمه نامیده، به معنای جدا و بریده شده،
چون خلائق از معرفت او بریده اند.
این معرفتی نیست که از مکاشفات و محاسبات و تجربیات به دست آید.
نمی فرماید اگر معرفت پیدا کنی، به شب قدر رسیدی.
می فرماید: اگر معرفت پیدا کنی، به شب قدر می رسی،
باید توسل به خود اولیای معصوم کرد.
و به کلام خدا و معصومین متمسک شد.
این گونه نیست که کسی با فهم صرف و نحوو فقه و اصول ویا حتی حافظ قران شدن ،
فاطمه شناس شود ...
با کسی که ارتباط قلبی و رفت و آمد داشته باشیم اورا بیشتر خواهیم شناخت ...
در هرکاری ،مخصوصا وقت خواندن قرآن ، باید در خانه اهل بیت (ع) رفت تا چیزی فهمید .
اهل بیت (ع) معلم قرآن می باشند ...
توسل در هر لحظه ...
یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلَاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ
اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ
وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ
قضا و قدر و جبر و اختیار؟
جهت قضا باید قدرهایی اتفاق بیفتد تا جکمی قضا شود ولی،
مهمترین قدر و اندازه جهت تحقق فعلی در دنیا اراده خداست .
اگر همه قدرها جمع شوند ولی اراده خدا نباشد فعل در عالم اتفاق نمی افتد .
قرآن مبین ابراهیم و اسماعیل رامثال می آوردکه
همه موارد اراده انسانی و دنیوی وجود دارد،
ولی اراده خدا بر بریدن چاقو انجام نمی گیرد .
و امکان دارد هیچ قدری نباشد و
اراده خدا باشد که
در اینجا نیز تولد حضرت عیسی ( ع ) شاهد خوبی است .
قدرها را انسان انتخاب می کند و
خداوند اراده خود را در جهت این انتخاب ها قرار می دهد که
در حقیقت امضای خداست ....
"الذی قدر فهدی " حتی در تقدیر تکوینی هدایت است از طرف خدا ،
در تقدیر تشریعی نیز، اراده الهی بر انتخاب و اختیار خود انسان است .
راهها را نشان داده و هدایت کرده و هادی نیز فرستاده است ،
انواع راههایی که رفتن آن برای آن انسان فرض دارد در قدرت خدا وجود دارد و
میگنجد و انتخاب با خود آن انسان هست...
در شب قدر میزان تصرف اراده خدا در قدرهای انسانی مشخص می شود ؛
ولی اختیار و اراده انسان و
انتخاب قدرهای انسان
با خودش است
و اگر کسی قدرها را چیده باشد و
ارزشی در پیش خدا کسب کرده باشد،
خداوند از اراده خود در قدرهای او تصرف می کند .
شب قدر برای کسانی است که
اهل راهند،
کسانی که دنبال رسیدن به مقصد هستند.
به او می گویند:
خدا شبی دارد که اگر بتوانی خودت را به آن شب برسانی و برای رسیدن به آن شب کاری کنی،
از هزار ماه برکاتش برای تو بیشتر است.
اگر آن شب را درک کنی، به جایگاه والایی دست می یابی.
اگر انسان نتواند خودش را به آن شب برساند،
و آن شب، مثل شبهای گذشته اش باشد،
زیان کار است.
اما اگر انسان در طول سال به گونه ای راه را درست رفته باشد ،
به اذن الهی تمام مقدراتش می تواند جابه جا شود.
از لطف خدا این است که:
1- خداوند شب قدر را در رمضان قرار داده است .
2- در ماه رمضان که از اولین افطار آتش از انسان برداشته می شود .
3- شیطان در زندان است مگر برای کسی که خودش او را از زندان آزاد کند .
4- قبل از آن ماه رجب و شعبان مسیر را آماده کرده است .
5- در اوایل ماه رمضان قرار نداده ؛ در دهه سوم و در اواخر ماه رمضان قرار داده است ،
که در این مدت اگر فقط روزه گرفته باشد به خاطر خدا باز در ارزشگذاری او چقدر تاثیر دارد .
6- شب قدر را افضل از هزار ماه قرار داده است .
یعنی ظرفیت شب قدر به اندازه هشتاد سال است .
هزار ماه زمانی بیش از هشتاد و سه سال است که امروزه حد بالای عمر یک انسان به شمار میرود که
اگر انسان در خود در یکسال گذشته خود قابلیت و ظرفیتی برای خود ایجاد نکرده باشد ،
در شب قدر اگر توبه کنددو برگردد،
80 سال معادل هزار ماه برای این انسان ظرفیت و ارزش ایجاد می شود .
7- و هر 3 شب قدر،
به نوعی به علی (ع) یعنی ولایت بسته است که
با استفاده از این ظرفیتها و قدرها انسان می تواند استفاده لازم را در سرنوشت خود ایجاد کند.
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ
وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ
لَیْلَةالْقَدْرخَیْرمِنْ أَلْفِ شَهْر
قدر : ارزش هم معنا شده است .
یعنی ارزش گذاری اعمال و افعال انسانی .
شب قدر برای کسانی است که اهل راهند،
کسانی که دنبال رسیدن به مقصد هستند.
به او می گویند خدا شبی دارد که اگر بتواند خودت را به آن شب برسانی و
برای رسیدن به آن شب کاری کنی، از هزار ماه برکاتش برای تو بیشتر است.
اگر آن شب را درک کنی، به جایگاه والایی دست می یابی.
شب قدر، شب حرف نیست.
شبی است که باید ظرفیت ها را بالا برد.
می گویندهرکسی به اندازه قدر خود شب قدررادرک میکند و قدر هر کسی هم به اندازه قدرهمت اوست.
اگر ما به اندازه همت مان میتوانیم ادراک کنیم،
چرا قبل از اینکه از خدا مظروف بخواهیم،
ظرف و ظرفیت طلب نکنیم.
فیض خدا تک بعدی نیست؛
می تواند با یک فیض هم ظرفیت دهدوهم ظرف را پر کند ...
شب قدر شب شناخت انسان کامل است .
کسی که انسان تبلور نور قرآن را در وجود او مشاهده می کند و
در آینه او گم شده خویش را بلکه خویش را خواهد یافت؛
در سایه شناخت قدرِ لیلة القدر ،بنده قدر خود را دریافته
و
قرآن را با پیامبر قرآن
و امر را با صاحب الامر
و لذت انسان بودن را درعبودیت
درک می کند...
شب نزول قرآن،شبی برتر از هزارماه،شب تنزل فرشتگان و شب سلامت و گشایش درهای رحمت است .
هزار ماه زمانی بیش از هشتاد و سه سال است که امروزه حد بالای عمر یک انسان به شمار میرود...
«انا انزلناه» ؛«فی لیله القدر »
بحثی که ادامه یافته نزول قرآن نیست و
ادامه آیه نمیگوید:
«و ما ادراک ما انزال القرآن» یا
« و ما ادراک ما القرآن »
بلکه میگوید:
«و ما ادراک ما لیله القدر »
و بحث «لیله القدر» تا آخر سوره ادامه دارد ،
یعنی از بین بحث «قرآن» و «لیله القدر»، «لیله القدر» هست که اصالت دارد.
ممکن است که این سوال پیش بیاید که اگر بحث «لیله القدر» هست چرا قرآن در صدر آمده است؟
و چرا نگفته :
«لیله القدر *و ما ادراک ما لیله القدر* لیله القدر خیر من الف شهر * انا انزلناه فی لیله القدر»؟
سوره نمیخواهد عظمت قرآن تحت الشعاع عظمت «لیله القدر» قرار بگیرد.
یعنی «لیله القدر» یک عظمت جامعی داشت که یکی از موارد عظمتش هم، نزول قرآن هست.
در صدر بودن «انا انزلناه» میفهماند که
شب قدر، شب قدر بوده، حتی قبل از اینکه قرآن بیاید.
یعنی شب قدری بوده که قرآن در آن نازل شده است و
قرآن یک شرافتی علاوه بر این عظمتها و شرافتها به آن اضافه میکند
و شب قدر را
علاوه بر اینکه پایگاه تقدیر تکوینی است،
پایگاه نزول تشریعی هم قرار میدهد،
که اگر سوره به همین روالی که هست نیامده بود و نزول قرآن جزء اوصاف آن قرار گرفته بود ،
ما فکرمیکردیم که شب قدربه خاطر نزول قرآن، شب قدرشده است وقبل ازاین گویا شب قدر نبوده است.
انّا انزلناه فی لیله القدر..."
ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم و تو چه میدانی شب قدر چیست؟
"لیله القدر خیر من الف شهر "
شب قدر از هزار ماه بهتر است.
همه روزها و شبها مخلوق خداست،
و هیچ "زمانی" به خودی خود، بر "زمان" دیگربرتری ندارد؛
ولی برخی از روزها یا شبها به خاطر حوادثی که در آنها رخ داده،
برتری و قداست خاصی پیدا کردهاند که
قرآن آنها را "أیّام اللّه" (ابراهیم، 5 )
روزهای ظهور رحمت و قدرت الهی خوانده است؛
مانند: روز نجات ابراهیماز آتش و... .
شب قدر هم یکی از آن زمانهاست ،
خداوند این شب را مبارک خوانده
"انّا انزلناه فی لیله مبارکه"
(دخان، 2 )
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر
در سوره دخان خداوند این شب را مبارک خوانده "انّا انزلناه فی لیله مبارکه" (دخان، 2 )
منظور از مبارک بودن این شب است که ظرفیت و گنجایش خیر کثیررا داشته است.
برکت یعنی خیر کثیر و
قرآن خیر کثیری بود که در آن شب نازل شد و رحمت و اسعهای بود که همه خلق را گرفت.
در ادامه می فرماید:
"فیها یفرق کل امر حکیم" (4، دخان )
در این شب،جزییات امور و احکام و معارفی که
به صورت کلی و اجمالی بر پیامبر(ص) نازل شده بود،به صورت تفصیلی بیان میشود...
«هزار» عدد کثرت است و محدودیت ایجاد نمیکند؛
یعنی نه بدین معنی است که این شب از هزار و یک ماه برتر نباشد،
بلکه به معنای برتری بسیار زیاد این شب نسبت به زمان دیگر است.
هزار ماه زمانی بیش ازهشتاد وسه سال است که امروزه حد بالای عمریک انسان به شمار میرود.
بشارت بزرگی در این سورهی مبارکه وجود دارد و
آن اینکه
به شفاعت پیامبر(ص )
راه امت ایشان به اندازهای کوتاه شده که میتوانند راه طولانیِ امم گذشته را در یک شب بپیمایند.
آنگونه که در روایات است شب قدر در امم گذشته وجود نداشته،
ولی به شفاعت پیامبر(ص)، راه امت او کوتاه شده است.
در روایت آمده که
اگر عمر امّت پیامبر(ص) نیز کوتاه است،
به این دلیل است چون زندگی در این دنیا هیچ موضوعیتی ندارد و دنیا معبر انسانها است؛
أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّر
آیا شما را به اندازه اى که هر کس که اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم؟
در حقیقت به اندازهای که برای رشد انسان لازم است به او عمر میدهند.
به فرموده علامه جوادی آملی :
" دولت قرآن دولتی است که لِیلة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است. ریزههای این سفره،
ریخت و پاش این مائده همان است که کسی نسوزد،حوائجاش برطرف بشود،بیماران شِفا پیدا کنند،
دُیون تَادیه بشود، مشکلات معیشت و تورّم و مسکن و ازدواج حلّ بشود،
شب قدر یعنی شبی که خِیر مِنْ ألفِ شَهر.
اگر وَ مَا أدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر،
اگر فهمیدن او مشکل است، پیدا کردناش هم مشکلتر.
منتها اگر کسی با مفهوم اُنس گرفت، درک این معانی برای او مشکل است.
اگر کوله بارخودبینی و خودخواهی و دنیا طلبی بر دوش او بسته است، طی این راه برای اومشکل است.
اینها را که بگذارد کنار، هم فهمیدنش آسان است، هم پرکشیدنش...
اگر قرآن به سر میگذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد،
ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است.
وقتی یک دوستی سفرهای پهن میکند، مائده الهی و مَأدبة الهی میچیند،
مهمانهای خود را به بهترین وجه پذیرایی میکند. وقتی مهمانها برخاستند، سفره برچیده میشود،
آن ریزههای سفره را میریزند؛ مرغها آن ریزههای سفره را میچینند.
ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود. اینها شب قدر نیست.
شب قدر آن است که انسان طیّار گونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد.
در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد.
هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد.
اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم،
چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگیریم به دنبال آن ریزههای سفره تکانها باشیم که
از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟"
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾
سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾
چنین شبی که پایگاه اجرای قدرت خدا در نظام تکوین است ،
پایگاه نزول قرآن هم هست.
ما تشریع و قرآن را در چنین شبی نازل کردیم و این شب میشود نقطه عطف در هر سالی،
نقطه عطف تکوینی و نقطه عطف تشریعی،
نقطه ثقل تکوینی و نقطه ثقل تشریعی،
همه در این شب هست.
تقارن شب تقدیر بشر با شب نزول قرآن،
شاید رمز آن باشد که سرنوشت بشر،
وابسته به قرآن است.
آغاز ماههاى قمرى در همه جا یکسان نیست ،
و ممکن است در منطقه اى امروز اول ماه باشد و در منطقه دیگرى دوم ماه ،
مثلا شب بیست و سوم درمکه ممکن است شب بیست و دوم در ایران و عراق باشد ،
و به این ترتیب قاعدتا هر کدام باید براى خود شب قدرى داشته باشند ،
آیا این با آنچه از آیات و روایات استفاده مىشود که شب قدر یک شب معین است سازگار است ؟ !
شب همان سایه نیم کره زمین است که بر ، نیم کره دیگر مى افتد ،
و این سایه همراه گردش زمین در حرکت است ،
و یک دوره کامل آن در بیست و چهار ساعت انجام مى شود ،
یعنی شب قدر یک دوره کامل شب به دور زمین است ،
یعنى مدت بیست و چهار ساعت تاریکى که تمام نقاط زمین را زیر پوشش خود قرار مى دهد،
شب قدر است که آغاز آن از یک نقطه شروع مى شود و در نقطه دیگر پایان مى گیرد .
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾
شب تنزل ملائکه و روح است به اذن پروردگارشان.
در هر دستور الهی
امر اگر به معنای کار باشدجمع آن می شود امور
واگر به معنای دستور و فرمان باشد جمع آن می شود اوامر
روح :
بحث های مختلفی است ، در مورد این که روح چیست؟
در قرآن می فرماید :
"من امر ربی "
یعنی روح چیزی است که از سنخ «امر رب» است و
امر الهی «کن فیکون»ی است ...
دقیقا چیست؟
نمیدانیم، ولی سنخش از همان سنخ امر الهی است که «انما اذا اراد شیاً ان یقول له کن فیکون» و
این روح در معیت ملائکه پایین میآید، روح که امر الهی است به همراه ملائکه از
هر امری و از هر «کن فیکون»ی که خدا دارد نازل میشود.
«کن فیکون» یعنی صدور امر الهی، با اجرای آن برابر هست...
فرشتگان با امر خدا برای اجرای امر و فرمان خدا نازل میشوند.
امر هم «کن فیکون» میباشد که آنها در زمین میخواهند اجرا کنند،
ولی «کن فیکون» مساوی با یک حرکت دفعی نیست ,خود عالم با «کن فیکون» درست شده ،
ولی در شش روز، خود انسان هم با کن فیکون درست شده است ولی در نه ماه.
سلام هی حتی مطلع الفجر
شب خودش سلامت است .
یعنی این ظرف، سلامت است؛
یعنی امر خدا و ملائکه و روح که در این شب فیها نازل می شوند دراین شب که
سلامت است وارد می شوند که از نفوذ هر چیزی به دور می ماند .
یعنی در این ظرف سالم هر چه وارد می شود سالم و بدون نفوذ می ماند .
می خواهد بفرماید که این ظرف ، ظرف قرآن هم هست .
یعنی این ظرف هم ظرف اراده تکوینی خداست و هم ظرف اراده تشریعی خداست که
هر دو سلامتند و دور از نفوذ و انحراف...
شب قدر، شب سلام است.
اطلاق سلام که به معنى سلامت است بر آن شب (به جاى اطلاق سالم )
در حقیقت نوعى تاکید است همانگونه که مى گوئیم فلان کس عین عدالت است.
شب قدر، شب اجرای قدرت خداست و
قدرت خدا به واسطه فرشتگان انجام میگیرد؛
بر این اساس «سلام» در این شب به این معناست که اساس اجرای قدرت خدا در نظام تکوین،
عاری از هر نوع گزند و آفت است.
اساس کار و اجرای خدا «سلام» است و «سلام» یعنی بیعیب و بیآفت یعنی بیاشکال و سالم و تمام.
اگر اشکالی پیش میآید، از قدر نیست و از ماست.
همچنین با اینکه در شب قدر سرنوشت یکساله انسان معین می شود و
از این بابت باید آن را شب دلهره دانست ،
اما قرآن آن را شبی سراسر سلامت معرفی کرده است .
«سلام»، یکى از نامهاى خداوند در قرآن است.
« هو اللّه الّذى لا اله الا هو الملک القدوس السلام... »
(حشر 23 )
آن چه در این شب نازل می شود، تمامش سلام است چون از مبدا و منشا سلام است.
و گفته اند که اطلاق سلام بر آن شب به خاطر این است که فرشتگان پیوسته به یکدیگر یا
به مؤمنان سلام مى کنند، یا به حضور پیامبر ص و جانشین معصومش سلام می کنند...
در داستان ابراهیم ع آمده است که چند فرشته الهى نزد او آمدند و
بشارت تولد فرزند براى او آوردند و بر او سلام کردند
(هود- 69)
مى گویند لذتى که ابراهیم ع ازاین سلام داشت با تمام دنیا برابرى نداشت...
گروه گروه فرشتگان درشب قدرنازل مى شوند و برمؤمنان سلام مى کنند چه لطف و برکتى دارد؟!
وقتى ابراهیم ع را درآتش نمرودى افکندند فرشتگان آمدند و بر او سلام کردند، وآتش براو گلستان شد،
آیا آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان بر مؤمنان در شب قدر برد و سلام نمى شود؟
در تفسیر نمونه می فرماید :
نشانه عظمت امت محمد ص است که در آنجا بر خلیل ع نازل مى شوند و در اینجا بر این امت اسلام
(ج27، ص: 186 )
تَنَزَّلَ = تَتَنزّلُ فعل مضارع است،
ودلالت بر حال و آینده دارد .
در روایات (تفسیر نورالثقلین) آمده است که
با منکران امامت، با سوره قدر احتجاج کنید.
زیرا بر اساس این سوره،
فرشتگان هر سال در شب قدر نازل مى شوند.
در زمان حیات پیامبر بر وجود شریف حضرتش وارد مى شدند.
پس از آن حضرت بر چه کسانى نازل مى شوند؟
در حدیثى آمده است که از امام باقر سؤال شد:
آیا شما مى دانید شب قدر کدام شب است؟
فرمود:
کیف لا نعرف و الملائکة تطوف بنا فیها
چگونه نمى دانیم، در حالى فرشتگان در آن شب در گرد ما دور مى زنند! .