سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی - در- سورة القدر(1)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ   فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ(١ )

             وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ(٢ )

             لَیْلَةُالْقَدْرِخَیْرٌمِنْأَلْفِ شَهْر(٣ )

             تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها

             بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ(٤ )

             سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر(٥ )  

به راستی ما قرآن را در شب قدربر تو فروفرستادیم(1)

 و چه چیز تو را آگاه کرده است که شب قدر چیست(2)

 شب قدرازهزار ماه بهتر است(3 )

در آن شب، فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان فرود می آیند تا هر امری را تدبیر کنند(4 )

آن شب تا دمیدن سپیده برای بندگانی که به خدا روی می آورند ، شب سلام است(5 ) 

جملاتی که شب قدر را توصیف می کند بر زمان حال دلالت دارند.

 ) آیه سوم و پنجم جملات اسمیه هستند بدون استفاده از ادوات ماضی ) و

 درآیه چهارم از فعل مضارع استفاده شده است که بر زمان حال و آینده دلالت دارد و 

از سنت جاریه مستمره حکایت می کند ...

شب قدر ،

شب شناخت انسان کامل است،که انسان تبلور نور قرآن را در وجود او مشاهده می کند و

 در آینه او نه تنها گم شده ی خویش را بلکه خویش را خواهد یافت؛

 همه چیز برای آن است که در سایه شناخت قدرِ لیلة القدر،بنده قدرو تقدیر خود را دریابد و

 قرآن را با پیامبر قرآن و امر را با صاحب الامر و لذت انسان بودن را در طریق عبودیت درک کند... 

"قدر" در لغت به معناى اندازه و اندازه ‏گیرى است.

«تقدیر» نیز به معناى اندازه ‏گیرى و تعیین است.

 اما معناى اصطلاحى «قدر»،

عبارت است از ویژگى هستى و

وجود هر چیز و

 چگونگى آفرینش آن

به عبارت دیگر،

اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.

  ) قاموس قرآن، المیزان )

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه ‏اى خاص دارد و

 هیچ چیزى بى ‏حساب و کتاب نیست.

جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده و

 گذشته و حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى مى ‏فرماید:

 « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ...

 از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است. «

 (انسان و سرنوشت ) 

پس می توان گفت که،

 «قدر» به معناى ویژگى‏ هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و

 موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى ‏گیرد.

  چنان که در روایتى امام رضا (ع)در معناى قدرفرمود:

 «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛

  »اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است. «

و در روایت دیگر، فرمود:

 «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است. «

  )المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244بحار الانوار )

 

هستى، حساب و کتاب و قدر و اندازه دارد.

  »و اِن مِن شى‏ء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم »

 (حجر/21 )

 هیچ چیز نیست مگر آنکه خزانه آن نزد ماست و جز به مقدار تعیین شده فرونمى‏فرستیم. 

حتّى مقدار نزول باران از آسمان حساب شده است.

  »و انزلنا من السماء ماء بقدر »

 (مؤمنون/18 )

 نه تنها باران، بلکه هر چیز نزد او اندازه دارد.

 «و کلّ شى‏ء عنده بمقدار »

(رعد/ 8)

چنانکه خورشید و ماه، از نظر حجم و وزن و حرکت و مدار آن حساب و کتاب دقیق دارد.

 «و الشمس و القمر بحسبان »

  )الرّحمن/5 ) 

شب قدر ، زمان تقدیر و لازمه آن ، مشخص شدن حدود و اندازه ها تا شب قدر سال بعد است .

 قضا و قدر و جبر و اختیار؟؟؟

جهت قضا باید قدرهایی اتفاق بیفتد

 تا حکمی قضا شود و ...

مهمترین قدر و اندازه جهت تحقق فعلی در دنیا اراده خداست .

 اگرهمه قدرها جمع شوند ولی

 اراده خدا نباشد

 فعل در عالم اتفاق نمی افتد .

قرآن کریم حضرت ابراهیم و اسماعیل رامثال می آوردکه 

همه موارد اراده انسانی و دنیوی وابزار کاردرجهت اراده انسان وجود دارد،

 ولی اراده خدا بر بریدن چاقو انجام نمی گیرد.

و امکان دارد که هیچ قدری نباشد و اراده خدا باشد که

که مثال قرآنی تولد حضرت عیسی(ع) است که بدون نیت و اراده انسانی و دنیوی وابزارلازم می باشد .

 

قدرها را انسان انتخاب می کند و

 خداوند اراده خود را در جهت این انتخاب ها قرار می دهد که در حقیقت امضای خداست .

  

قدرها را انسان انتخاب می کند و

خداوند اراده خود را در جهت این انتخاب ها قرار می دهد که در حقیقت امضای خداست .

شب قدر با انتخاب خود انسان برای اراده خدا تصرف ایجاد می کند .

"الذی قدر فهدی  الذی اخرج المرعی "

 برای هر موجودی قدری تعیین کرد و هدایت می کند به آن

قدر تکوینی را در سوره اعلی در این آیه می فرماید که در تکوین اراده بر این تقدیر است و

 در قدر تشریعی ، اراده الهی بر انتخاب و اختیار  خود انسان است .

او راهها را خوب مهیا کرده و راهها را خوب جلوی ما گذاشته است.

 تقدیر الهی نافی اختیار ما نیست.

تقدیر الهی در حفظ اختیار ماست و با لحاظ اختیار ماست و

 بر فرض خدا بر انسان چنین تقدیر می‌کند که اگر چنین باشد چنین شود. 

چنین باشد چنین شود و انواع راههایی که رفتن آن برای آن انسان فرض دارد در قدرت خدا وجود دارد و

 می‌گنجد و انتخاب با خود انسان هست، 

در شب قدر؛

میزان تصرف اراده خدا در قدرهای انسانی مشخص می شود،

 ولی اختیار و اراده انسان و انتخاب قدرهای انسان با خودش است و

 اگر کسی ارزشی در پیش خدا داشته باشد خداوند از اراده خود در قدرهای او تصرف می کند،

مثل،

حکایت ابراهیم و اسماعیل ...

مثل حکایت مریم ومسیح... 

شب قدر برای کسانی است که اهل راهند،

کسانی که دنبال رسیدن به مقصد هستند.

 به او می گویند خدا شبی دارد که اگر بتوانی خودت را به آن شب برسانی و

 برای رسیدن به آن شب کاری کنی، از هزار ماه برکاتش برای تو بیشتر است.

اگر آن شب را درک کنی، به جایگاه والایی دست می یابی...

 

اگر انسان نتواند خودش را به آن شب برساندو تقدیرات آن شب او، 

مثل سال گذشته اش باشد، زیان کار است،مثل کسی که در تجارت یک ساله خود هیچ سودی نکرده و

 استهلاک اسباب کارش برای او مانده است.

امااگردر طول سال به گونه ای راه را درست رفته باشد،شایدبه لطف خداوند تمام مقدراتش جابه جا شود

از لطف خدا این است که

1- خداوند شب قدر را در رمضان قرار داده است،

 2- در ماه رمضان که از اولین افطار آتش از انسان برداشته می شود،

 3- شیطان در زندان است مگر برای کسی که خودش او را از زندان آزاد کند،

4- قبل از آن ماه رجب و شعبان مسیر را آماده کرده است،

5- شب قدر را در اوایل ماه رمضان قرار نداده است ؛

 در دهه سوم و در اواخر ماه رمضان قرار داده است تا آدمی اندکی رو به او کرده باشدکه

 در این مدت حتی اگر ظاهر امر را رعایت کرده باشد و 

مثلا فقط گرسنه مانده باشد باز در ارزشگذاری او چقدر تاثیر دارد،

 

6- شب قدر را افضل از هزار ماه قرار داده است .

 یعنی ظرفیت شب قدر به اندازه هشتاد سال است .

هزار ماه زمانی بیش از هشتاد و سه سال است که امروزه حد بالای عمر یک انسان به شمار می­رود،

اگر انسان حتی سالها در خود قابلیت و ظرفیتی برای خود ایجاد نکرده باشد در شب قدر و

اگر بخواهدوبکنددر این یک شب که معادل هزار ماه است یعنی 80 سال، یعنی یک عمر معمولی!

 برای این انسان ظرفیت و ارزش ایجاد می شود .

و هر 3 شب قدر به نوعی به علی (ع) یعنی به ولایت بسته است که

 با استفاده از این ظرفیتها و قدرها انسان می تواند ارزشگذاری لازم را در سرنوشت خود ایجاد کند... 


 «انا انزلناه» ؛

 «فی لیله القدر »

طبق قاعده معروف باید جهت را از بین متعلِق و متعلَق در متعلَق جستجو کرد.

 یعنی باید گفت در آیه اول بحث اصلی «انا انزلناه» هست و اگر فقط آیه اول باشد، درست همین است.

ولی در ادامه می‌بینیم بحثی که ادامه یافته است نزول قرآن نیست و ادامه آیه نمی‌گوید:

«و ما ادراک ما انزل القرآن»، «و ما ادراک ما القرآن» بلکه می‌گوید:

«و ما ادراک ما لیله القدر» و

بحث «لیله القدر» هست که تا آخر سوره ادامه می‌یابد،

یعنی بین بحث «قرآن» و «لیله القدر»، «لیله القدر» هست که اصالت دارد

اگر بحث «لیله القدر» هست چرا قرآن در صدر آمده است؟

 و چرا ساختار آیه این گونه نیست که 

«لیله القدر *و ما ادراک ما لیله القدر* لیله القدر خیر من الف شهر * انا انزلناه فی لیله القدر»؟

چون سوره نمی‌خواهد عظمت قرآن تحت الشعاع عظمت «لیله القدر» قرار بگیرد.

 این قرآن نیست که باید افتخار کند که در شب قدر نازل شده است،

بلکه این شب قدر هست که باید افتخار کند که قرآن در آن شب نازل شده است.

 یعنی «لیله القدر» یک عظمت جامعی داشت که یکی از موارد عظمتش هم، نزول قرآن هست

 درصدربودن"انا انزلناه"می‌فهماندکه

شب قدر، شب قدر بوده،

 حتی قبل از اینکه قرآن بیاید.

می‌ فرماید، شب قدری هست که

 قرآن در آن نازل شده است و قبل از اینکه قرآن در آن نازل شود،

 تمام عظمتهای ذکر شده در سوره را دارد.

قرآن یک شرافتی علاوه بر این عظمتها و شرافتها به آن اضافه می‌کند و

 شب قدر را علاوه بر اینکه

 پایگاه تقدیر تکوینی است،

 پایگاه نزول تشریعی هم قرار می‌دهد،

 که اگر سوره به همین روالی که هست نیامده بود و نزول قرآن جزء اوصاف آن قرار گرفته بود،

 ما فکر می‌کردیم که شب قدر به خاطر نزول قرآن،

 شب قدر شده است و قبل از این گویا شب قدر نبوده، 

انّا انزلناه فی لیله القدر..."

ما آن (قرآن‌) را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می‌دانی شب قدر چیست‌؟

 شب قدر از هزار ماه بهتر است‌.  

همه روزها و شبها مخلوق خداست‌،

و هیچ "زمانی‌" به خودی خود،

 بر "زمان‌" دیگربرتری ندارد؛

ولی برخی از روزها یا شبها به خاطر حوادثی که در آنها رخ داده‌،

 برتری و قداست خاصی پیدا کرده‌اند که

قرآن آنها را "أیّام اللّه‌" می نامد

 (ابراهیم‌، 5 )

 (روزهای ظهور رحمت و قدرت الهی‌) خوانده است‌؛

شب قدر هم یکی از آن زمانهاست،

 در سوره دخان خداوند این شب را مبارک خوانده

"انّا انزلناه فی لیله مبارکه‌"

 (دخان‌، 2 )

منظور از مبارک بودن این است که

ظرفیت و گنجایش خیر کثیری داشته‌،

  «هزار» عدد کثرت است و به معنای برتری بسیار زیاد این شب نسبت به زمان دیگر است،

و هزار ماه زمانی بیش از هشتاد و سه سال است که

 امروزه حد بالای عمر یک انسان به شمار می­رود

بشارت بزرگی در این سوره‌ی مبارکه وجود دارد و

 آن این‌که به شفاعت پیامبر(ص)، راه امت ایشان به اندازه‌ای کوتاه شده که 

می‌توانند راه طولانیِ امم گذشته را در یک شب بپیمایند.

 آن‌گونه که از ظاهر روایات برداشت می‌شود شب قدر در امم گذشته وجود نداشته، 

ولی به شفاعت پیامبر(ص)، راه امت او کوتاه شده است.

در روایت آمده که اگر عمر امّت پیامبر(ص) نیز کوتاه است به همین دلیل است ،

چون زندگی دراین دنیاموضوعیتی ندارد

و دنیا معبر انسان‌ها است؛

 "أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّر "

آیا شما را به اندازه ‏اى که هر کس که اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم؟

 در حقیقت به اندازه‌ای که

برای رشد انسان لازم است به او عمر می‌دهند

به فرموده علامه جوادی آملی:

دولت قرآن دولتی است که لِیلة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است.

ریزه‌های این سفره، ریخت و پاش این مائده همان است که کسی نسوزد،

 حوائج‌اش برطرف بشود، بیماران شِفا پیدا کنند، دُیون تَادیه بشود، 

مشکلات معیشت و تورّم و مسکن و ازدواج حلّ بشود شب قدر یعنی شبی که خِیر مِنْ ألفِ شَهر.

اما اگر

وَ مَا أدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر،

 اگر فهمیدن او مشکل است، پیدا کردن‌اش هم مشکل‌تر.

 منتها اگر کسی با مفهوم اُنس گرفت، درک این معانی برای او مشکل است.

اگر کوله بار خودبینی و خودخواهی و دنیا طلبی بر دوش او بسته است،

 طی این راه برای او مشکل است. 

اینها را که بگذارد کنار، هم فهمیدنش آسان است، هم پرکشیدنش...

 اگر قرآن به سر می‌گذاریم،

 هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد،

 ما را به جهنم نبرد،

ما را به بهشت ببرد.

 اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است.

وقتی یک دوستی سفره‌ای پهن می‌کند،

مائده الهی و مَأدبة الهی می‌چیند،

مهمان‌های خود را به بهترین وجه پذیرایی می‌کند.

 وقتی مهمان‌ها برخاستندو سفره برچیده شد،

 آن ریزه‌های سفره را می‌تکانند برای مرغها...

و

مرغ‌ها آن ریزه‌های سفره را می‌چینند.

ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود.

 اینها شب قدر نیست.

 شب قدر آن است که انسان طیّار گونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد.

در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد.

هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد.

اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم،

 چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگیریم

و به دنبال آن ریزه‌های سفره تکان‌ها باشیم

که از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟"

  

 ما تشریع و قرآن را در چنین شبی نازل کردیم،یعنی این شب نقطه عطف است در هر سالی،

نقطه عطف تکوینی و نقطه عطف تشریعی،

نقطه ثقل تکوینی و نقطه ثقل تشریعی،

 همه در این شب هست.

تقارن شب تقدیر بشر

 با شب نزول قرآن،

 شاید رمز آن باشد که

سرنوشت بشر، وابسته به قرآن است

لیله ‏القدر حقیقی، وجود طیبه انسان کامل است که

ظرف قرآن، بلکه قرآن ناطق است و

هر کس بخواهد شب قدر را درک کند،

 باید امام زمان خود را بشناسد؛

یعنی امام زمانِ هر دوره ‏ای، مصداق شب قدر آن دوران است که

 ظرف قرآن و عین قرآن است و حقایق قرآن در او جاری می ‏شود، 

تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤

 این شب ، شب تنزل ملائکه و روح است به اذن پروردگارشان.

من کل امر...

امر  اگر به معنای کار باشدجمع آن می شود امور

واگر به معنای دستور و فرمان باشد جمع آن می شود اوامر

روح :

بحث های مختلفی درباره آن شده است ،

 روح چیست؟

قرآن  جواب می دهد:

 «من امر ربی» روح چیزی است که از سنخ «امر رب» است که

 امر الهی «کن فیکون»ی است و دقیقا چیست؟

 نمی‌دانیم، ولی سنخش از همان سنخ امر الهی است که 

«انما اذا اراد شیاً ان یقول له کن فیکون» و این روح در معیت ملائکه پایین می‌آید،

 روح که امرالهی است به همراه ملائکه ازهرامری وازهر«کن فیکون»ی که خدا داردنازل می‌شود.

«کن فیکون» یعنی صدور امر الهی، با اجرای آن برابر هست...

یعنی فرشتگان با امر خدا برای اجرای امر و فرمان خدا نازل می‌شوند

سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥ 

یعنی شب خودش سلامت است .

 یعنی این شب خود ظرف سلامت است،

 یعنی امر خدا و ملائکه و روح که در این شب فیها  نازل می شوند در این شب که 

سلامت است وارد می شوند که از نفوذ هر چیزی به دور می ماند .

یعنی در این ظرف سالم هر چه وارد می شود سالم و بدون نفوذ می ماند .

و می خواهد بفرماید که این ظرف سلامت ، ظرف قرآن هم هست .

یعنی این ظرف هم ظرف اراده تکوینی خداست و هم ظرف اراده تشریعی خداست.

آنچه از امر استفهام می شود یک اوامر و امور تکوینی است و امرتشریعی که

 این امر تشریعی به اراده خود انسان نیز مربوط می باشد  قوانین تشریعی قرآن را نازل می کند.  

شب قدر، شب سلام است.

«سلام»، یکى از نام‏هاى خداوند در قرآن است.

"هو اللّه الّذى لا اله الا هو الملک القدوس السلام..."

 (حشر/23 )

 قدر شبی است که همه اش سلامتی است،

 سلام حق بر انسان ها که هر که هر چه دارد، از آن سلام است.

هر سلامتی ای که انسان دارد، از سلام حق است.

 آن چه در این شب نازل می شود، تمامش سلام است.

 با اینکه در شب قدر سرنوشت یکساله انسان معین می شود و

 از این بابت باید آن را شب دلهره دانست ،

قرآن آن را شبی سراسر سلامت معرفی کرده است .

زیرا تعیین مقدرات برای انسان وقتی خطرناک است که

 آدمی زمان تعیین آن را نداند و از طرفی خود انسان در تغییر سرنوشتش نقشی نداشته باشد.

 ولی در این سوره نگرانی فوق کاملاً برطرف شده است، 

زیرا اولاً زمان آن را به ما خبر داده اند و ثانیاً انسان می تواند به وسیله توبه و

 اطاعت و عبادت و شب زنده داری ، در سرنوشت و مقدرات خود اثر مستقیم بگذارد. 

پس خطر مزبور برطرف شده است و این همان سلامت شب قدر است

تَنَزَّلَ = تَتَنزّلُ  

فعل مضارع است ودلالت بر حال و آینده دارد .

 در روایات (تفسیر نورالثقلین) آمده است که با منکران امامت، با سوره قدر احتجاج کنید.

زیرا بر اساس این سوره، فرشتگان هر سال در شب قدر نازل مى ‏شوند.

 در زمان حیات پیامبر بر وجود شریف حضرتش وارد مى ‏شدند.

پس از آن حضرت بر چه کسانى نازل مى ‏شوند؟ 

کلمات معصومان راه گشا و نورانی است،

ولی برخی کلمات معصومان، ویژگی خاصی دارد

مرحوم مجلسی در بحار از امام صادق (ع)نقل می کند  :

قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا 

فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِه. 

فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر

 "کسی که فاطمه زهرا را آن چنان که شایسته اوست،

 نه آن چنان که خودش می تواند یا گمان می کند، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. 

علت این که او فاطمه نامیده شده است، این است که خلایق از معرفت اومحروم اند."

این که  لیله القدر فاطمه است،

 یعنی به میزانی که به او نزدیک شوی و به هر میزان که به او راه پیدا کنی،

معصوم تو را قبول وجایگاهت را مشخص می کند

کسی که تشنه است،دنبال اب است.

کسی که در پی به دست آوردن چیزی است نه یک سال که عمری می دود .

کسی  که گمشده دارد، برای یافتن نشانه ای از گمشده اش نه تنها یک سال  که همه عمر بیدار می ماند.  

 حر که در لشکر ابن زیاد بود، با یک نگاه حضرت عوض شد،گویی مس، طلا شد.

حر چه کرد؟

معرفت به فاطمه زهرا(س) داشت،

 با یک نگاه امام جایش عوض شد، صفش عوض شد،

 اگر شب قدر بیاید و  برود،

 شب های ماه رمضان بیاید و برود و کاری نکرده باشیم که حضرت امضا کند، چه فایده ای دارد؟

ممکن است چندین بار ختم قرآن کند ویا از سر شب تا صبح دعای ابوحمزه بخواند و به جایی نرسد.

وقتی حضرت جای تو را در عالم عوض می کند که

 فاطمه شناس باشی...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.