سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تدبردر سوره مبارکه کهف(5)

و...

حکایت ذوالقرنین

 آیات مربوط به ذوالقرنین پیچیده است و پر از سوال،

 اول اینکه می‌گوید از تو در مورد ذوالقرنین می‌پرسند،

"یسئلونک عن ذی القرنین"

 "قل ساتلوا علیکم منه ذکرا" .

"ساتلوا" ، بگو بعدا به شما می‌گویم.

یعنی وعده آینده می‌دهد. اما بلافاصله آیاتش را می‌آورد!!

 فرمود در آینده در مورد آن صحبت خواهم کرد یا تلاوت خواهم کرد.

ذوالقرنین کیست ؟

پیامبر است نبی است مصلح است ؟

وآیه ی شریفه ی

"انا مکنا له فی الارض و

آتیناه من کل شیء سببا"

آیه عجیبی است،

 قدرتی را برای این ذوالقرنین مطرح می‌کند که بسیاری از پیامبران ندارند.،

می‌ فرماید ما به او تمکن در زمین را دادیم."فی الارض" و

"وآتیناه من کل شیء سببا".

 یعنی سبب هر چیزی را به او داده بودیم. همه چیز را.

 هر چیزی که به ذهن شما برسد. "من کل شیء" استثنا ندارد...

با استفاده از یکی از همین سببها

"فاتبع سببا" "حتی اذا بلغ مغرب الشمس"

به محل غروب خورشید می‌رسد...

محل غروب خورشید کجاست؟

روی کره زمین غروب خورشید مگر یک محل دارد؟

 کره زمین گرد است و همه جای آن میتواند مغرب باشد.

رب المشرقین و رب المغربین؟

رب المشارق و المغارب...

 این دو آیه از معجزات قرآن در مبحث فیزیک و زمین شناسی است،

ولی آیه می فرماید:

به مغرب شمس رسید یعنی چه؟ کجاست مغرب؟ الان آمریکا برای ما مغرب است و ژاپن مشرق،

 اما خود ژاپن برای آمریکا مغرب است. پس مغرب خورشید کجاست؟   

 آیات مربوط به ذوالقرنین پیچیده است و پر از سوال،

 اول اینکه می‌گوید از تو در مورد ذوالقرنین می‌پرسند،

"یسئلونک عن ذی القرنین"

 "قل ساتلوا علیکم منه ذکرا" .

"ساتلوا" ، بگو بعدا به شما می‌گویم. یعنی وعده آینده می‌دهد. اما بلافاصله آیاتش را می‌آورد!!

ظاهراً ذوالقرنین لقب است، «قرنین» تثنیه «قرن» است و

 در عام به نسلهای معاصراطلاق می شود و حدود 16 معنی دیگر نیزدارد.  

در"کتاب العین 5141" مناسب­‌ترین معنا را«امت» می داند و

جمهور اللغه آقا و بزرگ قومی که از آنان دفاع می‌کند.(جمهور اللغه: 2/793)

 و قرن به معنای قطب جهان و عالم نیز معنی شده است.

پس «ذوالقرنین» یعنی صاحب دو نسلی که معاصرند،

یا صاحب دو امت یا دو ریاست،

یاصاحب دوقطب جهان که شرق و غرب عالم را مسخر خود کرده است،

 امام صادق(ع) می فرماید:

 «ثُمَّ ذُو الْقَرْنَیْنِ عَبْدٌ أَحَبَّ الله فَأَحَبَّهُ الله... وَ مَلَّکَهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»

 (الکافی: 5/70 )

یاجوج به معنی آتش زننده و

ماجوج به معنی آتش گیرنده میباشد...

"یسئلونک"

 اگر از قرآن بپرسی، متناسب با سؤال جواب می دهد،معصومین(ع)هم همین شیوه را دارند.

 یعنی فقط در چهارچوب سؤالی که شده و 

متناسب با فهم آنان و مقداری که می توانند بگیرند، پاسخ می دهند.

و "یسئلونک" یعنی درخواست،

 یعنی از تو ذوالقرنین را درخواست می کنند.

 در این جا سؤال به جهت افزودن بر اطلاعات نیست بلکه درخواستی است به جهت رفع نیاز.

 مثل "اللهم انی اسئلک ..."

که در اینجا درخواست مطرح است نه پرسش.

 "و یسئلونک عن ذی القرنین"

 از تو ذوالقرنین را درخواست می کنند

بگو به زودی ذکری از او برای شما خواهم خواند.

"قل ساتلوا علیکم منه ذکرا"

با توجه به این بلافاصله داستان بیان می کند حرف "سین" در "ساتلوا"سؤال برانگیز است.

 سؤال است که چرا بیان داستان موکول به آینده شده، وقتیکه داستان بدون وقفه بیان می شود؟

 البته از باب قواعد زبان عربی حرف "سین" قطعیت را می رساند.

یعنی حتماً داستان او را ذکر خواهیم کرد ولی باز زمان آن موکول به آینده است.

 قرآن در حد فهم وطلب جواب می دهد،

 کفار قریش شاید از این آیات مبهم نه تنها چیزی نفهمیدند بلکه به ایمان هم نرسیدند.

اما اگرشوق شناخت ذوالقرنین را داری،

 سوال کن یا در خواست کن...

قطعا ویا بزودی خبر اورا خواهی شنیدو

 اگر هم برایت مسئله نشده باشد، ذوالقرنین را در میان کوروش و اسکندر و.. خواهی جست که

 چیزی به هدایت و ایمان نخواهد افزود...

"انا مکنا له فی الارض و آتیناه من کل شیء سببا"

آیه بسیار عجیبی است. قدرتی را برای ذوالقرنین مطرح می‌کند که بسیاری از پیامبران ندارند.،

می‌ فرماید ما به او تمکن در زمین را داده بودیم."فی الارض" و "وآتیناه من کل شیء سببا".

 یعنی سبب هر چیزی را به او داده بودیم. همه چیز را. هر چیزی که به ذهن شما برسد. 

"من کل شیء" استثنا ندارد...

با استفاده از یکی از همین سببها

  "فاتبع سببا" "حتی اذا بلغ مغرب الشمس"

 به محل غروب خورشید می‌رسد...

محل غروب خورشید کجاست؟

 روی کره زمین کدام محل ،محل غروب خورشید است؟

 کره زمین گرد است و همه جای آن میتواند مغرب باشد.

رب المشرقین و رب المغربین؟

رب المشارق و المغارب... معجزه قرآن در مبحث فیزیک و زمین شناسی است ،

به مغرب شمس رسید یعنی چه؟ کجاست مغرب؟ الان آمریکا برای ما مغرب است؟

 ژاپن برای ما مشرق است. اما خود ژاپن برای آمریکا مغرب است. پس مغرب خورشید کجاست؟

و"وجدها". "یافت آن را".

آن چیست؟

 خورشید،

یعنی در سفر اول اصل موضوع خود خورشید است که کجا غروب می‌کند.

 آن را دید که غروب می‌کند در چشمه ی اب تیره ای

"فی عین حمئه".

وخدا خود با ذوالقرنین صحبت می‌کند.

 "قلنا یا ذا القرنین"

آنهم بدون واسطه،با خطابی نزدیک و صمیمی ...ای ذوالقرنین

 "قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا".

دوست داری این‌ها را عذاب کن و دوست داری این‌ها را ببخش؟!!!!

 ذوالقرنین کیست که

 هم می‌تواند ببخشد و هم می‌تواند عذاب کند!!!؟؟؟.

وقتی حضرت یونس یک اجتهاد عجولانه می‌کند برای امتش ،خدا او را در شکم نهنگ می‌اندازد.

اما اینجابه ذوالقرنین می‌گوید دست خودت است.

دوست داری این‌ها را عذاب کن و دوست داری این‌ها را ببخش!؟!؟

مبنای خورشیدچیست؟

چه قومی باید عذاب بشوند؟

چرا باید عذاب شوند؟

 "قال"،ذوالقرنین گفت:

"اما من ظلم فسوف نعذبه"

آن هایی که ظلم کردند ما در آینده عذابشان می‌کنیم.

"ثم یرد الی ربه فیعذبه عذابا نکرا".

چرا ذوالقرنین عذاب خودش را در راستای عذاب الهی معرفی می‌کند؟

"و اما من آمن و عمل صالحا"

 اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام داد

"فله جزاء حسنی".

"و سنقول له من امرنا یسری"...

ما امر را بر او سهل و آسان می‌گیریم.

به نوع تکلم دقت فرمایید!

مثل "انا انزلنا" ، مثل "نحن خلقنا"...

 انگار کلام، الهی است.

"ثم اتبع سببا"

سیر ذوالقرنین ...

دوباره از یکی از همان سبب هایی که در اختیار داشت پیروی کرد

 "حتی اذا بلغ مطلع الشمس"

به کجا رسید؟

محل طلوع خورشید!

 باز چه چیز اصل است؟

 باز هم خورشید.

 همان بحث هایی که در مورد مغرب خورشید بود، در مورد مطلع خورشید هم هست.

 محل طلوع خورشید کجاست؟و؟؟

"وجد‌ها تطلع علی قوم لم نجعل لهم من دونها سترا"

به قومی می رسد که به غیر از خود خورشید هیچ پوششی ندارند.

یعنی تنها پوشش این قوم،

خود خورشید است.

 عجیب نیست؟؟

 اینجا دیگر در مورد مردمش هم اصلا صحبت نمی‌کند.

 اگر در مورد زمان غروب یا مکان غروب بحثی شد،

 در مورد مردم اینجا اصلا دیگر صحبتی نمی‌شود.

 "کذلک و قد عهدنا بما لدیه خبرا"

 همچنین بود و البته ما از احوال آن کاملا با خبر بودیم.

 "حتی اذا بلغ السدین"

 رسید به بین دو تا سد یا دوتاکوه

 "وجد من دونهما"

بین یا پشت یا زیر آن دوتا یافت یا دریافت ...

 "من دونهما قوما لا یکادون یفهمون قولا".

 مردمی که سخنی فهم نمی‌کردند!؟

 "لا یکادون یفهمون قولا".

شاید هم نمی خواستند هیچ سخنی را بفهمند...

بحث پیچیده‌تر می شود...

( خب آیات با "یسئلونک" شروع شده)

 "قالوا یا ذا القرنین"

 گفتند ای ذوالقرنین:

" ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض"

یاجوج و ماجوج دارند فساد می‌کنند روی زمین

یاجوج و ماجوج عرض شد یعنی آتش زننده و آتش گیرنده...

"فهل نجعل لک خرجا"

آیا به تو پول بدهیم تا بین ما و این‌ها یک سدی قرار بدهی؟

این قوم از کجا ذوالقرنین را می‌شناختند؟

 چرا پوشش آنها فقط خورشید بود ؟

مگر خورشید پوشش است؟

 آیا می توان فقر آنها را عنوان کرد(مثل ضرب المثل خودمان سقفی جز آسمان نداشتند) وقتی که

 می گویند هزینه می پردازیم آنهم مادی ،که می‌گویند بیا مشکل ما را حل کن پولش را می‌دهیم.

عجیب نیست؟؟

قومی که زبان کسی را نمی‌فهمیدند! با ذوالقرنین صحبت می کنند و کمک می خواهند؟!

آیا(ذوالقرنین)را می‌شناسند؟

آیا منتظر او بوده اند تا بیاید و مشکلشان را حل کند؟

برای حل مشکل پول پیشنهاد می دهند و ذوالقرنین می فرماید:

 "فاعینونی بقوه"

 نیروی خودتان را می‌خواهم.خودتان را می خواهم..

جالب است که در این آیات از سپاه ذوالقرنین اثری نیست.

 حتی اشاره ای هم به آن نشده است،چرا؟

حتی می فرماید :

"اجعل" قرار بدهم، یعنی ضمیر متکلم وحده ...تنهایی

"بینکم و بینهم ردما"

 "بین شما و آن‌ها ردم قرار بدهم."

ردم یعنی چه؟

چیز غیر قابل نفوذ را ردم می‌گویند.

 "آتونی زبر الحدید" تکه‌های آهن را برایم بیاورید. هنگامی که "ساوی" مساوی شد،

 پر شد بین دو تا کناره‌های کوه،"قال انفخوا". گفت بدمید توی این کوره‌ها تا 

این آهن‌ها ذوب بشود. "حتی اذا جعله قال آتونی افرغ علیه قطرا". 

بعد مس را ذوب کرد و ریخت بین آهن‌ها تا این‌ها را یکپارچه کند و "ردم" را ساخت.

"و ما استطاعوا له نقبا"

 که دیگر قوم یاجوج و ماجوج نمی‌توانند از روی آن رد بشوند...

 در قرآن جاهایی که

 "یظهروه" استفاده شده

 به معنای تسلط است.

 نه خودشان می‌توانند تسلط پیدا کنند ونه می‌توانند با کمک گرفتن ازکسی در این ردم سوراخی بزنند.

"قال هذا رحمه من ربی"

ذوالقرنین می‌گوید این رحمتی است از خدا، ردمی ساخته است و بعد هم ربطش می‌دهد به خدا. 

همه چیزش خدایی است.

"فاذا جاء وعد ربی جعله دکاء". وقتی که وعده پروردگار من برسد،

 این {ردم} را تکه تکه اش می‌کند."و کان وعد ربی حقا". وعده پروردگار من حق است.

"و ترکنا بعضهم یموج فی بعض"

"و روز آن وعده که فرا رسد، خلایق محشر چون موج، سرگردان و مضطرب باشند و 

نفخه صور دمیده شود."یعنی تا روز قیامت "ردم" پا برجاست.

 پس این ردم

باید در همه زمانها موجود باشد،

در روایات است که

 در موارد متعددی حضرت رسول(ص) به حضرت علی(ع) می‌فرماید:

"تو ذوالقرنین این امتی،

تو ذوالقرنینی یا علی. "

پس ذوالقرنین می‌تواندامام علی باشد.

گزاره ای به ذهن می‌آید.

انگار که پیامبر به ما می‌فهماند که ذوالقرنین یک صفت هم میتواند باشدیا یک ارزش الهی...

واین حدیث کامل آورده می شود

* به جهت اهمیت موضوع:

 «احمد بن اسحاق می‏گوید: به خدمت امام حسن عسکری علیه السلام وارد شدم،

 در نظر داشتم که در مورد جانشین آن حضرت سوال کنم، امام علیه السلام خود ابتدءاً فرمود:

 "ای احمد بن اسحاق! خدای تبارک و تعالی، از روزی که حضرت آدم را آفریده،

 لحظه‏ای روی زمین را خالی از حجت نگذاشته،

 و تا روز قیام قیامت هرگز بندگان خودش را بی‏حجت نخواهد گذاشت.

 خداوند به برکت حجت خود بلاها را از اهل زمین دفع می‏کند و

 به سبب او باران را فرو می‏فرستد و به خاطر او برکات زمین را خارج می‏کند ."

پرسیدم:

 ای فرزند پیامبر! امام و جانشین بعد از شما کیست؟ 

امام (ع) از جای برخاست و شتابزده وارد خانه شد و

 چون بازگشت کودک سه ساله‏ای بر دوش خود داشت که

 صورتش همچون ماه چهارده شبه می‏درخشید. آنگاه خطاب به من فرمود:

 "یا احمد بن اسحاق لو لا کرامتک علی الله عزوجل وعلی حججه ما عرضت علیک ابنی هذا.

 انه سمی رسول الله و کنیه، الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما ."

" ای احمد بن اسحاق، اگر نبود اینکه تو در پیش خدا و حجتهای او عزیز هستی، 

این پسرم را بر تو عرضه نمی‏کردم. او همنام پیامبر خدا (ص)و هم کنیه ‏ی آن حضرت است.

 هم اوست که زمین را پر از عدل و داد کند، آن سان که پر از جور و ستم شده باشد ."

سپس فرمود:

"  ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت مثل حضرت خضر و "ذوالقرنین است"،

 آنچنان از دیده ‏ها غائب می‏شود که کسی در آن دوران از هلاکت رهایی نمی‏یابد،

 جز کسی که خداوند بر اعتقاد به امامت او ثابت و استوار نگهدارد و 

او را به دعا برای تعجیل فرج او موفق گرداند ".

احمد بن اسحاق می‏گوید: عرض کردم: سرورم! آیا نشانه‏ی دیگری نیز هست که دلم آرام بگیرد؟ 

آقازاده‏ ی بزرگوار با زبان روشن و فصیح فرمود:

 "انا بقیة الله فی ارضه، و المنتقم من اعدائه. فلا تطلب اثرا بعد عین، یا احمد بن اسحاق!.

-  "من یکتا بازمانده از حجتهای خدا در روی زمین هستم. 

من دست انتقام خدا از دشمنان او هستم. ای احمد بن اسحاق! پس از رویت دیگر نشان نپرس "

 ( کمال الدین، ص 384 و اعلام الوری، ص 412 )


در حدیثی دیگر در جواب سوال

 "سنت جاری از خضر و ذو القرنین در مورد امام زمان چیست؟"

 امام حسن عسگری (ع) می فرمایند:

- «طول الغیبة ».

- "طولانی شدن غیبت او....این امری از امرهای خدا، 

و سری از اسرار خدا، و رازی از رازهای خداست..."

 (کمال الدین ص 385 واثباة الهداة، ج 3 ص 480 )


آیه را دوباره تکرار می کنیم؛

"یسئلونک عن ذی القرنین"

از تو در مورد صاحب دوقرن می‌پرسند،

یا از تو صاحب دوقرن  را درخواست می کنند،

و "قرن" یعنی چه؟

عموما گفته اند شاخ !!و ذوالقرنین یعنی صاحب دو شاخ.

اما اگراز خود قرآن بپرسیم که

قرن یعنی چه؟

"فی قرون آخرین"

در امت‌های آخر.

"ثُمّ انشانا من بعدهم قرنا آخرین"

سپس امت دیگرى را بعد از آنها به وجود آوردیم

"الم یروا کم اهلکنا من قبلهم من قرن"

 آیا ندیدند چه بسیارامتهایی را هلاک کردیم قبل از آنها..

پس قرن یعنی امت.

قرن یعنی مردمی که در یک زمان خاص زندگی می‌کنند.

و ذوالقرنین یعنی صاحب دو امت...!

 امت غیبت و امت ظهور...

قرآن کریم می‌فرماید:

 "وَ الَّلیْلِ إذَا عَسْعَس "

 سوگند به شبی که ناپایدار و «عَسْعَس» است، دائماً می‌رود.

ولی در مورد صبح، حرفی از رفتن نزد، فرمود:

"وَ الصُّبْحِ إذَا تَنَفَّس"

یعنی آنگاه که صبح شروع می‌شود. چون دیگر شب تمام است، فقط روز است.

کل زندگی یک شب است؛

اگر کسی توانست از این شب با جمع حقایق به صورت اجمال، به توحید برسد،

 در انتها به فجر میرسد .

قلب امام همه‌ی توحید است و

هر قلبی به اندازه‌ای که

 از شرک فاصله دارد ،

 به توحید نزدیک است،

 و هرکس به اندازه‌ای که در اعمال خود حضور قلب داشت به قلب امام رجوع کرده است،

زیرا قلب، آینه‌ی اسم جامع الهی است،

هر «جزئی» اگر به «کل» نرسد، نابود می‌شود، همان‌طور که رطوبت‌ها و نم‌ها به آب برمی‌گردند، 

عبادات ما به اندازه‌ی نظرکردن به قلب امام زمان«عجل الله فرجه»عبادت است.

بعضی‌ها به هیچ صبحی نمی‌رسند؛

چون جذب کل نشده اند وجزء مانده اند

و دنیا آن‌ها را می‌رباید...

"انا مکنا له فی الارض".

تمکن در روی زمین را به او دادیم.

 "ل" در این جا یعنی می‌تواند از این تمکن استفاده کندو بهره ‌برد.

امیرالمومنین علی .ع. تمکن بر کل زمین داشت ،اما امکان استفاده نداشت...

"سلونی قبل ان تفقدونی... "

از من بپرسید قبل از این که مرا ازدست بدهید که من به راه‌های آسمان آشنا‌تر هستم.

اما ذوالقرنین تمکن دارد روی زمین که "سبب هر چیزی را به او دادیم."

در موردهیچ پیامبری داده شدن اسباب نیامده،مثلا حضرت ابراهیم رفت. چگونه؟ گفته نشده است،

فقط در مورد دو نفر "وسیله سفر"در قرآن آمده است؛

 ذوالقرنین و حضرت سلیمان،که با بادسیر وسفر داشت...و

 ذوالقرنین که هربار یکی از سبب‌ها را استفاده می کند.

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ

وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ...

شاید مغرب شمس خود خود خورشید است.

در تمام روایات مراد از خورشید امام زمان است،

یعنی خود خورشید است که دارد غروب می‌کند. زمان غیبت...

 می‌رود و "گفت اما هر که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد

 سپس به سوى پروردگارش بازگردانیده مى ‏شود آنگاه او را عذابى سخت‏ خواهد کرد"

وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا

"من امرنا یسری". 

امر...اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. این‌ها صاحب امر هستند.

من امرنا یسری.

"ثم اتبع سببا". سپس پیروی کرد سببی را،و طلوع می‌کند...

طلوع می‌کند ؟بر چه کسی؟

 بر مردمی که پوششی جز خود خورشید ندارند.

جز خود امام زمان(عج) هیچ چیزی برایشان نمانده است.

تنها ستری که دارند، خود خورشید است.

"کذلک و قد عهدنا بما لدیه خبرا."

این چنین است و قطعا به خبرى که پیش او بود احاطه داشتیم،

"حتی اذا بلغ بین السدین." بین دو تا سد رسید.

 بیرون بین این دو تا سد،

قومی را یافت که

لا یکادون یفقهون قولا

 براین نبودند که سخنی را بفهمند

 گوششان پر بود ازهمه حرف‌ها و ایدئولوژی ها...

فقط منتظر بودند ذوالقرنینی بیاید و برایشان سد بسازد. کجا؟

مردم بین سدرا نمی فرماید،

می‌ فرماید "من دونهما".

ازغیر آنها از  بیرون آن ها مردمی را یافت (یا دریافت)

سد چیست ؟ کجاست؟

 "و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون."

جلوی روی این‌ها یک سد و پشت سرشان هم یک سد قرار دادیم.

 دیگر این‌ها هیچ چیزی نمی‌فهمند. قلب هایشان را مهر زدیم.

 مردمی که بین السدین هستند کسانی هستند که دل هایشان مهر خورده است.

اما ذوالقرنین کسانی را در می یابدکه بیرون بین السدین هستند،"من دونهما"

 یعنی کسانی که دل هایشان مهر نخورده است.

 واین‌ها ذوالقرنین را می شناختندکه کمک خواستنداز حملات یاجوج و ماجوج ...

قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ

 إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ

 فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا

 عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا

گفتند ای ذوالقرنین

همانا یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد مى کنند

پس آیا مالى در اختیار تو قرار دهیم

 تا میان ما و آنان سدى قرار دهى (آیه ۹۴)

یاجوج و ماجوج(آتش زننده و آتش گیرنده)

چرا اینقدر بحث مالی مهم است؟

 شاید زمانی و دوره ای است که 

بحث مالی و اقتصادی خیلی مهم است وراهگشای همه کارها فقط پول است.

اماذوالقرنین می‌گوید؛

 خودتان را می‌خواهم،

"فاعینونی" کمکم کنید.

مردمی که گوششان از همه چیز پر است از فاشیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، کمونیسم

 همه این ایسم‌ها را شنیده اند و فقط منتظر یک حرف نو هستند.

 منتظر یک وعده الهی...

 او را هم می‌شناسند و تا می‌آید ،

میگویند فقط تو می‌توانی مارا نجات دهی و در زمانی که 

پول حرف اول را می‌زند و همه چیز پولی و مالی است اما

او خود آدم‌ها را می‌خواهد،

 توان و همت خود آدم‌ها را می‌خواهد.

که تا همت خودشان نباشد، مطلقا آن سد و آن ردم زده نخواهد شد و

 از دست این "مفسدون فی الارض" رهایی پیدا نخواهند کرد.

 فاعینونی...پس کمک کنید مرا

"آتونی زبر الحدید".

تکه‌های آهن را بیاورید.

قرآن می‌ فرماید؛ ما آهن را به دستان داوود نرم کردیم.

ویژگی حضرت داوود فصل الخطاب بودن است و اولین معصومی که حکومت مستقر ایجاد کرد.


 امیرالمومنین در مورد حکومت امام(عج) می‌فرمایند که: 

ما فصل الخطاب هستیم. 

حکم را ما می‌دهیم وخداوند به ذوالقرنین می فرماید آیا عذاب می کنی یا می بخشی؟

یعنی فصل الخطاب بودن امام (عج)؛

وقوم تکه های آهن را می آورند تاذوالقرنین بین "صدفین" را با آن پرکند.

"صدف" را برخی کناره‌های کوه گرفته اند.

کلا صدف یعنی دو چیزی که از هم دور بوده اند.

 تصادف یعنی دو چیزی که اصلا نباید به هم بخورند به هم خورده اند.

 آهن و حالا مس را باید ذوب کنم بریزم بین آن...و مس در دستان سلیمان است،

 دومین حکومت ولی معصوم قدرتمند... ما بر او چشمه‌های مس را جاری کردیم .

 احادیثی که: یاران امام "کزبر الحدید". مانند تکه‌های آهن هستند. این‌ها جمع می‌شوند.

 "فاعینوا بقوه". یاران حضرت بر روی پرچمشان کلمه قوه دارند.

و حدیث امام حسن عسکری(ع) که می فرمایند امام زمان مثلش مثل ذوالقرنین است پیش شما...

ذوالقرنینی که صاحب دو امت است :امت غیبت و امت ظهور...


جابرانصاری گوید:

" شنیدم از حضرت رسول الله (ص)که فرمودند: 

ذی القرنین، بنده شایسته‌ای بود که خداوند او را حجت بر بندگانش قرار داد...

آگاه باشید که در میان شما کسی هست که طریقه او را دارد. 

خدای- عزوجل- او را در زمین قدرت داد، و وسیله رسیدن به هر چیز را به وی عطا کرد و

 او به مشرق و مغرب عالم رسید و بی‌تردید که خدای تعالی، 

راه و روش او را در قائم علیه السلام که از اولاد من است به جریان می‌اندازد، 

و او را در مشرق و مغرب عالم مسلّط می‌کند؛ تا آن که باقی نمی‌ماند از هموار و ناهموار زمین و

 کوه‌هایی که ذوالقرنین پیمود، حتماً او هم می‌پیماید. 

خداوند، گنج‌ها و معدن‌های زمین را برای او آشکارا می‌نماید و با رعب او را یاری می‌نماید و

 زمین را از قسط و عدل پر می‌کند؛ آن چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد.

 (بحارالانوار، ج52، ص323 و کمال الدین و تمام النعمة، ص221-220)"


جمع بندی سوره کهف

سوره می فرماید :

معیارهای زمینی و شناخته شده برای ما زمینیان،

 و برنامه ریزی های ما،

بدون اذن و اراده پروردگار،

 قابل اعتماد نیستند!

داستان اصحاب کهف،

 طول عمر آنها و خواب سیصد ساله شان؛ نجات گروه اندکشان از دست جامعه بزرگ و  

با هیچ یک از معیارهای رایج زمینی همخوانی ندارد.

در داستان صاحبان باغ،

اتفاقی که رخ می دهد، نشانه بر هم خوردن تمام حساب و کتابها و برنامه ریزی های زمینی است.

در داستان موسی و خضر،

 وقایع حکایت ازغلط بودن محاسبات زمینی ووجودحکمتهای غالب وبرترازسوی پروردگارعالمیان دارد.

در داستان ذوالقرنین

نیز همه داستان خارج از معیارهای عادی و شناخته شده ما است.

ما با معیارهای دنیوی زندگی می کنیم،

 اما از دیدگاه قرآنی،

 این معیارها اعتبار و اصالت پایداری ندارند وکارآمدی این معیارها فقط در حد زیور دنیا است،

زیور دنیا ونه حتی زیورآدمی

 إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً "لَّهَا " لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا

و برای امتحان و آزمون است!

سوره به صاحبان معیارهای زمینی هشدار می دهد که

 اگر در بند همین دیدگاه باقی بمانند،

 دچار خسران و زیان سهمگینی می شوند:

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا (103 )

 الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا(104 )

بگو آیا به شما خبر دهم که چه کسانی زیانکارترین مردمنداز حیث عمل؟

آنان که "گم شد"تلاششان در زندگانی دنیا و" گمان" می برندکه...

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا

(105) اینان کسانی هستند که به «نشانه های» پروردگار خویش، و دیدار او، کافر شدند.

 پس عملشان حبط شد و ما برای ایشان در روز قیامت ترازویی برپا نخواهیم کرد!

چرا ترازو برپا نمی شود ؟

چون وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَق

سنجش آن روز حق است و

 کسی که چیزی ندارد که با حق توزین و سنجیده شود،چه ترازویی برای او برپا شود؟

افئدتهم هواء، فؤادو دل‌های آن‌ها تهی است و

 اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف،

اعمالشان مانند خاکستری است در باد در روزی طوفانی و

کسراب بقیعه یحسبه الظمآن ماء  و  عملش سراب است...

یعنی هم ظرف جانش تهی است و هم ظرف عملش خالی،

 اگر بخواهند جانش را بسنجند،

وجودش تهی است و

اگر بخواهند عملش را بسنجند،

عملش سراب است...

پس الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا

 وقتی آدم به آن کرانهٴ افق رسید می بیند که سعی و تلاششان در دنیا گم شده چیزی دستشان نیست...   

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.