تاملی-در-قرآن-کریم
#سوره-مبارکه-شعراء
آیات120-105
حضرت موسی ع بر مردمی فرستاده شد که اسیر و گرفتار بندهای جهل حاکمیت بیرونی بودند .
و حضرت نوح ع بر مردمی فرستاده شد که اسیر و گرفتار بندهای جاهلیت درونی خود بودند ،
قوم نوح قومی هستند که
از یکتا پرستی و تدین
به بت پرستی و شرک
رسیده اند ،
اولین تشریع از سوی خداوندبه قوم حضرت نوح است ،
اما
کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلین ؛
یعنی قوم نوح،
کل پیامبران و اصل پیامبری را تکذیب میکردند،
آنها خالقیت خداوند را قبول داشتند،
اما قبول نمیکردند که خدا واسطهای از میان خودشان به عنوان پیامبر فرستاده باشد،
یکی ازخصوصیات قوم نوح،
و سودگرایی و منفعتگرایی است
که درستى و نادرستى یک عمل را بر مبناى میزان سودمادی یا رفاهى که از آن ناشى مى شود، ارزیابى مىکنند.
این تفکر تا آنجا در میان قوم نوح نفوذ کرده بود که
برای آنها انجام یک عمل بدون درخواست پاداش مادی، غیر معقول بهنظر میآمد.
از این رو حضرت نوح در دعوت خود، بر این امر تاکید دارد که
خواستار دریافت هیچگونه پاداش مادی در ازای دعوت خود نمیباشد:
وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً إِنْ أَجرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ
«و ای قوم من، بر ابلاغ این [رسالت] از شما مالی درخواست نمی کنم،
مزد من جز بر عهده خداوند نیست.
درچاچوب تفکری قوم نوح،
اگر کسی کاری را انجام دهد و در ازای آن پولی نخواهد و سود مادی را نیز بدست نیاورد،
یا دروغگوست و یا دیوانه، و این همان چیزی بودکه به نوح (ع) نسبت می دادند.
پیروان تفکر قوم نوح در مواجهه با دین،
قبل از این که به دنبال کشف حقیقت دین باشند دنبال منفعت هستند.
یعنی پیش از آنکه به دنبال حق و یا باطل بودن آن دین باشند، به دنبال این هستند که
این دین برای آنها چه منفعت دنیوی در پی دارد ...
اگر بر مبنای یک فلسفه کلان الهی زندگی نکنیم
لاجرم مجبور به زندگی بر اساس تعلق دنیا خواهیم بود.
امام حسین (ع) برای همین جریان تفکر است که در کربلا میفرماید:
"إنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا، وَالدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ،
یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ؛ فَإذَا مُحِّصُوا بِالْبَلآءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ "
مردم بنده و برده دنیا و جلوه های فریبنده آن هستند و دین لقلقه زبانشان است،
تا جایی که گذران زندگی آنها پا برجا باشد، دین را نگهداری می کنند و
زمانی که به بلا آزموده شوند، دین داران قلیل اند.
تفکر قوم نوح در کل تاریخ جریان داشته و خواهد داشت.....
تفکر حاکم بر قوم نوح، در میان مردم آخرالزمان نیز در جریان است،
قوم نوح از نظر اعتقادی وخلق و خوی و ارزشهای اخلاقی،
به شدت به مردم آخرالزمان شبیه اند،
امر خداوند در قبال آنها به گونهای بوده که
در نهایت یک تصفیه اساسی صورت میگیرد و حتی یک نفر کافر در زمین باقی نمیماند،
دقیقا همانند وعدهای که خداوند در مورد آخرالزمان دادهاست....
#تاملی-دز-قرآن-کریم
#سوره-مبارکه-شعراء
آیات 104-103
سورهی مبارکهی شعراء، گزارشی از مجموعهی چالشهای پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید
- دربارهی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسی -
مفصل دربارهی چالشهای این پیامبران بزرگ بحث میکند و گزارش الهی و وحی را به گوش مردم میرساند.
و در هر مقطعی که
میخواهد غلبهی جبههی نبوت را بر جبههی کفر بیان بفرماید، میفرماید:
«انّ فی ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین. و انّ ربّک لهو العزیز الرّحیم»؛
یعنی با اینکه طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود،
اما جبههی توحید بر آنها پیروز شد؛
این یک آیتی است از آیات الهی، و خدای تو عزیز و رحیم است.
بعد از آنکه قرآن این گزارش را در طول سورهی مبارکهی شعراء هی تکرار میکند، تکرار میکند،
در آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: «و توکّل علی العزیز الرّحیم»؛ به این خدای عزیز و رحیم که
تضمین کنندهی غلبهی حق بر باطل است، توکل و تکیه کن.
«الّذی یریک حین تقوم. و تقلّبک فی السّاجدین»؛ او ناظر به حال توست؛
در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را میبیند؛
«انّه هو السّمیع العلیم».
پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.
وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه میشود،
مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک باروی مستحکم عمل میکند؛
نفوذ در او، محاصرهی او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود؛
انسان را از نفوذ و غلبهی دشمن محفوظ نگه میدارد.
آن وقت هرچه این عزت را در لایههای عمیقتر وجود فرد و جامعه مشاهده کنیم،
تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر میشود؛ کار به جائی میرسد که همچنان که
انسان از نفوذ و غلبهی دشمن سیاسی و دشمن اقتصادی محفوظ میماند،
از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلی، یعنی شیطان هم محفوظ باقی میماند.
آن کسانی که عزت ظاهری دارند، این عزت در دل آنها، در درون آنها
در لایههای عمیق وجود آنها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بیدفاعند، نفوذپذیرند...
امام خامنه ای
#سوره-مبارکه-شعراء
آیات 179-163-150-144-131-126
فااتقوالله و اطیعون
یکی از شعارهای مهم انبیاء الهی در قرآن کریم، آیهای است که ۱۱ مرتبه در قرآن تکرار شده است
و بیشترین تکرار آن در سوره مبارکه شعراء است(آیات فوق )
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ؛
تقوای خدا را داشته باشید و از من اطاعت کنید
آیۀ قرآن دقیقاً میفرماید:
«و اطیعونِ» :
«از من اطاعت کنید»
یعنی پیامبرخدا به اطاعت از خود دعوت می کند!
«فَاتَّقُوا اَللهّ وَ أَطِیعُونِ»
و مرا اطاعت کنید،
حتی نفرمود:
«اتقوا الله و اطیعوه»
چون
اطاعت خدا تنها از طریق حاکمیت رسول محقق میشود.
این «أَطِیعُونِ» است که
تقوای الهی را تحقق میبخشد.
چون
احکام الهی ،حکم های بههمپیوستهای هستند که بهوسیلۀ یک نخ تسبیح به هم وصل شدهاند و
آن نخ تسبیحی که این احکام را به هم وصل میکند همان نظام ولایتی است.
تأثیر تقوا بر فرد نتیجه ای جز تبعیت و اطاعت از ولایت، ندارد.
یعنی رابطه مستقیم است. هر چه تقوا و مراقبت الله بیشتر؛ اطاعت ازولایت بیشترو بالعکس...
#تاملی-در-قرآن کریم
#سوره-مبارکه-شعراء
آیات 105 تا 191
ورود و خروج مشترک همه کلام های پیامبران این است:
* کُذِّبَت ... أَلْمُرْسَلِینَ
* إِذ قَالَ لَهُم أَخُوهُم ... أَلَا تَتَّقُونَ
* إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ
* فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِیعُونِ
* وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ
* سخن ویژه هر پیامبر با قوم خود
* عذاب
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهِ وَ مَا کَانَ أَکثَرُهُم مُؤْمِنینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
محتوای کلامها مشترک است و آنچه فرق دارد و جهت گیری هر کلام را مشخص می سازد،
گفتگوی ویژه انبیای الهی با هر قوم بنابر معصیت قوم است و قانون آفرینش که
اگر قومى شایستگى پذیرفتن نعمتهاى معنوى و مادى خداوندى را نداشته باشند،
آنها را از میان برداشته و دیگران را جایگزین مى کند و در آخر هر حکایت می فرماید
" وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ "
این آیه 9 بار تکرار شده است؛ بعد از داستان هر پیامبری...
هربار پیامبری می آیدو مردم خود را به خدا دعوت میکند؛
وسرانجام دعوت؟
" مَا کَانَ أَکثَرُهُم مُؤْمِنینَ"
«اکثر آن مردم ایمان نیاوردند» ،
آیا پیامبر موفق نشد و شکست خورد؟
"وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ "
بلافاصله هربار این آیه میآید که بر روی عزت و شکستناپذیری خدا تاکید میشود.
یعنی تحلیل از شکست و موفقیت با آنچه ما فکر می کنیم فرق دارد،
یعنی رشد وهستی واقعی هر فردوجامعه و قوم و امت درگره خوردن به" وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ" است که:
کُلُّ عِزٍّ لَیْسَ بِاللَّهِ فَهُوَ ذُل
(هر عزتی که مستند به خدا نباشد ذلت است. مفردات راغب اصفهانی ص564 )
#تاملی-در-قرآن -کریم
#سوره-مبارکه-شعراء
آیات 140-123
حضرت هود(ع) اولوالعزم نیست، ولی از انبیای شاخص در قرآن است و
حدود هشتاد آیه در قرآن در مورد هود و رسالتش و نتایجش در قرآن کریم ذکر شده است.
نقل است که حدود 760 سال دوران نبوت حضرت هود(ع) بوده است و
اولین نبی که به عربی تکلم میکرد حضرت هود (س)است.
مفسران بر این باورند که
جامعه تمدنی عاد نخستین جامعه ای است که
پس از توفان نوح (ع) تشکیل شده است؛
خصوصیات قوم هود درقرآن که باعث مخالفت جدی آنها با حضرت هود شد:
*تفاخر و تکبرو اشرافیت و مرفهان بی درد
(مؤمنون آیه ۳۱ و ۳۴ )
*بی تقوایی و نادیده گرفتن ارزش های اخلاقی
)اعراف/۶۵ و مؤمنون /۳۱ تا ۳۴۵ و شعراء /۱۲۳ تا ۱۳۲ )
گرفتارفساد اخلاقی و اقتصادی و ملاء
(توبه آیه ۶۸ و ۷۰ )
و استکبار و سرکشی
)هود/ ۵۹ )
*بعد ازطوفان نوح و تطهیرجامعه ،برگشت به روش های غیراخلاقی وخرافی نیاکان
(احقاف/۲۱و۲۳) و واپسگرایی(اعراف آیه ۶۵ تا ۷۰ )
*ظلم و ستم به دیگران و توده های مردم
(هود/ ۸۹ و ۱۰۱...)و ....
دعوت هود بر سه اساس است :
رسالت،
معادو
ربوبیت الهی،
اما اگر قوم هودحتی به یکی از این سه اقرار میکردند،
تمام ارزش گذاریهاو روابط اجتماعی آنها به هم میخورد.
در قرآن مبین می فرمایدکه
عادیان به سبب رشد و شکوفایی تمدن خویش واپسگرایی و ارتجاع را دامن زدند و
به آیین پیش از نوح بازگشتند و از استبصاری که
پس از توفان نوح به دست آورده بودند دست کشیدند و
به بت ها و آیین نیاکان خویش یعنی پرستش آن ها بازگشتند.
وبه علت رفاه وپیشرفت و تمدن خودرا از آموزه های الهی بی نیاز می دیدند و
وقتی در مقابل دعوت هود(ع) قرار گرفتند که به معاد باور داشته باشید نتوانستند،
زیرا باور به معاد یعنی دل کندن از زمین و دل سپردن به آنچه نمی دیدند ،
با نگاه مادی واستکباری که داشتند، چیزی برایشان نمیماند.
و تمام سیستم ارزش گذاری جامعه زیر و رو میشد.
ارزشها در قوم هود
براساس قدرت و ثروت و تفاخربود
ومسیر دهندگان فکری و اجتماعی آنها ملأ بودند،
ملأ کسانی هستند که چشم مردم را پرمی کنند،
همان چهرههای مشهور...
این یکی از خصوصیات قوم عاد است.
و
"فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ "
برایشان ممکن نبود،
چون آن ارزشهایی که پایه ریزی کرده بودند و با آن رشد کرده بودند ،حتی با قبول خدا سازگار نبود.
نمیشد خدا را قبول کنند و ارزشها را هم داشته باشند،
رسالت پیامبری از جنس خودشان برایشان قابل قبول نبود،
"إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ "
چون معاد را انکار می کردند رسولان الهی راهم که به معاد می خواندند را انکار می کردند.
معاد بحث اصلی در قرآن است،
شاید در تمامی جاهایی که قرآن بحث انبیاء را مطرح میکند و
در بسیاری از جاهایی که بحث آسیبها را مطرح میکند،
تنها راه نجات را باور به معاد میداند.
زیرا
به تعبیر امیرالمؤمنین (ع ):
اگر کسی دنیا، آخر نگاهش باشد. تمام روابطی که برقرار میکند به اندازه همینجا است.
اگر کسی حساب هایش براساس حیات دنیا باشد،
حقیقتاً باور به معاد ندارد،
رفتارش رفتار قوم عاد است هر چند گفتارش گفتار قوم عاد نباشد.
رفتار هردو در لایههای پنهانی یکی است...
#تاملی-در-قرآن-کریم
#سوره-مبارکه-شعراء
آیات159-141
داستان صالح و قومش بسیار زیباست!
به زیبایی حکایت مباهله!
به زیبایی شهادت حضرت علی اصغر!
حضرت صالح دورانی طولانی تبلیغ کرد اما قومش گنگ تر و سنگتر از آن بودند که پیام وحی در دلهایشان نفوذ کند.
پس پیشنهادی به قومش دادکه
من خواسته ای از بت شما طلب کنم، وشما نیز از خدای من طلبی کنید،
اگر بتِ شما توانست درخواست مرا انجام دهد، ازبین شما میروم و اگر نتوانست به خدای من ایمان بیاورید .
....تداعی جریان مباهله است ...
گفتند: پیشنهاد منصفانهای است و ...
روز موعود فرا رسید و حضرت صالح (علیه السلام) در مقابل بت قرار گرفت.
همه در انتظار بودند که حضرت صالح (ع) چه در خواست بزرگ و عجیبی دارند.
اما حضرت صالح (ع) تنها یک سوال از بت پرسید:
نام تو چیست؟
واجابت نشد....
و درخواست آنان:
شتری از دل کوه بیرون بیاید و بلافاصله فرزندی از آن متولد شود و شیرده باشد و ما از شیرآن بنوشیم.
اعمی و بصیر بودن قومی!!!
صالح فرمود:
چیزی خواستید،که برای من خیلی عظیم و ناممکن است
اما«و یهون علی ربی جل و عز» آسان است بر پروردگارم...
وقتی حقیقتی از جهت قدرت نامتناهی است،انجام هیچ چیزی برای او سختتر از چیز دیگر نیست.
اگراین نگاه درکسی باشد، دردعای اونیزاثرخواهد داشت.
امر محقق و کوه شکافته شد.
صدای شکافتن سنگ آنچنان زیاد بود که
"و سمعوا له دویا شدیدا ففزعوا منه "
اینقدر شدید بود که
"و کادوا ان یموتوا منه "
کم بود بمیرند و جان بدهند.
"فانصدع الجبل صدعا کانت تطیر منه عقولهم "
عقلهایشان از اینها پر بکشد. یعنی حالت جنون پیدا کنند.
"ثم اضطرب ذلک الجبل اضطرابا شدیدا "
آن کوه میلرزید وقتی که میخواست شکافته شود.
این اضطراب شدیدکوه فقط برای این نبود که میخواست ناقه خارج شود.
برای این بود که
میخواهد امر الهی را محقق کند و دیده شود....
وقتی معجزه را دیدند،
قالوا: یا صالح ما أسرع ما أجابک ربّک
چقدر خدای تو زود اجابت کرد؟
هفتاد نفر از بزرگان قوم ثمود شاهد بودند،
گفتند:
"نخبرهم بما رأینا و یؤمنون بک "
خبر می دهیم به آنچه دیدیم تا به تو ایمان آورند.
فرجعوا فلم یبلغ السبعون إلیهم،
اما در این فاصله کم که قرار بود ابلاغ کنند،
برگشتند...
علیرغم آن هیبت و شدت معجزه ...
لحظههایی که خدا خودرا مینمایاند،
باید انسان ایمانش را تعمیق کند.
چون کسانی که ایمان آورده اند و همراهی کرده اند ،اینطور نیست که تا آخر بمانند.
چون در ادامه کار میبینند سخت است و با منافعشان سازگار نیست.
وکسی که شاهدمعجزه بودندو شهادت داد، کسی بودکه شتر را کشت؟؟؟!!!
گاهی انقلابیون و کسانی که همراه انبیاء بودندبرمیگردند و
بخاطر اینکه نشان بدهند ما حتماً برگشتیم به" اوج مقابله "دست میزنند،
مثل ابن ملجم...
این است که می فرماید اشقی ...
کشتن شتر حضرت صالح کار یک نفر بود ولی جمع می بندد و می فرماید:
" فعقروها"
امام علی (ع) در خطبه ٢٠١ نهج البلاغه می فرماید:
"...ای مردم، همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک می باشند، چنان که شتر ماده ثمود را یک نفر دست و پا برید، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت؛ زیرا همگی آن را پسندیدند..."
شهید مطهری می فرمایند:
شهادت حضرت علی .ع. بی شباهت به داستان قوم ثمود نیست.
قاسطین و مارقین و ناکثین دست در دست هم دادند و بخش وسیعی از مردم نیز دنباله روشدند.
تا شقی ترین آنان برانگیخته شد!
عقر (پی کردن شتر) یعنی دست و پای او را بریدن.
از کارایی انداختن!
وچقدر شبیه است حکایت ناقه و اهل بیت(ع )...
تاریخ برای قصه گویی نیست. برای عبرت آموزی است. .
قوم صالح نسبت به جریان ناقه تسلیم شدند )تداعی مباهله )
حجت خدا در بین مردم ادامه و دوام داشت،
بعضی از معجزات لحظه ای است اما بعضی از معجزات دوام دارد،
مثل قرآن، مثل کوثر ...اهل بیت(ع )
واین برایشان سخت بود.
حجت خدا در صحنه بود ...
ناقة الله ...
ناقه را به خدا اضافه کرده است.
مثل بیت الله!
امام حسین(ع) در روز عاشورا ،حضرت علی اصغر را می فرمایدکه
این ناقة الله است.
امام صادق(ع) میفرماید:
وقتی امیرالمؤمنین(ع) را به زور از خانه خارج کردند و برای بیعت بردند،
حضرت فاطمه(س) پشت سر او حرکت کردند و ....
سپس فرمودند :
"فما صالح بأکرم علی الله من أبی " صالح از پدر من نزد خدا کریمتر نبود.
"ولا الناقه بأکرم منی "ناقهی صالح از من نزد خدا گرامیتر نیست.
"ولا الفصیل بأکرم علی الله من ولدی "
بچه شتر از فرزند من که در این راه از دست رفت، گرامیتر نزد خدا نیست.
ناقه در لسان اهلبیت(ع) به عنوان یک نماد عظیم معرفی شده است.
ودر قرآن کریم به عنوان آیه مبصره ...
یعنی حجت و نشانه ای بصیرت زا....
"نبردِ نقشهها" در قرآن
طبق نقشه ی دشمن،قرار نبود باران ببارد و توفان شود؛
قرار نبود آتش، سرد و سلامت شود؛
قرار نبود عصا، دریا را بشکافد؛
قرار نبود پشهای جان نمرود ستمگر را بگیرد؛
قرار نبود زحمت بزرگ کردن موسای نوزاد را خود فرعون برعهده بگیرد…
انتظارنبود طفل درون گهواره، سخن بگوید و از حقانیت مادر، دفاع کند؛
قرار نبود مکه توسط مسلمانان، فتح شود…
قرار نبود یوسف، عزیز مصر شود؛
قرار نبود در لیلةالمبیت،علی ع را در بستر پیامبر ص ببینند؛
قرار نبود چند تار عنکبوت از جان رسول خدا پاسداری کند؛
قرار نبود غدیر باشد...
قرار نبود شنهای صحرا، مأمور خدا شوند؛ قرار نبود خرمشهر آزاد شود...
اصلا قرار نبود انقلاب اسلامی به پیروزی برسد!
طبق نقشه دشمن،
قرار بودکه انقلاب اسلامی سقوط کند!!
قرار بود یعقوب، باور کند که یوسف را گرگ خورد!
قرار بود نام خمینی و خامنه ای درسیاهی تاریخ فراموش شود،
و قاسم سلیمانی هرگز به کربلا و دمشق نرسد!
چقدر نوح مسخره شد و چقدر ابراهیم؟
و چقدر موسی و عیسی و محمدص
لیکن در مصاف تیر سهشعبه و گلوی ۶ ماهه، چه کسی فکر میکرد حرمله، اینهمه ببازد؟
نقشههای همیشه مغلوب!
ما را اما چه جای واهمه، با وجود خداوندی که فقط خدای شنهای صحرای طبس نیست!
نقشه خدا حرف ندارد!
فقط باید خدا را دید!
فرعون، خدا را هرگز ندید!
خدا را مادر موسی دید که نوزاد خود را درون آب انداخت!
و«زینب» چقدر زیبا دید که
ما رأیت الا جمیلا !...