سوره مبارکه -العنکبوت
آیه 58
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ
مگر «شخص صالح» به معنای مومنی نیست که عمل صالح انجام میدهد؛ پس تاکیدبر «کسی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده» یعنی چه؟
شاید اشاره به آن است که با عمل صالح است که شاکله و شخصیت صالح در انسان ایمان آورده شکل میگیرد.
نفرمود «کسانی که عمل صالح انجام میدهند»، بلکه فرمود «کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام میدهند»،
یعنی کسانی عمل صالح انجام میدهند که کار و کارکرد آنها از فیلتر ایمان گذشته باشد.
یعنی صِرف عمل صالح، انسان را در زمرهى صالحان (شایستگان) قرار نمىدهد. عمل صالحی که از ایمان به خدا برخیزد ارزشمند است .
ملاک تشخیص عمل صالح، بر اساس نگرش الهی و جهان بینی الهی است، از اینرو هر عملی که انسان را به قرب الاهی نزدیک کند، عمل صالح به حساب می آید،
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ
برای رفتن به جهنم فقط گناه لازم است اما برای رفتن به بهشت ایمان و عمل صالح ،
برای رفتن به جهنم کفر لازم نیست بلکه ممکن است مؤمن نیز در جهنم بسوزد، برای رفتن به جهنم تنها سوء فعلی لازم است،اما برای رفتن به بهشت حسن فعلی و حسن فاعلی هر دو لازم است...
سوره مبارکه -العنکبوت
آیه 59
الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون
تأثیر نگاه هستیشناختی در توکل چیست؟
در واقع در مفهوم توکل دو بخش وجود دارد:
از طرف بنده قبول کردن وظایف الهی که به او واگذار شده است،
واز طرف خدا قبول کردن سرنوشت خوب که بنده به او واگذار کرده است ،
یعنی توکّلِ به معنای یک کار یک طرفه نیست،
خدا آن وقت متعهد سرنوشت انسان میشود که
انسان متعهد وظایف خودش بشود...
و همین جنبة اعتماد و ایمان است که رابطه ی توکل گونه را از انواع دیگر رابطه ها متمایز می کند.
توکل در قرآن یک مفهوم زنده کننده و حماسی است؛ یعنی هرجا که قرآن میخواهد بشر را وادار به عمل کند و ترسها و بیمها را از انسان بگیرد، می گوید که تکیهات به خدا باشد و از کثرت انبوه دشمن نترس.
ولی متاسفانه توکل ، در میان تفکر امروز مسلمین، یک مفهوم مرده است.
یعنی توجیه برای نکردن ها ...
یکی از اشتباهاتی که در باب توکل میشود،
خلط میان
«توکل در سرنوشت» و
«توکل در وظیفه» است.
بعضی از افراد ،
به جای اینکه توکل در سرنوشت کنند،
توکل در وظیفه میکنند،
یعنی به جای اینکه اطاعت کنند،
توکل میکنند.
در حالیکه اگر دستور داده که حرکت کنی حرکت کن و اگر دستور داده است نروی نرو، تو خود را آمادهی اجرای دستور او کن و آنوقت اعتماد داشته باش که او تو را به خود وا نمی گذارد.
این است که توکل از خصوصیات کسانی می شود که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می دهند....
سوره مبارکه - العنکبوت
آیه 60
وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم
و چه بسیار جنبندگانی که از پسِ روزیِ خود بر نمیآیند، خدا آنها را و شما را روزی میدهد و اوست شنوایِ دانا.
یکی از اسماء الله «رازق» است.
رازق یعنی کسی که روزی میدهد.
شاید وقتی به این فکر کنیم که خدا برای رزقِ این همه جنبنده و پرنده و چرنده فکر کرده و هوایشان را دارد، خیالمان راحت بشود و حرص و طمع را و به آب و آتش زدن برای پول درآوردن را کم کنیم.
توی قرآن فرموده که حتّی هوای جنبندههایی که خودشان از پسِ رزقشان بر نمیآیند را هم دارد و اوست که ما را و آنها را روزی میدهد...
از روی حکمتش رزق و روزی را، سهمها را تقسیم میکند؛فرموده که برای هر کس بخواهم روزی را گشاده و برای هر کس که بخواهم روزی را تنگ میکنم. اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ(آیه 62)
رزق هایی که از طرف خداوند بر ما نازل می شود بسیار وسیع و گسترده است،
از مهمترین رزق ها، رزق قلوب ماست و یکی از مهمترین رزق های قلب ما ، رزق محبت است.
رزق ها گاهی رزق های حلال اند و گاهی حرام؛
گاهی رزق های نورانی اند و گاهی ظلمانی؛
آنچه از دست رسولان و اولیای الهی بدست ما می رسد، رزق نورانی و طیّب است و
آنچه از دست شیطان و وادی ولایت آنهاست،رزق ناپاک است.
آنهایی که
تحت ولایت الله قرار میگیرند همه رزق های شان نورانی است و
آنها که تحت ولایت شیطان اند همه ی رزق های شان ظلمانی است،
ازمهمترین رزق ها،رزق محبت است ،
محبت ها گاهی محبت های ظلمانی اند و
گاهی محبت های نورانی ،
ارتباط و محبتی که ایجاد می شود،
اگر از بستر خدا و اولیائش عبور کند،
بستر نورانی است و
الا ظلمانی خواهد بود...
سوره مبارکه -العنکبوت
آیه 67
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ
در آیه سه نکته اساسی است :
* حرم امن
*ربوده شدن از اطراف آن
*ایمان به باطل و کفر نعمت
عموما آیه به مکه معظمه ویاکعبه تفسیر شده است.
چگونه مکه ویا کعبه حرم امن است وقتی که خود مکه و کعبه در دست مومنین بالباطل قرار می گیرد؟
آیا در تاریخ اسلام مردم را از اطراف کعبه می ربودند؟
اگر طبق سوره مبارکه ایلاف (قریش)کعبه را امن از جوع و خوف بدانیم ،آیه برای کل مسلمانان چه پیامی دارد؟
آیات مربوط به نعمت در روایات و احادیث بیشتر به چه معنایی تفسیر و تبیین شده اند؟
در فضایی که اقامهی کفر میشود، چه در دوران بنی امیه ،چه در دوران بنی عباس و امپراطوریهایی که در ادامهی او شکل گرفته وچه امپراطوی غرب امروزکه ادامهی همان جریان است،
فقط اهل بیت (ع) حرم امن الهی و کهف وپناهی هستند که ایمان مومن را حفظ میکنند...
کسی که وارد این حرم امن الهی شود ، هم از دسیسه های شیاطین و هم از وسوسه ها محفوظ می ماند و هم به بصیرتی میرسد که سره را از ناسره و حق را از "باطل پوشیده به حق" تمیز می دهد،
حرم امن الهی همان کهف حصین است که از کفرو شرک نجات میدهد، با خودش سیر میدهد، ایمان را حفظ میکند در پناه خودش، با شرح صدر و"وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِم" یعنی قلب آدم را استوار میکنند که زاویه نگیرد و نلغزد،
در حریم امن مکتب اهل بیت ع است که مومن به بصیرت می رسدو شیرینی پایداری در راه خدا را میچشد که نه می توانند خودش را به زر و زور و فریب بربایند و نه ایمانش را به مذاهب و عرفانهای کاذب ...
در مناجات شعبانیه ائمه اطهار را «الْکَهْفِ الْحَصِینِ » می نامد،یعنی پناهگاه محافظت که اگر کسی در پناه آنها و در حصن آنها قرار گیرد از همه آفات محفوظ می ماند و تلاش شیطان و ابلیس و دشمنان را برای اینکه انسان را از مسیر خداوند متعال و از مسیر توحیدربوده و دور کنند خنثی می شود.
شیاطین امروز باراهها و معنویت های بدلی شایع ، باابزارهای الکترونیکی پیچیده مادی و معنوی و اطلاعات بسیار فراوان و گسترده ای که به واسطه آنها به خصوصیات و تار و پود وجود مان و شهوات و غفلت های ما مسلط اند به شیوه های مختلف از جبهه حق افراد را می ربایند.
همانگونه که قرآن مبین می فرماید:
«إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ»
(اعراف/27)
یعنی شیطان و اولیائش ما را از زاویه ای می بینند که شاید ما نتوانیم از آن زاویه شیاطین را ببینیم و کنترل کنیم، به مواضع غفلت ما آگاهند و از همان مواضع غفلت ما نفوذ می کنند.در روایات دارد که در رگ و پوست انسان مثل خون جاری می شوند و «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ»(حجر/39) با قدرت تزیین ،زیبا را زشت و زشتی ها را زیبا جلوه داده و در زیبا شناسی ما هم نفوذمیکنند،
و مارا از راه حق می ربایند...
حتی آنهایی که بر صراط هستندبرای ربودنشان از صراط ،شیطان در دلشان حالت خشوع ایجاد می کند و برای عبادت و ریاضت بیدارشان می کند.چرا؟ به خاطر اینکه آن ریاضت ،ریاضتی است که از داخلش قدرت بیرون می آید که این قدرت در مسیر شیطان است. الآن هم خیلی از جریان های باطلی که حتی در داخل مذهب وجود دارد، گاهی سران شان ریاضت و زحمت و عبادت دارند.
به معصوم عرض کردند که بعضی از فرقه ها قرآن می خوانند و در حال قرآن خواندن حالت غشوه به آنها دست می دهد، حضرت فرمود «ذَاکَ مِنَ الشَّیْطَان» آن حالت از شیطان است. مثل بسیاری از این محافل فرق انحرافی که ذکربا حرکات مختلف دارند وحتی علی علی می گویند ...
به کجا پناه ببریم که ایمانمان ، فکرمان ، عقیده مان ربوده نشود؟
هیچ پناهگاهی غیر از چهارده معصوم نیست،آنان کسانی هستند که همه وجودشان پر از خداست و هیچ جای خالی در وجودشان نیست که دیگری بخواهد نفوذکند،چون خداوند متعال از صمدیت خود به آنان عنایت کرده است که نفوذ ناپذیراند. ما صمد نیستیم بلکه همه تهی هستیم، منتهی گاهی دنیا ما را به جلوه های مختلف پر می کند، دوست ،خانواده، مال و ریاست ،مقام و منفعت و ....وهمه ی اینها طریقی و راهی هستند در ربودن ما...
کهفی که اصحاب کهف به آن پناه بردند چیست؟ می خواستند آنان را از جبهه حق می خواستند بربایند، ولی اینها پناه بردند به این حرم امن کهف و موحد ماندند .
اینکه زید بن ارقم می گوید سر مطهر سید الشهداء را دیدم که روی نیزه آیه ی «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا»(کهف/9)، اصحاب کهف و رقیم عجیب نبودند اصحاب سید الشهداء عجیب بودند!!
عجیب بودند چون ربوده نشدند نه به زرو زور و فریب ونه به اجتهادات و فتاوای روحانی نمایان و عالم نمایان...
چرا حبیب شده حبیب؟ چرا زهیر شده زهیر؟ غیر از این است که در فتنه سنگینی که شیطان به پا کرده بود و فوج فوج و گروه گروه مسلمانان رااز جبهه ولایت حتی از لشگر امیرالمومنین می ربودند، اینها با پناه گرفتن در حرم امن الهی و با این کهف نجات پیداکردند.
چه کسانی ربوده می شوند ؟
یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ...
کسانی که من حولهم...در اطرافند ، وارد حریم نشده اند ،
مرحوم محدث قمی در کتاب سفینه البحار در احوالات حسن بصری نقل کردند که حضرت امیر المومنین از ایشان پرسیدند که چرا مرا یاری نکردی؟ گفت داشتم می آمدم یک ندایی آمد که دو طرف باطل هستند. حضرت فرمود می دانی کی بود که ندا کرد؟ گفت: نه،. فرمود برادر شیطان بود.
اگر کسی بخواهد که وسوسه ها در او نفوذ نکند،باید در شعاع عصمت معصوم(ولایت و ولایت فقیه) قرار گیرد...
وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ
در آیه 83 نحل می فرماید:
«یعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ ینْکرُونَها وَ أَکثَرُهُمُ الْکافِرُونَ»
نعمت خدا را شناختند، بعد انکار کردند.
امام صادق(ع) در شرح این آیه فرمود:
نعمت خدا روز غدیر به مردم ابلاغ شد، نعمت ولایت مولا علی(ع) بود. ولی بعد از پیغمبر خدا متأسفانه عده ای منکر شدند.
در محضرامام صادق(ع) آیه " تم لتسالن یومئذ عن التعیم" ذکر شد. حضرت فرمودند:
خداوند از چیزی که به بندگانش تفضل کرده، نخواهد پرسید و بر آن بر آنان منت نمی نهد. منت به احسان در مخلوقات، قبیح است و چه رسد به خداوند عالم. چگونه چیزی را که مخلوق خدا به آن راضی نیست، به خدا نسبت میدهید. ولکن، مراد به این نعیم دوستی ما اهل بیت و ولایت ماست. خدا در قیامت از آن بازخواست خواهد کرد.
و اگر حرم امن الهی مکه که موجودیت آن به کعبه است نیز باشد ،
حدیث حضرت زهرای اطهر سلام الله علیه تفسیر آن است که فرمودند :امام مانند کعبه است...
روح امامت یک منصب الهی است از طرف خداوند؛ مثل روحی که خداوند در آدم دمید...
وقتی آن روح منتقل به امام شود امام بالفعل است،چه صغیر باشد چه کبیر، تفاوتی ندارد؛ فقط صحنه امتحان ماست.
امام، همان امام است و همه قوای امامت را دارد، جبرئیل و روح در شب قدر به محضر همین امام میآیندو تدبیر خودشان و ماموریتهای بزرگشان را بیچونوچرا با امام هماهنگ وتنظیم میکنند؛ما هم باید نسبت به امام همین رابطه را داشته باشیم.
قراردادن امامت در قالب جسمی به ظاهر خردسال؛یکی از مراحل امتحان سنگین شیعه بوده است ؛
و جامعه تشیع این امتحان را خیلی خوب دادهو خیلی خوبترخود امام، این امامت را بروز دادند ومظهر تثبیت آن اعتقادات امامیه شدند؛ یکی از ادواری که در آن انشعاب جدی در جامعه تشیع رخ نداد، دوره امام جواد(ع) است...
برداشت از سخنان
استاد سید محمّدمهدی میرباقری