سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در سوره مبارکه الروم-۲

سوره مبارکه -الروم

آیات 16-15

فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُون

وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ

قلمرو معنوی عمل صالح، بسیار وسیع و گسترده است و تمام فعالیت های مثبت، مفید و سازنده را در همه ی زمینه های علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و مانند آن را شامل می شود.

از بزرگترین کارهای ساختاری مانند رسالت انبیا، ولایت عصمت، تا کوچک ترین برنامه های زندگی مانند کنار زدن یک سنگ کوچک از وسط جاده، همه در قلمرو معنوی این مفهوم وسیع جمع است. با این رویکرد، هزاران مصداق و نمونه می توان برای عمل صالح معرّفی کرد.

 عمل صالح است که کلمه طیب را به سوی خدا بالا می برد،

 إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه

«یُحْبَرُون» فعل مضارع مجهول از «حَبَرَ، یَحْبُرُ» به معنای شادمان ساختن آمده است.

در آیه تنها شادمان بودن بهشتیان مطرح نیست تا آیه این گونه ترجمه شود که:

«آنان در بهشت شادمانند»،

بلکه این معنی نیز مورد عنایت است که

در بهشت برای آنان موجبات شادمانی فراهم می‏شود و در حقیقت آنان را شادمان می‏کنند.

در تعبیر این آیات "فِی رَوْضَةٍ" نکره است و

"فِی الْعَذَابِ"معرفه ،

"یُحْبَرُونَ" فعل مضارع است، دلالت بر استمرار دارد، استمرار غیر از ثبات است یعنی هر لحظه هست ،لحظه به لحظه حبور است و سرور است و نشاط اما در جریان دوزخ فرمود:

فَأُولئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ

  "مُحْضَرُونَ" اسم مفعول است که بر ثبات دلالت دارد...

تاملی در -قرآن کریم

سوره مبارکه -الروم

آیات 18،17

فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُون

 وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُون

آیات گذشته از قیامت فرمود واینکه هرگز صالح و طالح یکسان نیستند و حساب و کتابی هست ،

فَسُبْحَانَ اللَّهِ

 فاء  ابتدای کلمه متفرّع بر اصول گذشته است یعنی اکنون که این‌چنین است پس تسبیح کنیدخدارا در هر بامداد و شامگاه و نیم‌روز

فَسُبْحَانَ اللَّهِ

 حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ

وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ

 این چهار وقت را ذکر فرمود برای اینکه چهار حالت تازه است،

 و "وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ"را که جمله معترضه است در وسط ذکر کرد تا بفرماید که انسان باید با جهان هماهنگ باشد ،

فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ...

وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ

 یعنی کار شما با جهان تکوین هماهنگ است،

یعنی دائماً, سُبْحَانَ اللَّه

"ِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ و وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ"

نمی فرمایدکه در چهار مقطع تسبیح کنید که مربوط به نماز و چندگانه بودن آن باشد،

بلکه می فرماید در هر لحظه تسبیح کنید مثل اینکه می گوییم صبح و شب اینکار را می کنم یعنی همیشه و همه وقت انجام می دهم ،

یعنی معنی آیه می شود:

 «له التسبیح فی کلّ زمان»

چون

وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ

که "و له الحمد فی کلّ مکان"است.

یعنی چیزی در آسمان و زمین نیست که اورا تحمید و تسبیح نکند پس شما نیز با کل آفرینش همراه شوید:

فَسُبْحَانَ اللَّهِ

تسبیح به معنای منزه و مبرا و پاک و مقدس دانستن خداوند است از هرنقص و نیاز و شریک و هر امری که سزاوار خداوند نیست،

یعنی تسبیح خدا به معنای حرکت از شرک به توحید و از صفات به سوی ذات است.

تسبیح از ریشه سبّح است ،

 سبّح یعنی حرکت سریع در آب و هوا،

 (سَبَحَ سَبْحاً و سباحةً= شنا کرد شنا کردنی )

 و استعاره است برای حرکت ستارگان در فلک و حرکت اسب و با سرعت به دنبال کاری رفتن،

  و اینکه تسبیح را همان تنزیه خدا دانسته‌اند این است که انسان در عبادت خدا سرعت میگیرد و همین طور که به سوی خوبی می‌رود، از بدی دور میشود.

 (مفردات ألفاظ القرآن/۳۹۲)

یعنی دو جهت در کلمه وجود دارد:

* حرکت در مسیر حق،

 ** دوری از ضعف و نقص؛

تسبیح خداوند، ریشه تمام عقائد و تفکرات اسلامی ، و هم ، زیر بنای همه روابط انسان با خدا و صفات کمال است،

یعنی توحید بر اساس تسبیح خداست،

و" سبحان الله" عصاره تعالیم پیامبران الهی است،

سبحان الله ،یعنی نباید به الله که رب العالمین است، سوء ظن داشت، شایدکسی مومن به خدا نیز باشد ولی مثلا میگوید خداوند میان ما و دیگران فرق گذاشته است.

یا مثلا خود شیطان، خداوند را قبول داشت و 6 هزار سال عبادت وبه قیامت نیز ایمان داشت ،ولی ...

آن دسته از آیات قرآنی که به تشریح هستی می پردازند،

 در ضمن ارائه هستی شناسی خاص توحیدی می کوشند تا راه هدایت انسان را بنمایانند،

و  در این هدایت کردن ،

گویی تسبیح از اهداف اصلی آفرینش است.

گویی تسبیح هرچند برای برخی ازموجودات به نوعی تکلیف خاص تکوینی می باشد،مثل فرشتگان؛

 ولی برای برخی دیگر تکلیف خاص تشریعی است،مثل انسان...

سوره مبارکه -الروم

آیه 19

یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا

 وقتی بهار می شود ،

دو کارانجام می شود:

1. خوابیده‌ها بیدار می‌شوند,

2. مرده‌ها زنده می‌شوند ،

درخت‌ها در زمستان خواب‌اند نه مُرده ، خشک نشده اند بلکه تغذیه نمی‌شوند, آب جذب نمی‌کنند و"رشد ندارند"...

وقتی بهارمی شود :

"إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور"

اینها بیدار می‌شوند وشروع می‌کنند به تغذیه,

خاک‌های اطراف آنهاکه

 ظاهرا مرده است را این درخت جذب ورشد میکند،

 واین خاکِ کنار درخت( که مرده است) به وسیله جذب با ریشه‌های درخت به ساقه و برگ تبدیل می‌شود واین خاکِ مرده نیز زنده می‌شود ،

یعنی کار ایمان اینگونه است که

هم خوابیده‌ها بیدار می‌شوندو هم مرده‌ها زنده می‌شوند،

 یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا

 یعنی احیای مرده‌ها به وسیله روییدنی ها

وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ

یعنی شما روحی دارید که این روحتان نمی‌میرد ،

و بدنی داریدکه این بدن زنده میشود،

 همان‌طور که در هر بهار مرده‌ها را خدا زنده می‌کند و اینکه معصوم فرمودند:

«إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور»

 همین است ،

شما این همه مرده‌ها را زنده می‌کنید، گاهی حیات گیاهی پیدا می‌کنند, گاهی حیات انسانی پیدا می‌کنند, گاهی حیات حیوانی پیدا می‌کنند ...

سوره مبارکه -الروم

آیات 25-20

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خلقکمٍ ...

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ...

وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ ...

وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ ...

وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ...

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءوُ...

خلقت آسمان‌ها و زمین، نشانه است.

 ایستادن و فرونیفتادن‌شان نشانه است.

 آفرینش‌تان از خاک، نشانه است.

اختلاف رنگ‌ها و زبان‌هایتان نشانه است.

خوابیدن‌ شب و

 معاش توی روز، نشانه است.

رعد و برق، نشانه است، باران نشانه است...

و این‌که از خودتان برای‌تان «زوج» قرار دادیم نشانه است،

این که بدان آرام می‌گیرید، نشانه است.

«سکون» نشانه است.

 «مودّت» و «رحمت»، نشانه است.

 وقتی قدم‌های دو نفر تا بهشت «یکی» بشود،

 هم‌راه و هم‌سفر و هم‌دل و هم‌زبان و...شدن، نشانه است...

وَ مِن آیاته...

نشانه! نشانه؟...

نشانه برای من که نمی فهمم؟‌که غافلم؟

 که سرم به زمین است و از آسمان دورم؟

با من چه باید بکنی که اینقدر در مرداب روزمرگی هایم غرق شده ام که از آمدن و رفتنِ شب و روز و ماه و خورشید و ستاره ها به جز روزمرگی عایدم نمی شود؟...نشانه! برای من؟

راست ‌گفت آن عزیزکه

 جهان، قرآنِ مصوّر است...

 وآیه‌ها در آن به جای آن‌که بنشینند، ایستاده‌اند،

... و ما چه غافلیم.

سوره مبارکه -الروم

آیات24،23،22 21

...إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَات لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

...إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ

...إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ

...إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

قرآن برای افراد مخصوصی فرستاده نشده است،

 اگر صاحب‌نظرباشند،می‌شوند:

 "لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرون"،"لِلْعَالِمِین"،

"لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ" و...

 اگر عاقل و عالم و صاحب‌بصر و صاحب‌نظر نبودند لااقل باید گوش شنوا داشته باشند:

"لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ"

 دو راه بیشتر نیست :

انسان یا باید گوش به حرف صاحب‌نظر بدهد

 یا خودش نظریه‌پرداز باشد

در قرآن می فرماید :

لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِل

کاش یا خودمان نظریه‌پرداز بودیم یا گوش به حرف دانشمندان دینی و انبیا و اولیا می‌دادیم .

عقل را در مقابل شرع نیاورده، در مقابل سمع آورده است،

لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ

 اینجا هم "لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ"در مقابل "لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ"می باشد.

سوره مبارکه -الروم

آیه 26

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ

قانتین

قنوت خضوعی است که با اطاعت و استمرار همراه است و هیچ خللی ندارد.

 ابراهیم خلیل را «قانتاً لله» می نامد،

یعنی دائماً مطیع و خاضع در مقابل خدا بودو

 این استمرار داشت و

هیچ جای ظرفیت وجودیش خالی از قنوت نبود.

 "یا مَرْیَمُ اقْنُتِی‏ لِرَبِّکِ وَ .. "

  (آل‌عمران/43 )

خداوند به مریم می‌گوید:

«اقنتی لِرَبِّک» یعنی از بقیه ببر و اصلاً دلت جای دیگری میل نکند،

 اگرخضوع مستمرومستقرشد،می شود قانت،

این استمرارخیلی استقامت می‌خواهد که

 دل انسان جایی برنگردد و به چیزی غیر او میل نکند...

سوره مبارکه -الروم

آیه 23

وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْل...

إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ

چرا خواب آیه است؟

انسان می‌خوابد یعنی چه؟

در خواب روح چقدر بدن را رها می‌کند ؟

چگونه آن را تدبیر می‌کند ؟

تعلّق خودش را از بدن تا چه اندازه قطع می‌کند؟

 قرآن می فرماید که خواب یک مرگ محدودی است,

 وقتی می‌خوابد وفات می‌کند نه فوت،

اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا

هر شب که می‌خوابیم وفات می‌کنیم،

 بسیاری از بزرگان هنگام خواب می‌گویند ما خَجلیم که این روح آلوده را چگونه تقدیم کنیم، دعای مخصوص خواب را می‌خوانند رو به قبله می‌خوابند و...,

خواب حالت رقیق مرگ است،

 بخش وسیعی از تعلّق روح به بدن در خواب قطع می‌شود،

 در بخشی حیات گیاهی و... می‌ماند،غذارا هضم می‌کند ،خونرسانی می کند،تنفس دارد و...

روح نیزاشراف دارد،مثلا وقتی انسان خوابیده را صدا بزنید اول او می‌شنود بعد این بدن را بیدار می‌کند،

روح است که  بدن را حرکت می‌دهد ،

دیده اید مرده چقدر سنگین است !

جریان خواب و بیداری هر دو آیت حقّ‌اند،

 اگر خواب, مرگ است،

 بیداری, حیات مجدّد است...

 روایتی را مرحوم فیض در وافی نقل می‌کند( از جلد هشت کافی مرحوم کلینی)که بشر اوّلی خواب نمی‌دید، بعد خدای سبحان رؤیا را نصیب آدمی کرد(بشر اوّلی حتی تجربه دفن جنازه را نداشت و به وسیله حس و تجربه حسّی از کلاغ یاد گرفت).

بشر اوّلی رؤیا هم نداشت بعد کم کم رؤیا نصیبشان ‌شد که چیزهایی را در عالَم خواب می‌دیدند می‌آمدند نزد پیامبرانشان می‌گفتند اینها چیست که ما می‌بینیم؟

 می‌فرمودند این نمونه‌ آن چیزهایی است که ما به شما می‌گوییم که بعد از مرگ خبری هست ...

(کافی، ج8، ص90؛ الوافی، ج25، ص641)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.