سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در سوره مبارکه لقمان -۱

سوره مبارکه -لقمان

ورودی سوره بسیار شبیه به سوره ی بقره می باشد!

تلک الکتاب ...

"آن کتاب"

چرا اشاره به دور ؟

علما در این باب توضیحات زیادی داده اند مانند اشاره به افق رفیع قران وبلندی مرتبه و...

وگاه فرموده:

" هذا القران یهدی "(اسرا /9)...

" این قرآن  ..."

  تناقض ندارد زیرا

"ذلک الکتاب و تلک الکتاب" اشاره دارد به متکلم و منشاء صدور قرآن و

"هذا القران " اشاره دارد به خود کلام نازل شده برای هدایت انسان که در دسترس اوست...

آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ...

حکمت، علم و آگاهی به باطن امور است و به تعبیری نوعی فرقان، بصیرت و بینش خاص و تشخیص حق از باطل ...

هُدًى وَرَحْمَةً...

برای اینکه جایگاه خودمان را در جهان بدانیم و بفهمیم چه کسی ما را اداره می‌کند و

 چطور با مدیر و مدبّرمان رابطه داشته باشیم بهترین راه همان هندسه‌ای است که

خدای سبحان ترسیم کرده است.

خداوند خود را با اسمای الهی معرفی می‌کند، بخشی از اسمای الهی به ذات او برمی‌گردد که

ما دسترسی به آن ذات بسیط نامتناهی نداریم اوهستیِ محض وحیات محض وعلم و قدرت محض است...

 خدا با کدام اسم جهان را اداره می‌کند؟

 کلیدواژه‌ای که با آن، مجرّدات و مادیات, فرشته و بشر اداره می‌شوند چیست؟

 آن کلید, «الرّحمان» است...

یعنی مهندسیِ عالَم بر اساس رحمت مطلقه است,

 و هدایت انسان از مقام رحمت مطلقه اوست،

 وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ

اگررحمت او, همه جهان را فرا گرفته است,

 پس هیچ موجودی از رحمت الهی برکنار نیست و

اگر موجودی بگوید رحمت الهی به من نمی‌رسدگناه بزرگی است،

این است که می‌گویند :

یأس از رحمت خدا کفر است ،

" وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّون"

یعنی این موجود می خواهد بگوید که جایی هستم که رحمت خدا به آن‌جا نمی‌رسدو

 این کفرو انکار رحمانیّت الهی است.

 چیزی نیست که رحمت خدا به آ‌ن نرسد،

 وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ء

هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ

محسن اسم فاعل از ریشه حَسَنَ که کلمات حسن ، حسین نیز از مشتقات آن است .

محسن کسی است که فعل و قولش پسندیده و احسن است .

 کمیل از حضرت علی ( ع ) در مورد حقیقت می پرسند و

 پاسخ حضرت ناظر بر مراتب مختلف احسان و محسن است که نهایت آن مقام شهود کامل و طلوع حقیقت پس از کنار رفتن ظلمت حجاب است .

درحدیثی نبوی  ذکر شده که

 " الاحسانُ ان تعبدالله  کانک تریه و ان لم تکن تراه فانه یراک "

یعنی " خداوند را به گونه ای عبادت کن که گویی او را می بینی و اگر تو او را نه می بینی ، او تو را می بیند " .

هنگامی که در فردی حالت احسان کامل به وجود آمد،یعنی محسن شد ، در هر حالتی " خداوند " را می بیند ، امّا این دیدن با چشم ایمان ، با چشم دل است .

و زمانی که شخصی که به آن مرتبه رسید  دارای حُسن و جمال و زیبائی می شود.

چرا دارای حُسن وجمال می شود ؟

چون به حُسن و جمال مطلق وصل می شود ،

" ان الله جمیلً... "

 این زیبائی و جمال عشقی را به دنبال می آورد که

  " یحبهم و یحبون "

 انسان کامل بر اثر بروز حال احسان با دیدن حُسن خداوند،

عاشقش می شود و

خداوند نیز عاشق شخص مُحسن خویش می گردد که

" الله یحب المحسنین ".

حضرت حسین بن علی ( ع ) که

" ظهور العشق الاعلی "

 به او لقب داده اند ،

دارای مرتبه ی کمال احسان بود،

یعنی مقام محسن...

با همین حُسن بود که عاشقان را با خود به معرکه ی عشق بُرد...

واین زیبایی واین حسن و احسان و محسن بود که

زینب( س) فرمود:

 مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا...

سوره مبارکه - لقمان

آیه 3

هدی و رحمه للمحسنین

محسنین

 کسانی هستند که

1. وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ ...

 اقامه ی نمازمی کنند،نه خواندن نماز!

چون "الصّلاة عمود الدین" است و ستون خواندنی نیست ، قرائت کردنی نیست،

ستون را اقامه می‌کنندیعنی برپا می کنند ،

 لذا در قرآن هر جا سخن از نماز است اقامه صلات است ،

"یُقِیمُونَ الصَّلاةَ"؛

"أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ"؛

"أَقِیمُوا الصَّلاَةَ"

اقامه =ایستاندن و استوار ساختن

در زیارت های ائمه معصومین (ع) شهادت می دهیم که :

اشهد انک قد اقمت الصلوه  و...

انسان وقتی می‌تواند به نمازش ایستادگی بدهد که

خودش ایستاده باشد،

قرآن کریم سعی‌اش بر این است که به مردم ایستادگی بیاموزاند؛

وقتی کلِّ دین را مطرح می‌کند،می‌ فرماید:

"لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ"

یا مظاهرِ مهمّ دین را به عنوان قیام معرّفی می‌کند؛

یا"جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ"

در لغت معنای دیگری نیز برای صلاة آمده است وآن دور کردن آتش از خویشتن است. مثلااگرانسانی خودش را در محاصره آتش  ببیند واز هر سوشعله های آتش به او حمله ور شوند، قهرا از خود با امکاناتی که دارد از سوختن نجات میدهد، به این عمل دفاعی در زبان عرب، صلاة گفته می شود و مصّلی کسی است که می خواهد آتشها را از خودش دور سازد.

به هر حال، این عمل مخصوص که درزبان فارسی آن را نماز می گویند، همان صلاة است ویکی از ویژگیهای محسن ونیکوکار اقامه صلاة است.

2.  یوتون الزکاه

گاهی ذهن انسانی کوتاه است و مراد اززکات را در جو، گندم، خرما، کشمش و شتر،گاو و...و طلا ونقره می داند،

باید دقت شود که در هیچ آیه ای نمی گوید از چه زکات بدهید ؟

حضرت زهرا(س)فرمودند:

الزَّکَاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛

در زیارت معصومین ع می گوییم:

 "اشهد انک قد اقمت الصلاه و آتیت الزکاه"

 زکات معصوم که فقط پر کردن شکم های گرسنه و پوشاندن لباس و کفش نیست که به این شهادت داده شود!

 بسیاری از آیات زکات در سوره های مکّی است!

  زکات فقهی که در مکّه نبود !؟

 در نهج‌البلاغه می فرماید:

«وَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّیَامُ»

برای هر چیزی زکات است و زکات بدن روزه است،

 (کلمات قصار/136)

و در شماره 211 :

 "وَالعفوُ زکاةُ الظّفر"

 اگر بر رقیبت پیروز شدی گذشت, زکات این پیروزی است زکات این قدرت است،

 ودر سورهٴ مبارکهٴ "مؤمنون/4"می فرماید:

وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ

نمی فرماید زکات بدهید می‌فرماید فاعل زکات باشید ،زکات را به جا بیاورید، این فاعل زکات بودن نشانه آن است که این زکاتِ مصطلح فقهی نیست.

زکات و تزکیه از ریشۀ «زکی، زکو» گرفته شده که در کلام عرب دارای دو معناست.

*  تطهیر و پاکسازی؛

**  دوم، رشد و نمو.

 مثل کشاورزی که علف‌های هرز را از مزرعه‌اش خارج می‌کند تا رشد و بالندگی گیاهان اصلی دچار اختلال نشود،

در حقیقت هرجا تطهیر صورت گیرد، رشد و بالندگی را نیز به‌دنبال خواهد داشت.

وجود انسان و جامعه نیز به‌گونه‌ای است که اگر رذایلش زدوده شود، فضایل جایگزین آن می‌شود و

 این همان زکات معصوم (ع) است که به آن شهادت می دهیم.

هر کس در دایره رحمت او قرار گیرد،

جایگاه و قراری پیدا می کند،

 اما این قرار تضمین همیشگی ندارد.

وبرای حفظ این اتصال و قرار،

 مستلزم «اقیموا» های دائم و پیوسته فرددر صلات و زکات و احسن عمل، می باشد!

به این علت است که فعلها مضارع آورده شده،

َ یُقیمُونَ الصَّلاةَ

َ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ

یُوقِنُونَ(ْ بِالْآخِرَةِ هُمْ )

«وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون» به آخرت خود یقین دارند.

 آن‌ها که نماز را اقامه می‌کنند، زکات را می‌پردازند و به آخرت خود یقین دارند؛

"یقین به آخرت "...

یقین یعنی بالاترین درجه‌ی ایمان؛

ایمانی که دیگر تردیدی در آن راه پیدا نکند که ایمان همواره در مقام یقین نیست،

 این‌طور نیست که اگر کسی به چیزی مؤمن بود به یقین هم برسد.

بسیار هستند کسانی که مؤمن هستند امّا شک در آن‌ها نفوذ می‌کند، شبهه در آن‌ها نفوذ می‌کند...

سوره مبارکه - لقمان

آیه 6

وَمِنَ النَّاسِ

 مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیث

ِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّـهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ

 وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا

 أُولَـٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِین

"بعضى از مردم،

سخنان باطل و بیهوده را خریدارى مى ‏کنند

 تا خلق خدا را از روى جهل و نادانى،

از راه خدا گم راه سازند(گمشان کنند)

و آیات خدا را به استهزاء و سخریه گیرند

 عذاب خوار کننده از آن این گروه است.

درآیه سخن از گروهى است که درست در مقابل گروه" محسنین" و" مؤمنین" قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند جمعیتى که سرمایه‏ هاى خود را براى بیهودگى و گمراه ساختن مردم به کار مى ‏گیرند،

حتی مطالب باطل و بیهوده را خریدارى مى ‏کنند، اما آیات الهى و حکمت را که پروردگار، رایگان در اختیارشان گذارده نادیده مى ‏گیرند،

لهو، به چیزی گفته می شود که انسان را از کارهای مفید و مهم باز دارد.

امر لهوی می تواند حتی امرمباح و سودمندی باشد،

 ولی وقتی با توجه به هدف آفرینش بدان نگریسته می شود،

معلوم می گردد که امری بیهوده است؛

 مثلا وقتی امام حسین( ع) از بعضی ها دعوت به همراهی کرد ،آنان باتوجیه انواع امور مستحب و مباح از دعوت امام زمانشان سر باز زدند.

( لغو به کاری گفته می شود که هیچ سود و فایده ای بر آن مترتب نمی شود و انسان آن را از روی نادانی انجام می دهد و عقل آن را نمی پسندد و زشت و ناروا می شمارد.

لعب، کاری است که دارای انتظام و پیوستگی است، اما هدف و نتیجه آن همانند بازی کودکان، خیالی و خالی از حقیقت است.)

" لَهْوَ الْحَدِیثِ"،

 مفهوم وسیع و گسترده‏ اى دارد که هر گونه سخنان سرگرم کننده و غفلت‏زا را که انسان را به بیهودگى یا گمراهى مى ‏کشاند در بر مى ‏گیرد، خواه  سخنانى همراه با آهنگ باشد ،یا از طریق محتوى انسان را به بیهودگى و فساد، سوق دهد.

و یا سخنان سخریه آمیزى که سبب محو حق و تضعیف پایه ‏هاى ایمان مطرح شود، مثلا ابو جهل به قریش مى‏ گفت:" مى ‏خواهید شما را از" زقوم" که" محمد" ما را به آن تهدید مى‏ کند اطعام کنم؟! سپس مى ‏فرستاد و" کره و خرما" حاضر مى ‏کردند و مى‏ گفت:

این همان" زقوم" است! ... و آیات الهى را بباد استهزاء مى ‏گرفت.

نمونه اینگونه سخنان امروزه نیز چه به طنز و جوک و...بین بیشتر گروهها ،حتی مسلمانان دیده می شود.

تعبیر به" لَهْوَ الْحَدِیثِ"

 بجاى" الحدیث اللهو"

 گویا اشاره به این است که

 هدف اصلى آنها همان لهو و بیهودگى است،

 و سخن، وسیله‏اى براى رسیدن به آن است.

لهوالحدیث،

هر سخنی است که وقت آدمی را به پوچی و بطالت تباه می سازد و اندیشه و فکری را منتقل نمی کند. داستان های خرافی و افسانه های باطل و سرگذشت ها و شعرها و نیز هرگونه سخنان گمراه کننده و سخنرانی های تبلیغی بی برهان و استدلال و کفرگونه و شرک آمیز، سریال ها، نمایشنامه ها و فیلم ها و بازیهاو گروهها و کانالهاو... که جز وقت گذرانی و تلف کردن وقت مردم هیچ بازده دیگری ندارند!

" لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ"

  مفهوم وسیعى دارد که هم گمراه کردن اعتقادى و هم منحرف ساختن اخلاقى را شامل مى ‏شود.

تعبیر" بغیر علم" اشاره دارد که این گروه حتى به مذهب باطل خود نیز ایمان ندارند، بلکه صرفا از جهل و تقلیدهاى کورکورانه پیروى مى ‏کنند، جاهلانى که دیگران را نیز به جهل و نادانى خود گرفتار مى ‏سازند. برخی بسیار نادان هستند، نه اسلام را می‌شناسند و نه آن ایسمی را که به آن گرویده‌اند...

بعضى از مفسران می گوینداین  توصیفى براى" گمراه شوندگان"است، یعنى مردم جاهل و بیخبر را ناآگاهانه به وادى انحراف و باطل مى ‏کشانند.

 و یتخذها هزوا

تنها به جنبه ‏هاى سرگرمى و غافل کننده این مسائل قانع نمى‏ شوند، بلکه سخنان لهو و بیهوده خود را وسیله‏ اى براى استهزاء و سخریه آیات الهى قرار مى‏ دهند،

 توصیف عذاب به" مهین" (خوار کننده و اهانت بار) به خاطر آن است که جریمه باید همانند جرم باشد،

  چگونگی مواضع، بر اساس همان چگونگی "اهداف" تعریف می‌شود. پس عذاب آنان علاوه بر دردناک بودن توهین آور نیز است،

خداوند متعال

 مشتریان این بازار را

 "مشتریان حرف مفت" می‌خواند که

به واسطه‌ی داد و ستد و مصرف "حرف مفت"،

 معذب خواهند شد، مانند کسی که خوراک مضر بخورد.

هرکسی که به دنیا به عنوان ابزاری برای رشد و کمال نظر نکند، زندگی خویش را به لهو گذرانده است،

إِنَّمَا الحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ

زندگى این دنیا لهو و لعبى بیش نیست ...

از این رو اهل ایمان و تقوا هرگز به دنیا به عنوان یک ارزش و هدف نمی نگرند، بلکه می کوشند تا از این فرصت دنیا، بیشترین و بهترین بهره را برند و خدایی شوند

وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ

 (انعام32)

آنچه امروزه با عنوان جنگ نرم یا عملیات روانی مطرح می‌شود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم شناخته شده است که مهم‌ترین حوزه‌ی اعمال و اثرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزه‌ی لهوالحدیث است که با بهره‌گیری از رسانه‌ها و امکانات بسیار متنوع و وسیع و زیادی انجام می گیرد 

سرمایه گذاری برای مبارزه و تهاجم فرهنگی علیه حق، سابقه ای طولانی دارد و با سوق دادن مذاق عمومی جامعه به امور واهی و باطل و گسترش سطحی نگری در جامعه و تضعیف بعد حقیقت بینی و حقمداری و معنوی «روح جامعه» و ... آنچنان می شود که افرادی حکمت رایگان پیامبر معصوم را رها کرده و به دنبال خرید لهو ازکانالها و راههای مختلف می باشند.

سوره مبارکه-لقمان

آیه 10

خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ...

زمین ,ماه و خورشید و همه ستارگان و سیارات وتقریبا همه اجرام آسمانی در فضا معلق هستند و در عین حال یک مسیر معین و مشخص شده ای را میپیمایند.

این موضوع بدون ارتباط خاص این اجرام غیر ممکن بنظر میرسد.

چیزی هست که آنها را دقیق و حساب شده در کنار هم در فواصل تعریف شده از هم نگه میدارد،

 در قران و روایات از آن به عنوان" ستونهای نامرئی" نامبرده شده است.

تا جایی هم که بشر توانسته پی ببرد،توانسته بگوید که

این ستونها همان جاذبه و دافعه(گریز از مرکز)بین اجسام است.

که در تعادل ،دو جسم در فاصله معین و با اجرام معین در کنار هم قرار میگیرند.

 کتاب دانش عصر فضانکته ای شنیدنی در این باب دارد:

"میان ستون که تکیه گاه و نگهدارنده است، با جسمی که بر آن تکیه کرده ،لازم است تناسب و محاسبه کامل رعایت شود .یعنی هر اندازه جسم سنگین تر است به همان نسبت باید ستون دارای قدرت و مقاومت بیشتری باشد...

بنابراین نیروی جاذبه و سایر قوانین حرکت مربوط به این اجرام با نظام دقیق وفرمول مخصوص خود مورد محاسبه قرار گرفته است تا توانسته هر یک از آنها را در ارتفاع و مدار معین در طی میلیاردها سال نگه بدارد."

مثلا:

خورشید,زمین را به طرف خودش میکشد(چون جرمش بیشتراست)

و زمین در حرکت خود به دور خورشید،خود را از خورشید دفع میکند،

یعنی همان نیروی گریز از مرکز.

نیروی جاذبه خورشید و

گریز ار مرکز زمین با توجه به فاصله ای که از هم دارند

به یک اندازه می باشد.

به همین علت نه خورشید میتواند زمین را به درون خود بکشد

 و آن را در درون خودش ذوب کند

 و نه زمین میتواند از مدار خود گرد خورشید فرار کند.

این قاعده در مورد تمام اجرام آسمانی صدق میکند.

این اندازه گیریهای دقیق

 متناسب با جرم ستارگان و کرات مختلف

فقط در حیطه قدرت بی انتهای خداوندی است که

همه آسمانها و زمین را آفریده

و نسبت به تمامی فاصله ها و جرمها داناست.

حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند:

"وانشا الارض فامسکها من غیر اشتغال و ارساها

علی غیر قرار و اقامها بغیر قوائم

و رفعها بغیر دعائم و حصنها من الاود و الاعوجاج

ومنعها من التهافت و الانفراج..."

خطبه 186

زمین را آفرید و آن را برپا داشت بدون آنکه مشغولش سازد

ودر حرکت و بی قراری,آن را نظم و اعتدال بخشید

و بدون ستونی ان را به پا داشت

و بدون استوانه ها بالایش برد

و از کجی و فرو ریختن نگهداشت

و از سقوط و در هم شکستن حفظ کرد...

در مورد  "خلق السماوات غیر عمد ترونها"

از امام رضا « علیه السلام» پرسیدند:

مگر آسمان ستون دارد؟

فرمود: بله، در آنجا ستونهایی است که شما نمی بینید.

حضرت با تعبیر" ستون ها" مطلب را بیان میکندنه یک ستون ...

و آیه نفرمود:

بدون ستون، بلکه فرموده است:

بدون ستون مرئی...

آیه 10

...وَ أَلْقَى فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُم

خداوند در زمین کوه هایی را قرار داد تا زمین شما را به لرزه در نیاورد و مضطربتان نکند.

 «تمید»

یعنی حرکت همراه با اضطراب و

«رواسی»

 در لغت به امور ثابتی گفته می شود که دارای ثبات مطلق هستند و هیچ تزلزلی در آنها نیست.

در سوره نحل می فرماید:

" وَ أَلْقَى فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُم وَأَنْهَارًا وَ سُبُلًا لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ"

و در زمین کوه هایی را قرار دادیم تا زمین اهلش را مضطرب نکندو

 "برای شما راه هایی را قرار داد، که هدایت شوید "

در سوره انبیاء نیز :

"وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُون"

و در زمین کوه هایی را قرار دادیم تا زمین اهلش را مضطرب نکندو

 در این سرزمین راه هایی را در کوه و دشت قرار دادیم که

"از طریق این راه ها هدایت شوند."

روایات مکرری داریم که

 مقصود از رواسی را أئمه أطهار(ع) بیان کرده اند.

امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره می فرمایند:

 « وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبادِ وَ أَرْکانَ الْبِلاَد»

به این معنا که ائمه(ع) تکیه گاه و محل اعتماد بلاد وسرزمین ها وشهرها هستند.

و

در حدیث است که

"خداوند این حقایق مستقر را در زمین قرار داد چون اگر آنها نبودند ،

«و ماجت باهلها»

زمین مانند آب مواج، اهل خود را مضطرب می کرد.

 آرامش زمین به وجود ائمه(ع) است؛

 حتی آرامش ظاهری زمین

 «لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ»

 الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص: 179

همانطور که یک سری اضطراب های ظاهری وجود دارند که اگر خداوند زمین را آرام قرار نمی داد، زمین مواج و مضطرب می گشت و دیگر جای زندگی نبود؛

در عالم باطن هم اضطراب هایی هستند،که در واقع فتنه های سنگین شیاطین می باشند و جز با این" رواسی" رفع نمی شوند.

تنها تکیه گاهی که

جلوی اضطراب و تلوّن آدمی را می تواند بگیرد و

 انسان را در مقابل این امواج مستقر نگاه دارد،

 وجود امام معصوم است.

در غیر این صورت انسان بواسطه طوفان های شدیدی که از سوی شیطان و اولیای طاغوت فرستاده می شوند، متزلزل می گردد.

در این آشفته بازار رنگ رنگ لهو و لغو و لعب چگونه انسان نترسد؟ چگونه  فریب نخورد؟ چگونه چشمش را به روی این همه تجملات مادّی ببندد؟ از این تهدیدات بزرگ نهراسد؟

در چنین فضایی فقط نفوسی آرام هستند و مضطرب نمی شوند که

به این کوهها (معصومین علیه السلام)تکیه دارند به طوری که این کوهها در سرزمین وجودشان مستقر شده اند...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.