سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در سوره مبارکه احزاب- ۸

سوره مبارکه -احزاب

آیه 36

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ

 إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً

 أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ

و برای هیچ زن و مرد مؤمنی شایسته نیست که

وقتی خدا و رسول، فرمانی می‌دهند،

برای خودشان اختیاری قایل بشوند. 

پس از آنکه" اوصاف اصلی"

 مردان و زنان مؤمن رابر شمرد،

بلافاصله از "ولایت‌پذیری "می فرماید...

یعنی دایره ی این اوصاف بر محوریت ولایت تکمیل می شود،

تأمّلی در سیاق این دو آیه و ترتیب آن نشان می‌‌دهد که

تحقّق اوصاف برجستة ایمانی شرط لازم

 برای تحقّق ولایت‌پذیری در حدّ اعلای آن است ؛

یعنی افرادی شاخص ولایت‌پذیری را دارند که

دارای صفات عالیة ایمانی باشند که

 زیر بنای آن معرفت و بصیرت است.

ولایت پذیری یعنی،

اطاعت کردنی که

با نوعی محبت و

 اذعان به برتری " ولی "همراه باشد....

 قبول و تن دادن به سرپرستی هرکس،

به معنای میدان دادن برای تسلط او بر ماست.

شایدبه همین دلیل است که

 در اسلام تا این اندازه مفهوم «ولایت» مهم است ،

در احادیث تاکید شده که

اگرچه در اسلام واجبات مهمی مثل نماز و انفاق و... وجود دارد؛

 اما به هیچ واجبی به اندازه «ولایت» اصرار نشده است؛

 (اصول کافی2/ 18 )

رسم ایمان همین است،

مؤمن که می‌شوی،

1ایمان که می‌آوری به آنچه که خیر مطلق است،

فرمانش را، خواسته‌اش را،

 بالاتر از فرمان خودت می‌دانی.

دل می‌سپری به هر چه

 او برایت خواسته است.

و این نه فقط

در دایره تکوینِ من و توست،

و ‌نه فقط

در دایره‌ای که

 ما قضا و قدرش می‌نامیم،

 که در دایره تشریع

 هم لازمه ی سیر وصیر است.

تصمیم خدا و رسول

 بر تصمیم خود فرد

 ارجحیت دارد.

النّبی اولی بالمؤمنین من انفسهم.

و این یکی از معانی بلندِ ولایت‌ ا‌ست.

گفتنش راحت است.

اما توی میدان عمل خیلی‌هامان می‌بازیم.

ولایت‌پذیر و ولایت‌مدار نیستیم،

اگر

 توی دایره‌مان حد تعیین می‌کنیم

 در مقابل فرمان خدا و رسول،

اگر

 به نقد می نشینیم سخن رسول خدارا...

اگر

توجیه می کنیم قوانین اسلام

اگر

دستورات الهی را با مقتضیات زمان می سنجیم

 که گرد نقدی

 بر لباس عاریه مان

 ننشیند،

تا یک جاهایی هستیم.

 از یک جایی به بعد بستگی دارد!!.

بایددرخود بپرورانیم این را که

وقتی مؤمن شدیم،‌

نه فقط در دایره تکوین،

 بلکه در عرصه تشریع هم،

رسم دل‌داری،

دل سپردن تام است.

 بی اما و اگر.

 بی‌چون و چرا،

 بی شرط و شروط... 

این آیه خط بطلانی می‌کشد بر نظریه‌هایی که

امور زندگی را به

امور دینی وغیردینی تقسیم می‌کنند؛

و معیار این تقسیم را

هم برون‌دینی اعلام می‌نمایند و

 اصرار می‌ورزند که

 دین نباید در

 ساحت امور غیردینی وارد شود؛

کسی که خود را مسلمان می‌داندو

خدا و رسولش را قبول دارد،

 اگر دستور خدا و رسولش را اطاعت نکند،

تناقض درونی شدیدی دارد و

نابسامان بودن مدل فکری وی کاملا آشکار است.

واقعا چگونه ممکن است کسی خدا - که عالم و خیرخواه مطلق است - را قبول داشته باشد و

رسول را هم فرستاده او بداند،

 و نظر خود را (که کاملا احتمال خطا دارد)‌ بر نظر خدا (که هیچ احتمال خطایی ندارد و در خیرخواهی‌اش تردیدی نیست) ترجیح دهد؟

مثلا پسر نوح کنعان،

علیرغم اینکه علم داشت،

و دانش و فن شناگری و

عقل و منطق در حد کفایت انسانی

 تاحد محاجه با رسول خدا،

ولی

وقتی که حضرت نوح(ع) می گوید:

 ای پسرم سوار بر کشتی شو

 تا از هلاکت نجات پیدا کنی،

کنعان می گویدکه

 اسباب و ابزار نجاتم را فراهم کرده ام...

اما در طوفانهای حوادث و فتنه ها،

 علم و منطق و ابزارهای عام

 در چنین عرصه ای حتی

با وجود کوه بلند و ابزار علم ،

کارساز نیست و

احتیاج به کشتی نجات رسول الله است ،

 تا از طوفان آزمایشها بتوان گذشت...

 عقل هم ممکن است که

 از ما راهزنی کند.!!!

 اگر کنعان شنا بلد نبود،

شاید همین ندانستن و نداشتن

 سبب می شد که

 بر" کشتی نجات ولی الهی "سوار شود و

هلاک نشود...

این داستان غالب آدمیان روزگار ماست...

یکی از اهداف سوره احزاب

 تبیین و استوار داشتن شخصیت رسول اکرم(ص) و

 درهم شکستن اهداف منافقان در

ایجاد جنگ روانی و

 لطمه وارد کردن به شخصیت پیامبر اکرم ص است.

اصولاً طبیعت هر انقلابى چنین است که

 دشمنان سرسخت دیروز

 به صورت عوامل نفوذى امروز

درلباس دوستان جلوه ‏گرمى ‏شوند،

 و از اینجاست که

 مى ‏توان فهمیدکه

 چرا همه آیات مربوط به منافقین

 در مدینه نازل شده است.

لم تعلموا انّه من یحاددالله و رسوله

 محاده می‌کنند،

یعنی حدودشان را از حدود خدا و رسول جدا می‌کنند.

 برای خودشان محدوده تعیین می‌کنند.

  نه تنها حدودشان را از حدود خدا و رسول جدا می‌کنند،

بلکه حدود عقیدتی و فکری و سیاسی نیز برای خود تعریف می کنند

و می شوند گروه ...حزب...

منافقین برنامه داشتند برای براندازی رهبر جامعه،

برای از بین بردن فیزیکی یا جایگاهی پیامبر.

درجریان عقبه‌ تبوک که می خواستند ترور کنند پیامبراکرم(ص)را،

چون شکست خوردند گفتند:

 نخوض و نلعب.

 داشتیم شوخی می‌کردیم!

با رسول خدا؟

 آنهم به قصد کشتن...

با همین ادبیات مسلط می‌شوند به جامعه،

و فی قلوبهم مرض

 تبدیل می شود به منافقان و

 بعد می شوند پیاده‌نظام جریان نفاق

 ومنهم سماعون.

اقدامات خصمانه،

 گاه در قالب قتل، زندان، تهدید و ترور است

وگاه در قالب اقدامات فرهنگی و تخریب شخصیتی ،

رهبری، ستون اصلی جامعه اسلامی است و

هرگونه آسیب به آن،

تمام ارکان دین و جامعه را متزلزل می کند ،

دشمنان اسلام با درک همین تاثیرگذاری،

 همواره کوشیده اند رهبری جامعه اسلامی را

 از هر راه ممکن، تضعیف و ناکارآمد سازندو

اورا مانند خودشان فردی عادی نشان دهند که

 غرایز و تمایلات نفسانی او نیز می تواند بر او غلبه کند،

پس می تواند خطا و اشتباه نیز بکند...

منافقان در دو بعد برای تحقق این هدف می کوشند:

*بعد سیاسی

*بعد فرهنگی و اخلاقی

 در بعد سیاسی،

 با القای شبهه و ایجاد شک و تردید در دل مؤمنان نسبت به وعده های خدا و رسول (ص) و پیروزیها و شکستهای مسلمانان ( آیات 12-13-14-15-19-20)

و در بعد فرهنگی و اخلاقی،

 با شایعه پراکنی و نجواهای پیدا و پنهان درباره تصمیمات خانوادگی پیامبر(ص)( آیات 37-50-53-60) و(آیات 53-59-29-34 و...)در سوره مبارکه احزاب ،

پیامبر اکرم(ص) مأموریت از میان برداشتن یک سنت به جا مانده از دوران جاهلیت را بر عهده دارد، خداوند حضرت را تقویت واز جانب خود مؤید و حمایت می فرماید،

این است که سوره،

با خطاب«یا ایهاالنبی» آغاز می شود

تا نشان دهد که پیامبر،

 از جانب خود، کاری انجام نمی دهد

و تنها مأموری از سوی خداست.

سپس توصیه به

 تقوای الهی مطرح شده است تا

نشان دهد رسول اکرم(ص) در

 تصمیماتش خدا را در نظر دارد و

 هرگز هوای نفسانی خویش را در امور دخالت نمی دهد.

خطر دیگری که باید دفع شود،

اراجیف و شبهه سازیهایی است که

 منافقان و کفار ایجاد می کنند، (مثل امروز)

 یک سنت جاری و نادرست باید در هم شکسته و ملغی شود و

یک سنت پسندیده و تازه برقرار گردد و

 بار سنگین این مأموریت

 با توجه به مقاومت افکار عمومی

 در برابر تغییر سنتها و عادتها و خرافات،

 تنها بر دوش پیامبر اکرم(ص) است.

خداوند در سوره احزاب روشن می کند که

 مؤمن حقیقی بدون اینکه دچار تزلزل و شبهه شود،

 پیرو پیامبر و احکام الهی باقی می ماند و

 گمان سوء به خود راه نمی دهد.

 همان طور که

 در زمان جنگ احزاب(خندق)

چنین استواری و استحکامی از مؤمنان راستین مشاهده شد و

برخلاف منافقان که

 با سوء ظن به خدا و رسول

 در برابر دشواریهای جنگ دچار تزلزل شدند

(آیه 12-30)

از مؤمنان،

جز گمان نیکو به خدا و رسول مشاهده نشد.

(آیه22)

 آنان تسلیم کامل حق بوده و

به انتظار قضای محتوم الهی در حق خویش،

 لحظه شماری می کردند تا

 هرچه زودتر مسؤولیت بندگی خود را به اتمام برسانند...

سوره مبارکه - احزاب

آیه 37

چرا ازدواج پیامبر اکرم (ص) با زینب بنت جحش اینهمه حاشیه پیدا می کند؟

 با مواردی که در بخش قبل ذکر شد چیز عجیبی نیست...

هدف ایجاد تزلزل در ارکان دین و اعتقادات مسلمانان و ایجاد روزنه هایی برای نفوذ است.

(احادیث ام المومنین عایشه را در مورد پیامبر اکرم ص ببینید! بیشتر احادیث ایشان سوژه کاریکاتورهای موهن ضد اسلام شده است. بگذریم از جنگ جمل که شرافتمندانه تر بود چون اقلا دو گروه فکری سیاسی در برابر هم بودند نه تضعیف اخلاقی رسول الله ...)

 اینکه چرا در این سوره اینقدر بر خانواده ی حضرت رسول ص و بهانه ندادن آنها به دست دشمنان تاکید می شود بسیار روشن است.

 امروز مصادیق این سوره را به راحتی می توان دید.

هر کسی وجودش برای دین تکیه گاه شود سعی می کنند که تزلزل در آن ایجاد شود ....

شبهاتی که امروزه در فضای مجازی هدفمند رکن ولایت را نشانه گرفته است،

 دنباله همان کسانی هستند که

 روزی مساله افک و روزی مساله زنان پیامبر ص و روزی مساله تحریم(سوره تحریم و دو همسر رسول الله ص) و روزی اهداف و وعده های رسول الله را دست آویز قرار می دهند برای تضعیف جایگاه رهبری ....

و آیا

نتیجه داشته است ؟

وقتی که توانستند

 جایگاه ولایت ائمه ع را در جامعه کم رنگ کنند ،

 وقتی که توانستند

جایگاه ولایت را با خلافت و حکومت بر جامعه اسلامی تعویض کنند ،

وقتی که توانستند

 نص الهی را تبدیل به انتخاب مردمی کنند ،

وقتی که توانستند

 ولی امر را برای بیعت با ....(حتی تصورش هم سخت است ،مگر می شود تصور کردکه امام خامنه ای را بخواهند اینگونه به بیعت بکشانند) ،

وقتی توانستندکه

 ولی امر را به پای میز مذاکره بکشانند ،

وقتی که

 توانستند ولی امر و روح اسلام را به اسم اسلام ذبح کنند .... 

اگر جامعه اسلامی بصیرت نداشته باشد و

مومنین اهمال کنند و کم کاری ،

غیر ممکنی وجود ندارد ...

چقدر درد دارد که

 خداوند بخواهد رسولش را

 برای" مومنین " اثبات کند !!؟

 

 ویژگیهای رسول اکرم(ص) را

 در آیات این سوره خاصا

 ردیف می فرماید:

1- خطاب «یا ایهاالنبی» ،

نبی است ،

یادتان نرود ...

2- بر مؤمنان اولویت و ولایت دارد و

«اولی» به تصرف است.

یادتان نرود...

 «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»

3- همسران پیامبر (ص)، مادران مؤمنان هستند

 (آیه 6) و

ازدواج با آنان پس از پیامبر اکرم(ص) ممنوع و حرام است.

(آیه53)

یادتان نرود...

از مادران خودتان سوء استفاده نکنید و

 افکار مریض در مورد آنها نداشته باشید،

 4- پیامبر اکرم(ص) پیامبر اولوالعزم است و

 مانند همه پیامبران دیگر پیمان بسته است.

(آیه7)

یادتان نرود ...

به میل خود عمل نمی کند ،

چه در ازدواج ، چه در جهاد ،

 چه در محبت و...

یادتان نرود...

5-  رسول خدا(ص) برای امیدواران به خدا و

روز قیامت اسوه حسنه است.

 (آیه 21)

یادتان نرود...

اسوه حسنه را مانند خودتان ،

با افکار و اندیشه های دنیوی و

ناکامل و مریض و علت دار خود نسنجید...

6- حکم، قضاوت و امر

رسول خدا(ص) «واجب الاطاعه» است.

 (آیه 36-71)

یادتان نرود ...

انتخاب خدا و رسول ،

ارجح بر انتخاب شماست،

اولی ...من انفسهم...

یادتان نرود...

امر و نهی پیامبر(ص) همان امر و نهی خداوند است.

همانگونه که

جزئیات و فروع دین مثل رکعات نماز و جزئیات حج و....را به امر ونهی رسول خدا(ص)انجام می دهید،

 باید دستورات پیامبر(ص) را

در جنگها، انتصابها و امور دنیایی نیز مانند فرمان الهی، لازم الاجرا بدانید.

این دستور ازدواج

 حضرت رسول الله (ص) با

ام المومنین زینب بنت جحش و

 حواشی آن ،

همیشه مرا یاد حضرت مریم می اندازد :

حضرت مریم(س) با وجودی که

می داند امری که برایش پیش آمده

 قضای حتمی خداوند و

 خواست خدا ومرضی اوست و

 او حامل معجزه الهی و پیامبر است،

باز هنگام قطعی شدن ولادت عیسی(ع) می فرماید:

ای کاش پیش از این مرگ به سراغم آمده بود و

 کاملاً فراموش شده بودم...

یعنی روبرو شدن با

فضای سنگین قضاوتهای مبتنی

 بر تصورات باطل و

عادتهای عرفی وسنن جاهلی و

 شکستن ساختارغلط فرهنگی

جامعه و حریم عرف ،

چقدر دشوار و ترسناک است و

 این سوره چقدر سنگین است از این باب....

کسانی که مشرف شده اند حج ،

 می دانند که

 فضای احد بعد از چندین قرن

هنوز چقدر سنگین و گرفته است ،

ولی مسجد قبا

 چه فضای آرام بخش و دل انگیزی دارد ...

شاید حس رسول اکرم (ص) را

 از ورای قرون منتقل می کنند هردو ...

سوره ها هم اینگونه اند ....

آیه های زندگی

آیه 3 سوره مائده

أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ...

فقط این نبود که

 دستور بدهندتاهمه بایستند،

 آن هم دقیقاً سرِ چهارراهِ شام و مدینه و کوفه و مصر،

 و همه آنها که رفته اند برگردند

 و همه آن ها که نرسیده اند برسند،

 ده ها هزار نفر را

نگه داشته بود زیر آفتاب سوزان

 تا وقتی فاطمه اش (ع)درِ خانه مهاجرین و انصار را یکی یکی می زند و آن ها دلیل بخواهند، بگوید:

 «هَل تَرَکَ اَبی یوم غدیر خم لاحدٍ عذراً؟»

پدرم مگر روز غدیر برای کسی هم عذری باقی گذاشت؟

فقط این نبود که جبرییل گفته باشد؛

  بلّغ ما انزل الیک.

 که برود بالای منبر و

مانند قبل آن چه جبرییل درِ گوشش نجوا کرده بود، برایِ مردم بخواند.

  ماجرا حساستر وجدی تر بود.

این بار جبرییل،

سه بار آمده بود؛

 انَّ جبرییل هَبَطَ اِلَیّ مراراً ثلاثاً.

این بار پیام را اگر نمی رساند،

 رسالتش ناتمام می ماند،

 و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته.

اهل یقین ها از تعداد انگشتانِ دست هم کمتر بودند،

از کم ظرفیتی و کم یقینی و نفاقِ خیلی ها خوف داشت و از جانِ علی...

از خدا خواسته بود معافش بدارد از این مأموریت؛

 لِعِلمی بقلّه المتّقین و کثره المنافقین و اِدغال اللّائمین و حیل المستهزئین.

امّا جبرییل برگشته و فرموده بود:

والله یعصمک من النّاس.

فقط این نبود که بگوید:

 معاشر النّاس!

من اَولی بکم من اَنفسکم؟

 که جماعت بگوید :

النّبیّ اَولی بِالمؤمنینَ مِن اَنفسِهِم...

بلکه ماجرا این بود:

من کنتُ مولاهُ فهذا علیٍّ مولاه.

ولی نه...

 همه ماجرا این نبود.

 جبرییل دوباره آمده بود که :

 الیوم اکملتُ لکُم دینُکم

و اتممتُ علیکُم نعمتی

 و رَضیت لکم الاسلام دیناً...

رو کرده بود به معاشر النّاس و

خود تفسیر فرموده بود آیه را؛

انّما اکمل الله دینکم بامامته

 فمن لم یأتمّ به و

بِمَن یقوم مقامه مِن وَلَدی مِن صلبه

 اِلی یَوم القیامه و

َ العرض علی الله عزّ و جلّ

فاولئک الّذین حبطت اعمالهم فی النّار و

هم فیها خالدون.

 تا روز قیامت هیچ مؤمنی بی ولیّ نمانده و هیچ عذری برای کسی باقی نمانده است که دین کامل شد برای آنها که پذیرفته اند ولایت علی(ع) و فرزندانش را.

اسلامِ کامل، معنا شده بود و

 حالا دیگر

من یبتغ غیر الاسلام دیناً

فلن یقبل منه و

هو فی الآخره من الخاسرین.

امروز نیز فقط این نیست که

 بگوییم:

 اشهدُ انّ علیّاً ولیّ الله

و تمام شود،

 قواعدِ ایمان خیلی سخت است با این چند کلمه...

 گواه آن،

 صورتِ آفتاب سوخته ابوذر در ربذه است،

 زبانِ بریده ابن سکیت است،

  دست های بریده عمّار است،

گواه آن،

هزاران هزار پیکرِ بی سرِ علوی که

 توی کوچه پس کوچه هایِ تاریخ،

جرزِ دیوارها شده و

 اندودِ چاه ها و دخمه ها...

اصلاً چرا این قدر دور؟

 در همین قرن ،

 چند کیلومتر آن طرف تر ،

نیجریه؛ مزار شریف ، هزاره های بی نام و نشان ...

زن ها وبچّه ها و اهالی یمن...

عراق و سوریه ...

شهید حججی ها، فاطمیون ، زینبیون...

قیمتِ حقیقیِ اشهد انّ علیّاَ ولیّ الله را آنها بهتر می دانند ...

اصلا خون‌های آن هفتاد و دو شهیدکربلا

 قیمتِ حقیقیِ اشهد انّ علیّاً ولیّ الله بود....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.