سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در سوره مبارکه احزاب- ۷

سوره مبارکه -احزاب

آیه 35

قال الله العظیم:

إِنَّ

الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ و

 الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ

الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ

الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ

الصَّابِرینَ وَالصَّابِراتِ و

َالْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ

الْمُتَصَدِّقینَ وَالْمُتَصَدِّقاتِ و

َالصَّائِمینَ وَالصَّائِماتِ وَ

الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ

الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِرات

ِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً

 آیه شریفه ده کمال برای عموم زنان و مردان در مسایل اعتقادی، اخلاقی و عملی بر شمرده است.

 انسان زمانی کامل می‌شود که

 همه کمالات را در خود داشته باشد.

شاید بتوان گفت که

 اوصاف فوق مراحل سیر و سلوک معنوی را تبیین می‌کند.

 اینان علاوه بر اقرار زبان (اسلام) و باور قلبی (ایمان) اطاعت خاضعانه وصداقت دارند. در برابر نیش و نوش‌ها با نیروی صبر مقاومت می‌کنند و از نظر اخلاقی خاشع بوده و دست به انفاق می‌گشایند. کنترل غرایز جسمی می‌نمایند. دامان خود را از هرگونه آلودگی به بی عفتی حفظ کرده و غفلت‌ها را با یاد خدا می‌زدایند.

معرفی این کمالات راه را برای پیمودن مسیر معنوی برای هر مرد و زن میسرمی‌کند.

الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ

الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ

مستقل برشمردن اسلام و ایمان نشان می‌دهد که

بین این دو تفاوتی هست، که

 با توجه به آیه (حجرات/14):

 «اعراب گفتند ایمان آوردیم؛ بگو ایمان نیاوردید ولکن بگویید اسلام آوردیم در حالی که هنوز ایمان در دل‌های شما وارد نشده است»

 نشان می‌دهد که

 «اسلام» تسلیم شدن در مقام ادعا و رفتارهای ظاهری است؛ اما «ایمان» امری قلبی است؛

وآیه 15 حجرات :

 همانا مومنان [واقعی] کسانی‌اند که به خدا و رسولش ایمان آوردند سپس دچار تردید نشدند و با مال و جانشان در راه خدا مجاهدت کردند»

نشان می‌دهد که ایمان امری قلبی‌ای است که از دل آن عمل برمی‌آید؛ پس هر مومنی مسلمان است، اما هر مسلمانی مومن نیست. یعنی مسلمان بودن، رعایت ظاهر دین است هم در مقام ادعا و هم در مقام عمل؛ اما ایمان، ورود این ظواهر به قلب است؛

در میان خصلت‌های دهگانه‌ای که

 در این آیه ردیف شده،

تردیدی نیست که

 دو خصلت اول و دوم

 در طول هم قرار دارند؛

یعنی اسلام مدخل ورود به ایمان است،

و لزوما هر مسلمانی مومن نیست .

از طرف دیگر، واضح است که مسلمانی گام اول است و از برخی احادیث فهمیده می‌شود «ذکر کثیر» گام نهایی است

وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ َ

قنوت به معنای

اطاعت توأم با خضوع و اطاعتی است که

 از ایمان و اعتقاد برخاسته است.

قانت بر وزن فاعل است،

اسم فاعلِ قانت،

یعنی انسانی که

در عبادت و در اطاعت خدا

دارای عبادت و اطاعت پیوسته و دایمی بوده است؛

 در اتصال به خدا در عبادت و اطاعت، تعطیلی و بریدگی نداشته است.

 قنوت اطاعت محض است .

«الْقانِتینَ» در وادی سلوک خضوع دارند،

«الْقانِتینَ» کسانی هستند که

در هر زمانی و مکانی بود و وجود خود را از خدا می‌دانند و به وسیله خدا ادامه حیات می‌دهند.

« الْقانِتینَ» کسانی هستند که سیرشان به سوی خدای سبحان است.

معنای قنوت طاعت نیست

 بلکه دوام طاعت است؛

مواظبت بر طاعت از خود طاعت سخت‌تر است.

بسیاری از بندگی‌ها ، اطاعت‌ها ، عبادت‌ها ، انفاق‌ها ، خیرات ، همه و همه 

در آخرین لحظات خراب می‌شود ،

چون افراد گاه در آخرین لحظات گرفتار منیّت نسبت به طاعت می‌شوند و زلزله منیّت همه خیرات و خوبیها و عبادات آنها را خراب می‌کند.

وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ

صدق» چیست ؟

صادق کیست؟

 صدق در لغت به معنای محکم، استوار، تام و کامل بودن است و

صادق کسی است که اصلاً وجودی برای خود قائل نیست  منی و منیتی در کار نیست ،

در مصباح الشریعه امام صادق (ع) در پاسخ به سوال صدق می فرمایند:

 وَ هُوَ مِرْآةَ الصَّادِقِینَ مِنْ رِجَالِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (ص )

 وآن آیینه صادقین است ...،

 یعنی صدق،

مرآت(=آینه) ای است که صالحان میدان توحید و عبودیّت خودشان رابا آن می‌سنجند،

 بیان بسیار زیبا و عجیبی است،

یعنی می فرمایند :

مومن باید با مرآت صدق ایمان خود را بسنجد ودر آن خودرا ببیند وبیاراید...

یعنی صدق آیینه و معیاری است که ایمان با آن سنجیده می شود !!!

روح عبادات و ایمان در کالبد کاذب نمی ماند.

چون عبادات وایمان صادق است و کالبد صادق می خواهد،

اگر کسی به کذب گراید روح ایمان و عبادات از کالبد او پر می کشد

.الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ

صابرین کسانی هستند که قلباً‌ مقاومت دارند،

صبر در کتاب شریف مصباح الشریعه به این معناست که

انسان در مقابل سختی هایی که در راه خدای متعال به او می رسد جزع و فزع نمی کند و زبان به گلایه نمی گشاید.

 ولی گاهی صبر به معنای این است که انسان مشتاق بلای محبوب می شود و به سوی او می شتابد.

 درمقام صابرین در روایت آمده است که

 اگر یکی از آنچه که خدا در پاداش صابران بیان کرده را به فرشتگان بدهند، راضی می شوند.

صلوات خداوند بر صابرین و رحمه خاصه الهی بر آنان،

و همراه بودن خداوند با صابر...

"الصَّابِرین أُولئِکَ عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ."

"إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ"...

وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ

خشیت آن حالت نفسانی است که

 منشا آن ادراک و آگاهی به عظمت خدای متعال است و

این حالت تنها برای کسانی که به جلالت حق اطلاع یافته و

 لذت قرب به خداوند را چشیده اند حاصل می شود،

 انما یخشی الله من عباده العلماء

 وقتی خضوع مقابل حضرت حق در حد نهایت می رسد تبدیل می شود به خشوع.

 خشیت موجب می شود تا انسان به سوی کمال حرکت کند و از آنجایی که خداوند دارای صفات جلالی و جمالی است ،

انسان نیز در ذات خویش دارای این مجموعه صفات جلالی و جمالی است. که با حرکت به سوی اسمای الهی،صبغه و رنگ الهی به خود می گیرد...

خداوند می فرماید:

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون‏»

آیا کسانى را که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده است که دلهاى ایشان  بیاد خدا و آنچه از سخن راست- وحى الهى- فروآمده نرم و ترسان شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این به آنها کتاب- تورات- داده شد، پس زمان بر آنان دراز گشت- مدتى گذشت- آنگاه دلهاشان سخت شد، و بسیاریشان فاسق ونافرمان شدند.

گاهی یک لحظه درنگ سرنوشت زندگی را عوض میکند،

فضیل بن عیاض از سر کرده های دزدان بود،

 وی شبی با دوستان خود برای دزدی از خانه ای بالای نردبان رفته بود تا مقدمات سرقت را مهیا کند. در همین حین صاحب خانه که مشغول قرائت قرآن بود به این آیه رسیدکه

آیا کسانى را که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده است که دلهاى ایشان  بیاد خدا و آنچه از سخن راست- وحى الهى- فروآمده خشیت یابد و نرم و ترسان شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این به آنها کتاب- تورات- داده شد، پس زمان بر آنان دراز گشت- مدتى گذشت- آنگاه دلهاشان سخت شد، و بسیاریشان فاسق ونافرمان شدند.

همینکه فضیل آیه را شنید،آیه در دلش خشیت ایجادشد ، و با خودش نجوا کرد که زمان آن رسیده است و آن همین الآن است. وی در همان هنگام از نردبان پایین آمد وبه رفقایش گفت من دیگر رفتم...

الصَّابِرینَ وَالصَّابِراتِ ...

دستیابی به حیات مومنانه چه فردی و چه جمعی به راحتی ممکن نیست.

 از نقطه آغاز در محیط چالش است.

 راه کمال دردنیاصراط است و پیرامونش سبل و در برابرش موانع فراوان .

 البته درکناراین لغزشگاه هاو پیچ هاودره های عمیق،

نشانه ها، نگهدارنده هاو...هم فراوان است برای انسان مومن،

ولی متن،متن پرچالشی است،ازنقطه آغازتاپایان.

حتی درمقام مخلصین نیز"علی خطرٍ عظیم..."

نتیجه؟

 موفقیت بااهل صبراست.

 نازپروده تنعم نبردراه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

 صبر عنصر کلیدی حرکت ایمانی است.

تداوم ایمان با صابران است.

تا گفتید آمنّا،

درگیری ها شروع می شود.

نقطه آغاز درگیری درونی نفس امّاره است ،

میدان خطیر و پیچیده تا آخرین نفس زندگی و عمر...

گفتن ربنا الله،

 پیوستش استقامت است،

 والذین قالوا ربناالله ثم استقاموا.

این استقاموا یعنی همین صبر ...

هم صبر فردی و هم صبر اجتماعی،

یعنی بعد از صبر در مقابل تمایلات خود و خودسازی تا وارد جامعه پردازی و جامعه سازی و تمدن سازی اسلامی بشویدو ساخت جامعه الهی و ایمانی را پیگیری کنید ،چالش ها شروع می شود.

 در درون خود فرد، نفس اماره است و

در بیرون طاغوت است با تمام ساز و برگ و امکاناتش که مانع ایجاد میکنند بر سر حرکت مومنان و حرکت جمعی­شان. که باید توان و مقاومت را افزایش داد...

...وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ...

مهم ترین رهاورد روزه،

براساس آیه 183 بقره،

 رسیدن به تقواست.

تعبیر «لعلکم تتقون» بعد از روزه ،نشان می دهد که این برنامه هدفی جز تربیت انسان و آسمانی کردن او ندارد.

خداوند سبحان با دعوت به روزه،

مقامی دیگر از انسانیت را پیشنهاد می دهد؛

 انسانیتی رها از اسارت تن و خواهش های درونی.

 شکستن دیوار عادت هایی که

مانع انس با معنویات است و

انسان را از ترقی و تعالی باز می دارد.

روزه، مقدمه حضور دائمی و تمرین و فرصتی برای انس هرچه بیشتر برای دیگر برنامه های انسان ساز است.

 حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند:

 لکل شیء باب و باب العباده الصوم؛

برای هر چیزی دری است و در عبادت روزه است.

"روزه آغازی است برای انجام تمام خوبی ها، پلی است برای پرواز به سوی بی کران ها و جرقه ای برای خدایی شدن."

 از فوائد بزرگ روزه، تربیت روح و تقویت اراده و تعدیل غرایز انسانی است وشاید برای این است که بعد از روزه از حفظ عفت سخن می فرماید،

...والْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ...

هر انسانی ویژگی‌های مختلفی دارد،

اما این ویژگی‌ها کاملا با هم در ارتباطند،

هرچند در نگاه ما این ارتباط به چشم نیاید.

در واقع، خصلتهای خوب در انسان با هم گره خورده و

خصلتهای بد هم موید و همراهی کننده همدیگرند.

از مزایای ارتباط با خدا این است که افق نگاه انسان را گسترش می‌دهد.

 کسی که با خدا ارتباط ندارد،

 افق نگاهش، زندگی دنیوی و مادی است؛

 تنعمات و لذتها را در جسمانیات و مادیات و دنیا می جوید،

اما کسی که ارتباط با خدا را جدی می‌گیرد،

افق نگاهش درباره زندگی تا آخرت کشیده می‌شود و

در لذتهای دنیوی و لذتهای جسمانی نگرشی فراتر از لذتهای آنی دارد.

انسان تا زمانی که به ضمیر ناخودآگاه خود که

از ابتدای خلق شدنمان در وجودمان فعال است,

 آگاهی پیدا نکند و آنرا شکوفا نکند ،

دائم بین کشش عقل و نفس (مصلحت و منفعت) قرار دارد.

 این حس درونی 70% ذهن ما را تشکیل می دهد و بقیه 30% را...

 حواس 5 گانه؛

 همه چیز را ذخیره می کند و

فراموش نمی کند.

 انسان در ضمیر ناخودآگاه خود

 گرایش خاضعانه به سوی

حقیقتی مقدس و برتر دارد،

این گرایش درونی؛

سرچشمه حرکت انسان به سوی کمال است.

این حس،

 خدا را می شناسد.

 درواقع شعور باطنی انسان است.

فطرت است که

 باید با تربیت صحیح شکل اگاهانه به خود بگیرد.

اختیارو خواست آدمی می تواند انسان را از پایین ترین سطح به بالاترین سطح ببرد و

بین هوای نفس (منفعت مادی و دنیایی) و لذت نفس و تزکیه نفس (مصلحت و تمایلات عالی) و

 با سنجیدن عاقبت و آثار هر کدام یکی را غالب و دیگری را مغلوب کند.

معمولاً هنگامی که سخن از حجاب به میان میآید،

آنچه بیدرنگ به اذهان خطور میکند؛

 پوشش و نوع آن است و

 کمتر به حقیقت و روح حجاب و

ریشه ‏هاپرداخته میشود،

 در احکام قرآن بیشتر از پوشش به عفاف و خودنگهداری درونی و حفظ حریم‏ها و حدود، پرداخته میشود،

 یعنی ریشه ها...

مثل حفظ حدودها...

سوره مبارکه- احزاب

آیه 35

 وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ...

شما هر چیزی را که "یاد" کنید،

 به واقع اجازه داده اید که آن در وجود شما زندگی کند، و شما در وجود آن!

 این روند، یک تبادل حیاتی بین ذاکر و مذکور است که با حلقه ی "ذکر" ایجاد می شود.

پس ببینید هر لحظه به یاد چه هستید، به چه می اندیشید، به چه مشغولید، چه چیز لحظه های عمر شما را می خورد، پس

همان از آنِ شماست و شما از آنِ او! هشیاری کنید و خود را به چیز کم نفروشید،

چون یادهای بزرگ است که شما را عظمت می بخشد...

"اعلی" و "عظیم"،" خالق"،"حی و قیوم و....

با یادی خالصانه است که

نورخدا در وجود شماجاری می شود و

 حوزه ی وجودی آدمی وسعت می یابد و

 از محدوده بودنهای دنیوی(دنی) به

 حیات باقی وصل می شود.

اگریاد خداوند مهربان

  در وجودت جریان یابد،

"ذکر"، دیگر یک گفتن نیست

بلکه ارتعاش وجود توست،

 نَفَس توست،

ضرباهنگ قلب تپنده ی تو،

 و حضور زنده و با برکت توست...

از ارکان سیر معنوی انسان،

 ذکر و یاد خدای متعال است که

 به انحاء مختلف در قرآن،

 دعوت به این ذکر شده ایم.

گاهی دستور به ذکر داده شده،

 گاهی آثار ذکر بیان شده،

 گاهی کیفیت ذکر را دستور داده و

 گاهی مقامات ذاکرین را فرموده است.

علمای اخلاق معتقدندکه

 یکی از مهم ترین اموری که

ما را در سیر معنوی کمک می کند،

مداومت بر ذکر خدای متعال و دوام ذکر هست که

از آن تعبیر به ذکر کثیر شده است.

  اگر کسی

مداومت بر ذکر رب داشت و

 اهل ذکر شد،

خدای متعال حجاب بین او و

 خودش را برمی دارد و

شخص مقام عندالرب پیدا می کند.

یعنی

انسان در محضر پروردگار قرار می گیرد و

حضور پروردگار خودش را احساس و درک می کند و

به رؤیت باطنی می رسد و

 رب خودش را حاضر می بیند و

 بعد می شود:

 «إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ».

وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ

کَثیراً

وَ الذَّاکِراتِ

امام صادق(ع) فرمودند که

 خدای متعال برای همه چیز حدی قرار داده و

فرموده روزه واجب سی روز است باقی مستحب است،

انفاقِ واجب، زکات و خمس است و

 بقیه مستحب است،

نماز واجب 17 رکعت است و

 بقیه مستحب است.

ولی در باب ذکر الله این طور نیست.

 خدای متعال نفرمودکه

 روزی یک ساعت مشغول به ذکر باشید،

بلکه فرموده:

ذاکر =اسم فاعل

یعنی

همیشه در حال ذکر

یعنی ذکر کثیر

 اگر کسی ذاکر شد،

کثیر الذکر می شود و مشغول به خدای متعال،

 به تعبیری که

 در زیارت امین الله آمده

کارش به جایی می رسد که:

«مشغولة عن الدنیا بحمدک و ثنائک».

 از همه دنیا به حمد و ثنای خدای متعال مشغول...

 هرچه می بیند،

 جلال و جمال اوست و

هرچه می گوید،

 ستایش اوست،

 به وادی نور می رسد؛

وادی نور وادی ولایت الله است،

 وادی ولایت نبی اکرم( ص) است،

پس

معیت و سیرشان با ایشان می شود...

 

وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ

صافات/107

یک فراز از دعای عرفه

 عبارات سختی دارد و

 آدم را مجبور می‌کند که به سراغ ترجمه برود.

همان تکه‌ای که حضرت می‌خواهد شهادت بدهد به این‌که اگر در تمام طول عمر هم تلاش کند تا شکرِ فقط یکی از نعمتهای خدا را انجام دهد، باز هم موفق نمی شود و اصلا این کار، محال است.

اباعبدالله گواهی به این ناتوانی را از «حقیقت ایمان و یقین و توحید صریح و بی‌شائبه»اش آغاز می‌کند و بعد آن را در سرتاسر جسمش جریان می‌دهد:

راه‌های نور چشم

چین‌های صفحه‌ی پیشانی

روزنه های تنفس

پره‌های نرمه‌ی بینی

حفره‌های پرده‌ی شنوایی

حرکت‌های زبان

فرورفتگی سقف دهان

محل روییدن دندان

مغز سر

رگ‌های طولانی گردن

آنچه قفسه‌ی سینه را در بر گرفته

بندهای پی شاهرگ

پرده‌ی قلب

کناره‌های کبد

سرِ انگشتان

جایگاه‌های مفاصل

آنچه را دنده‌ها در برگرفته

گوشت و خون و مو و پوست و عصب و رگ‌ها...

 

حسین ع در عصر روزعرفه به خدا می فرماید:

 «من با همه‌ی این اعضای بدنم گواهی می دهم که نمی‌توانم از پس شکر یکی از نعمت‌هایت هم بر بیایم»

ولی بعید است که

 بهترین بنده‌ها برای اعتراف به عجز خودشان فقط به دعا اکتفا کنند،

سیدالشهدا احتمالا داشته درصحرای عرفه از رفتار آینده‌اش خبر می‌داده و گواهیِ عملی‌اش را حکایت می‌کرده.

چون یک ماه بعد در یک عصرگاه ِ غبار آلود و داغ و حوالی یک گودال در ...

گمان کنم خدا وقتی اضطرار و نگرانی امام حسین(ع) در شکر نعماتش را در دعای_عرفه دید، عاشورا را به ایشان هدیه داد.

چون حتی خط های پیشانی اش را هم که جزو نعمت هاش شمرده بود... سنگ زدند...

.

اصلا نباید سراغ ترجمه‌ی دعا رفت.

بعضی روضه‌ها را بایدبه عربی خواند تا نفهمید!

چه کسی فکر می‌کرد ربط بین دعا در صحرای عرفه و عمل به آن در بیابان غاضریه را بتوان در لابه‌لای سطور «لهوف» پیدا کرد:

وُجد فی قمیص الحسین مائه و بضع عشره ما بَیْنَ‏ رَمْیَةٍ وَ طَعْنَةٍ وَ ضَرْبَةٍ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.