سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

تاملی در قرآن کریم - سوره بقره (16)

 در آیات 261 تا 266 چهار تمثیل مطرح شده که هر کدام پیام خاصى دارد.

*در تشبیه نخست, انفاق انسان را به بذرى تشبیه مى کند که به هفتصد دانه تبدیل مى گردد(آیه 261 (
*
در تشبیه دوم انفاق ریاکاران و کسانى را که پس از انفاق منت مى گذارند, و یا آزار مى رسانند, به بذرى تشبیه مى کند که بر قطعه سنگى که روى آن خاک نازکى باشد افشانده شود, سپس باران درشت ببارد و خاک و بذر را بشوید(آیه 264)
*
در تشبیه سوم, انفاق افراد با اخلاص را به باغى تشبیه مى کند که در نقطه بلندى قرار گیرد و باران درشت به آن برسد و میوه خود را دوچندان دهد(آیه 265)
*
در تشبیه چهارم انفاق گروه منت گذار و آزاررسان پس از انفاق را به باغى تشبیه مى کند که از هر میوه اى در آن وجود داشته,

اما ناگاه باد سوزاننده اى به آن برخورد کند و بسوزد(آیه 266).

این تشبیهات چهارگانه که همگى بر محور انفاق دور مى زند, جنبه تربیتى دارد و علاوه بر دعوت به انفاق, راه و رسم آن را مى آموزد, و در صورت عدم تمکن از انفاق, شیوه برخورد با فقیر را تذکر مى دهد و بر اخلاص در عمل و نیت و دورى از ریا و منت و آزار تاکید مى ورزد.

پیامبر گرامى(ص) می فرمایند:
"
هنگامى که حاجتمندى از شما چیزى بخواهد, گفتار او را قطع نکنید, تا تمام مقصود خویش را شرح دهد, سپس با وقار و ادب و ملایمت به او پاسخ بگویید یا چیزى که درخواست دارد, در اختیار او بگذارید و یا به طرز شایسته اى او را باز گردانید زیرا ممکن است سوال کننده فرشته باشد که مإمور آزمایش شما است, تا ببیند در برابر نعمتهایى که خداوند به شما ارزانى داشته, چگونه عمل مى کنید" (تفسیر نورالثقلین, ج1, ص 283 )

آیه 268 
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ...
طبق کلام الله ، از همان ابتدای تاریخ آدمی تا به امروز حربه شیطان برای فریب و تغییردستگاه محاسباتی افراد شامل دو روش اصلی بوده و هست :
1-
تهدید :
پیروان و مخاطبان خود را می ترساند .
2-
تطمیع
به پیروان و مخاطبان خود وعده دروغ می دهد .
و این گونه می شود که دستگاه محاسبات عده ای دچار اشتباه در محاسبه واقعیات می شود و تصور می کنند که اگر تسلیم خواست و اراده شیطان شوند و در راهشان تجدیدنظر کنند و یا با شیطان و شیاطین ببندند رزق و روزیشان افزون می شودو مشکلاتشان حل ...
و فراموش می کنند که کلید تمام گره های این عالم و رزق و روزی و ملک سماوات و ارض بدست خداوند است ...

امام خامنه ای می فرمایند :
"
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبه‌ى ما، 
از راه تهدید و تطمیع است ؛
از یک طرف ما را میترساند :
....
اَلشَّیطن یَعِدُکم الفقر ؛
شیطان شما را از فقر میترساند...
از سوى دیگر وعده میدهد شیطان، 
وعده‌هاى فریبنده؛ ...آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آینده‌ى رنگى و دروغین و خیالى مثل سراب در مقابل چشم یارانش میگذارد ؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غرُورا ؛ امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتارى که امروز آمریکا دارد و قدرتهاى استکبارى همیشه دارند ؛
تطمیع، فقط تطمیع شخصى نیست؛ تطمیع‌هاى کلّى: « چنین میکنیم، چنان میکنیم »؛ بعد هم نمیکنند، دروغ میگویند؛ کار شیطان این است. همه‌ى این کارهایى که شیطان انجام میدهد،
اغوا، این تهدید و تطمیع براى این است که
دستگاه محاسباتىِ انسان مؤمن را از کار بیندازد
تا محاسبه‌ى غلط انجام بدهد ؛ 
وقتى دستگاه محاسباتى از کار افتاد، کار خراب میشود. محاسبه‌ى غلط، یکى از بزرگ‌ترین خطرها است؛ گاهى حیات انسان را تهدید میکند؛ گاهى سرنوشت انسان را تهدید میکند؛ چون توان انسان، نیروى انسان، توانایى‌هاى انسان، تحت سرپنجه‌ى اراده‌ى او است، و اراده‌ى انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتى او است: اگر دستگاه محاسباتى بد کار کرد، اراده‌ى انسان تصمیمى میگیرد و در جهتى میرود که خطا است؛ آن‌وقت نیروهاى انسان، همه‌ى توانایى‌هاى انسان در این جهتِ خطا به کار مى‌افتد؛ این آن چیزى است که باید مراقب آن باشید ...
چرا در قرآن کریم اینهمه بر انفاق تاکید شده است ؟ 
"
هرگز به نیکی دست نمی یابید، مگر آنکه از آنچه دوست می دارید، انفاق کنید".(آل عمران/92 )
گویی به مقام نیکان رسیدن، در گرو "انفاق" است، 
اما نه انفاقی ساده،بلکه بخشیدن "محبوب ها". 
وما تنفقوا من خیر ...
عبادات را نباید به چشم تکالیف اجباری دید، بلکه راه های مطمئنی هستند به سوی "دریافت های ما"...
مقصود الهی از تشریع این اعمال، نه به سختی افکندن آدمی، بلکه "تطهیر" اوست ،
عبادات مانند آب است؛ همچنانکه به آب، پاکیزه می شویم، به عبادت نیز طاهر می گردیم، و چنین است که می توانیم در هدایت او رشد یابیم.

شاید گمان شودکه
انفاق تنها فلسفه اش پرشدن خلاءهای اجتماعی است،
ولی فراتر از این،
هدف انفاق «ساختن » است.
 
تا انسانها در سایه گذشت ها، بخششها و ایثارها، روحشان انسانی شود، این است که انفاق با منت و آزار و ریا ارزشی ندارد...
انفاق ،چه به "منت و آزار" آلوده شود، و یا خرج "نفاق" ، یکسان است، چون الودگی ها به سوی او تصعید نمی یابند، که" اِلَیه یَصعَد الکَلِمُ الطَیِب ...

و صراط، نه مسافت راه تا خدا، که ژرفای حضور او در توست و از میان خلق می گذرد و به همین جهت نگاه خداوند، بیشتر به رابطه های آدمی با دیگران معطوف است،
حتی تقوا بی حضور دیگران، واژه ای بی رنگ و بی رونق است.
و تمام آنچه در فضیلت انفاق و احسان و ایثار و صدق و صله و عفت و عفو و عدل و وفای به عهد و نظایر آن است، 
و تمام آنچه در صفات مذموم ،مانند ظلم و غیبت و تهمت و دروغ و تمسخر و تفاخر و تکاثر و بدخواهی و خیانت و قساوت و نفاق و نمامی و گمان بد و مانند آن است ، همگی نشانه این است که رابطه با خلق، تا چه اندازه مهم است؛
یعنی آنچه به "ظاهر" می گذرد، 
میان تو و دیگران است، 
اما آنچه به "حقیقت" جاریست، 
میان تو و خداوند است....
یعنی " دیگران"، وسیله و سبب های قرب یا بعد تو می شوندازخدا ..
گویا راه را که بر خلق او می بندی، راه خدا بسته می شود ..



آیه 275
همه آیات صفحه شریفه مربوط به ربا است ...
مسیرهای غیر الهی،
رابطه انسان با خداوند را به کلّی قطع می‌کند و انسان را به شیطان متصل می‌نماید،
وقتی با شیطان مرتبط شد، به راهی می‌افتد که منتهای آن سقوط است و تا پایان عمر سراشیبی سقوط را می گذراند...
*
آهنگ آیه آهنگ قانون گذاری نیست، بلکه حاکی از آن است که قبلا تحریم ربا اعلام شده و در اینجا به بیان کیفر رباخواران پرداخته شده است و این که مسلمانان صدر اسلام به مجرد تحریم عملی از آن دست برنمی داشتند، بلکه هشدارهای پیاپی سبب می شد که آنان از اعمال زشت مانند ربا کنار بروند .
(
اما تفکرعدالت صحابه، همه را عادل می داند و به تعداد صحابه، معصوم معرفی می کند )
آیات «ربا» پس از آیات صدقه آمده و ارتباط این دو کاملا ارتباط دو شی ء متقابل و متضاد است زیرا «ربا» گرفتن مال دیگران بدون عوض است درحالی که صدقه پرداخت مال بدون عوض می باشد، و هر چقدر ربا آثار ویرانگری داشته باشد، صدقه آثار سازنده دارد .
*
قرآن مجید در گناهان کبیره لحن شدیدی دارد مانند قمار و شراب و زنا و قتل نفس ولی شدت لحن در آیات ربا آنچنان است که رباخواری را اعلام جنگ با خدا معرفی می کند، یعنی آثار ویرانگر این عمل آنچنان فاجعه آمیز است که قرآن برای جلوگیری از آن به این تشبیه متوسل شده است .

اقتصاد از دیدگاه قرآن دارای یک مثلث سه ضلعی است:
ضلع اول:
دستورات خالق و مالک جهان است.
ضلع دوم:
اختیار و انتخاب انسان از سوی خداوند است.
ضلع سوم:
موجودات در خدمت انتخاب و اختیار بشر به دستور حق تعالی می باشد.

اما  اقتصاد بشری با مثلث زیر براقتصاد جهانی حکومت می کند:
ضلع اول:
شیطان که اقتصاد بشرظالم  را مدیریت می کند.
 
ضلع دوم
انسان منکر جهان آخرت و شیفته دنیای مادی
ضلع سوم :
جهان طبیعت در اطاعت خالق و مالک جهان

انسانی که از صراط المستقیم قرآنی با تصرف شیطان، یا همان تعبیر لطیف کتاب آسمانی یعنی مس ابلیس، خارج شود دارای صفاتی می شوندکه
از متعادل بودن حظی ندارندو ازنعمت تعادل دراقتصاد محرومند و 
فقط سرمایه بدنی و فکری و مادی  خود را انباشت می کنند،
نه بهره ای می برند و نه بهره ای به دیگران می رسانندو به علت مس شیطان، 
قدرت آینده نگری ازآفات رفتار اقتصادیشان را ندارندو 
چون در محدوده مس ابلیس واقع می شوند،
تمام امور خود را برمدار حس نهاده وظاهرگرا می شوند.

مفسران درباره عدم تعادل رباخواران دو نوع دیدگاه دارند:
*
رباخوراران در روز قیامت دارای چنین حالتی هستند و معنی آیه این است که آنان دیوانه وار از قبرها برمی خیزند همچنان که انسان مجنون از زمین برمی خیزد.
* *
هدف آیه تبیین شخصیت اجتماعی رباخواران در دنیاست که فاقد تفکر صحیح اجتماعی می باشند ، 
زیرا ربا توازن و تعادل اجتماع را به هم می زند و بر فطرت انسانی پرده افکنده و آن را به دست فراموشی می سپارد و
این همان خبطی است که رباخوار بدان مبتلا می شود،
زیرا رباخواری موجب این می شود که نظام داد و ستد و معاوضه در نظر او مختل شود و دیگر میان خرید و فروش عادی و رباخواری فرق نگذارند و اگر او را به ترک رباخواری دعوت کنند بگوید
بیع هم مثل ربا است و مزیتی بر آن ندارد تا دست از ربا برداریم و به بیع بپردازیم...
"
ولیَکتُب بَینَکُم کاتِبٌ بِالعَدل"، 
"
اَن یَکتُبَ کَما عَلَّمَهُ الله"
در دَوَران بین علم و عدل می‏توان چنین گفت که
عدل، قطب محوری است و علم را به همراه می‏آورد؛ 
ولی علم ممکن است که عدل را به همراه نداشته باشد؛
یعنی کسی که عالم است ممکن است گرفتار هوای نفس شده و بر اثر تهدید یا تحبیب، عدالت را اجرا نکند،
شاید همین فضیلت عدل بر علم، مایه تقدم آن بر علم شده که در آیه مورد بحث، ابتدا عدل طرح شده
"
ولیَکتُب بَینَکُم کاتِبٌ بِالعَدل"، 
آن‏گاه علم بازگو شده است:
"
اَن یَکتُبَ کَما عَلَّمَهُ الله"
"
دین "را به قرض و وام ترجمه می کنند .
ولی آیا نمی توان گفت که
هر مسئولیتی که به شخصی سپرده می شود دین است که بر ذمه اوست ...
"
اَن یَکتُبَ کَما عَلَّمَهُ الله"
حضرت علی (ع) در بیان علم مطبوع و علم مسموع  می فرماید:
«
العلم علمانِ: مطبوعٌ ومَسموعٌ، 
ولا ینفع المسموع إذا لم یکنِ المطبوع» 
دانش دو قسمت است بخشی از بیرون می آید و بخشی از درون می‏ جوشد تا انسان از درون، عالم نباشد علم بیرونی نافع نیست، مکتب و دانشگاه و استاد و کتاب تا علم در جان انسان شکوفا نباشد و نور نتابد، سودی ندارد بلکه حجابی است بر حجاب.
و آیه کریمه به حقیقتی از لطایف قرآن اشاره داردکه،
تقوا قلب انسان را برای دریافت حکمت یعنی علم مطبوع از سوی خدا می‏گشاید.
گاه دو نفر قرآن می‏خوانند، یکی تحت تاثیر قرآن به سلوک إلی الله می‏پردازد.اما دیگری شاید حفظ هم بکندقرآن را، ولی در جان او نقش نبندد آیات الهی...
همه می‏توانند نشانه ‏های تکوینی خداوند در جهان هستی را ببینند ، امّا تنها متقین به اندیشه توحیدی می‏رسند زیرا در اثر تقوا آیینه جان و دلشان از هر غبار و زنگاری پاک شده که نور الهی را می تواند متجلی باشد .

عرب بیابانگردی نزد پیامبر(ص) آمد.
حضرت(ص) به یکی از اصحاب فرمود تا به او قرآن بیاموزد
صحابی سوره زلزال را بر مرد عرب خواند تا به این آیات رسید:
پس هر کس ذره ‏ای عمل خیر انجام داده باشد، (پاداش) آن را می‏بیند و هر کس هم ذره‏ ای عمل ناشایست انجام داده باشد، (کیفر) آن را می‏بیند.
اعرابی گفت: آنچه خواندی مرا بس است، و به راه خود رفت
پیامبر(ص) ـ چنان که در روایت آمده ـ در مقابل تعجب اصحاب فرمود:
اووقتی آمد بیابانی (اعرابی) بود، ولی اکنون که باز می‏گردد فقیه است.

کسی که با قبول و فهم یک آیه از قرآن به درجه تفقه و معرفت می‏رسد آیینه دلش پاک است و پذیرا و 
کسانی که دانش فراوانی از پیامبران گذشته با خود دارند و در عین حال نه تنها به سوی حق هدایت نمی‏شوند، بلکه از رفتن دیگران به راه خدا نیز منع می‏کنند روزنه های دل و جانشان به سوی نور باز نیست که یعلمکم الله شود،
قرآن کریم آنان را با این توصیف عجیب معرفی می‏کند:
حکایت اینان مانند چهارپایی است که باری از کتاب را حمل می‏کند.