سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سریره

وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ حجر/47

سبک زندگی

« اگر ما می خواهیم در مورد مسئله زن، درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم 

باید ذهنمان را از حرف های کلیشه ای فرآورده غربی ها به کلی خالی کنیم. غربی ها نسبت به مسئله

 زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراه کننده و مهلک خودشان را به صورت 

سکه رایج در دنیا کردند.» (امام خامنه ای)


 «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار زن آمریکایی چند سال پیش به زنان مسلمان لبنان که در زیر

 آماج بمباران اسرائیل بودند نامه می نویسد و با رشک بردن به عفت و حیا و نجابت زنان مسلمان و بر

 شمردن ظلم بزرگی که به زنان غربی شده است از زنان مسلمان می خواهد در دامی که غرب برای

 آنان گسترده است گرفتار نشوند و به جای تقلید از زن غربی ،حافظ عفت و نجابت خود باشند.


امید است این نامه تلنگری باشد بر سبک زندگی که بی صدا نسل جوان ,
مخصوصا دختران ما را در خود غرق می کند .

متن نامه «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی به زنان مسلمان لبنان:

در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیست‌ها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی

 خانواده‌های آمریکایی بدل شده است.من کشتار ،مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده می بینم ،

اما من چیز دیگری را هم می بینم.


من تو را می بینم…

من نمی توانم کمکی بکنم اما می ببینم که تقریبا هر زنی ،بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هاییهستند.

 می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . 

اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم،

من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم ،غبطه می خورم…


اما نمی توانم چیزی بگویم ؛ فقط قدرت ، زیبایی، عفت و بیش از همه رضایت و شادی تو را تحسین

 می کنم. آری ، عجیب است اما به ذهن من خطور می کند که تو هر چند تحت بمباران اما از ما ،

 خوشحال تری.

چرا که تو هنوز زندگی طبیعی یک زن را داری . 

شیوه ای که زنان از ابتدا همواره چنین زندگی می کردند .

در غرب هم تا دهه ۱۹۶۰ اینچنین معمول بود، تا اینکه به وسیله دشمنی مشترک بمباران شدیم.

اما ما با مهمات واقعی بمباران نشدیم ،

 بلکه با فساد اخلاقی و نیرنگ آلود و زیرکانه از طریق وسوسه بمباران شدیم.


آنها به جای استفاده از بمب افکن ها و جنگنده های آمریکایی ، ما را از هالیوود بمباران کردند.

 آنها می خواهند بعد از آنکه از بمباران زیرساخت های کشورهای شما فارغ شدند، 

شما را نیز اینگونه بمباران کنند . 

نمی خواهم این برای تو هم اتفاق بیفتد.

 تو هم احساس خفّت خواهی کرد همانطور که ما می کنیم.

 تو می توانی از این بمباران ها دوری کنی ، اگر لطف کنی ،

 و به ما که از نفوذ شیطانی آنها تلفات جدی داده ایم، گوش کنی.


برای اینکه هر چیزی که از هالیوود می بینی ، 

مشتی دروغ است ، تحریف است، نیرنگی ماهرانه است

آنها روابط نا مشروع را تحت عنوان سرگرمی بی ضرر جلوه می دهند ، 

برای اینکه هدف آنها انهدام اساس اخلاق جوامعی است که تشعشعات و امواج برنامه های

 سمّی شان را به آنان مخابره می کنند .


ملتمسانه از تو می خواهم سم آنها را نخوری .

 وقتی که از آن خوردی، هیچ پاد زهری برای آن نیست !! ممکن است نسبتاً بهبود بیابی ،

 اما هرگز همچون قبل نخواهی شد. بهتر است کاملاً از این سم دوری کنی ، تا اینکه به دنبال شفا

 از آسیب هایی که بوجود می آورد باشی.

آنها سعی دارند، با فیلم ها و نماهنگهای شهوت انگیز ،

 به دروغ ما زنان آمریکایی را شاد و راضی نشان دهند ، 

مفتخر به لباس پوشیدن چون هرزه ها و قانع بودن به نداشتن خانواده ؛

 و تو را اینچنین وسوسه می کنند .


اکثر ما شاد نیستیم، به من اعتماد کن ! 

میلیون ها نفر از ما داروهای ضد افسردگی مصرف می کنیم ،

 از شغل هایمان متنفریم و شب ها به خاطر مردانی که می گفتند دوستمان دارند، 

ولی حریصانه از ما سوءاستفاده می کنند و می روند ، گریه می کنیم.


آنها می خواهند خانواده های شما را از بین ببرند و شما را متقاعد کنند که فرزندان کمتری داشته 

باشید . آنها با جلوه دادن ازدواج به عنوان شکلی از بردگی ، مادری به عنوان نفرین و با جلوه دادن

 با حیا بودن و پاک ماندن به عنوان عقب افتادگی و اُمُلی چنین می کنند . آنها می خواهند خودت,

 ارزش خودت را پایین آوری و ایمان و اعتقاداتت را از دست بدهی . آنها مانند شیطانی هستند که

 (آدم و حوا) را فریب دادند ، تو فریب نخور! 

برای خودت ارزش قائل باش : من تو را به عنوان گوهر گران قیمت، طلای ناب ، 

یا مروارید گرانبها می بینم، (برگرفته از انجیل متی ۱۳ :۴۵).

همه ی زنان مرواریدهای گرانبهایی هستند، اما برخی از ما در مورد ارزش پاکدامنی مان فریب خوردیم. 

عیسی گفت : «آنچه مقدس است ، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوک وحشی نیندازید،

 مبادا آنها را پایمال کنند و برگشته ، شما را بدرند.» (متی فصل ۷ عبارت ۶ )


مرواریدهای وجودیمان بسیار گرانبها هستند ، اما آنها می خواهند به ما بقبولانند که بی ارزشند. 

ولی باورم کن! هیچ جایگزینی برای این نیست که بتوان در آیینه نگاه کرد و بازتاب پاکدامنی ، 

نجابت و عزت نفس خود را در آن دید .


مُدهایی که از زیر دست خیاطان غربی بیرون می آیند برای این طراحی می شوند که به تو بقبولاند

 که ارزشمندترین سرمایه تو ، جذابیت جسمی توست . اما لباسهای عفیف تو و حجاب تو در واقع

 پرجاذبه تر از هر مُد غربی است، برای اینکه آنها تو را به صورت اسرارآمیزی پوشانده اند و عزت نفس

 و اعتماد به نفس تو را جلوه می دهند .

جاذبه های جسمانی زن باید از چشمان بی لیاقت پوشانده شود، البته این باید هدیه ای باشد از طرف

 تو برای مردی که تو را آنقدر دوست دارد و برایت احترام قائل است که با تو ازدواج می کند . و از آنجا 

که مردان شما مرد اند و با غیرت و دلاور ، حق آنان نیز چیزی کمتر از بهترینی که تو عرضه کنی نیست.

 مردان ما دیگر حتی پاکدامنی نمی خواهند، آنها دُرّ گرانبها را درک نمی کنند ؛ آنها سنگ مصنوعی پر

 زرق و برق را انتخاب می کنند تا آن را نیز (پس از سوءاستفاده) رها کنند!


گوهربارترین سرمایه های تو زیبایی درونی ات ، نجابتت ، و آن چیزیست که تو را تو کرده است.

 اما متوجه شدم برخی زنان مسلمان از حدود تجاوز می کنند و حتی در حین حجابشان سعی دارند

 تا جایی که ممکن است مانند غربی ها شوند .

چرا تقلید کنید

 از زنانی که به خاطر عفت و پاکدامنی ازدست رفته شان پشیمانند یا به زودی پشیمان خواهند شد؟

هیچ جبرانی برای آن ازدست رفته نیست. شما الماس های بی عیب هستید. نگذارید آنها شما را 

بفریبند و تبدیل به سنگ بدلی شوید . زیرا که هر آنچه شما در مجلات مد و تلویزیون های غرب می بینید،

 دروغ است . این دام شیطان است . طلا نمای ابلهان است.


می خواهم تو را به اعماق قلبم راه دهم و سرّی را با تو در میان گذارم ؛ احیاناً اگر کنجکاوی : 

ارتباط نامشروع قبل از ازدواج چندان هم جالب نیست. ما جسم مان را به مردانی دادیم که 

عاشقشان بودیم ، فکر می کردیم این راهی است تا آنها نیز عاشقمان شوند و با ما ازدواج کنند،

 همانطوری که همیشه در تلویزیون دیده بودیم . اما بدون امنیت ازدواج و علم قطعی به اینکه او 

همیشه با ما خواهد بود ، حتی لذت بخش هم نیست !! چنین است مسخرگی و وارونگی آن ،

 فقط یک هدر رفتن است . تو می مانی و اشکهایت .


به عنوان یک زن که با زن دیگر صحبت می کند ، باور دارم که تو این را فهمیدی برای اینکه فقط یک

 زن می تواند حقیقتا بفهمد در قلب زن دیگر چیست. حقیقتاً ما همه شبیه یکدیگریم علیرغم نژاد ،

 دین و ملیتمان ، قلب یک زن همه جا یک شکل است.ما عشق می ورزیم ,این کاری است که به

 بهترین وجه انجام می دهیم . ما خانواده هایمان را پرورش می دهیم و به مردی که دوستش داریم،

 آرامش و قدرت می دهیم. اما ما زنان آمریکایی فریب خورده ایم در این باور که ما سعادتمند ترین 

هستیم چون شغل داریم، خانه هایی شخصی داریم که می توانیم در آن تنها زندگی کنیم و آزادی،

 که عشق خود را نثار هر کس که می خواهیم کنیم . این آزادی نیست و آن عشق نیست.


فقط در پناهگاه امن ازدواج است که جسم و قلب یک زن می تواند ، 

برای عشق ورزیدن احساس امنیت کند . 

به چیزی کمتر از این، تن نده ، ارزش ندارد. تو حتی آن را دوست نخواهی داشت وپس از آن،

 حتی خودت را هم کمتر دوست خواهی داشت، سپس او نیز تو را ترک خواهد کرد.


گناه هرگز فایده ای ندارد ، همیشه تو را فریب می دهد . 

هرچند شرافت و کرامتم را باز پس گرفته ام ،

 اما هنوز هیچ چیزی جای اینکه شرافتم را از اول نمی دادم ، نمی گیرد.


ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان، مورد ظلم واقع شدید.

 اما در حقیقت این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم ، برده ی مدهایی هستیم که پستمان می کند ،

 نسبت به وزن و انداممان عُقده ای شده ایم، و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد

 فکری یابند (مسئولیت پذیر باشند)… در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.


ما مخفیانه تو را تحسین می کنیم و به تو رشک می ورزیم ،

 با وجود اینکه برخی از ما آن را اقرار نمی کنیم.

خواهش می کنم به دیده تحقیر به ما نگاه نکنید

 یا فکر نکنید ما این چیزها را اینگونه که هست، دوست داریم .

این تقصیر ما نیست. اکثر ما پدرانی نداشتیم تا وقتی نوجوان بودیم، از ما حمایت کنند 

چون خانواده های ما متلاشی شده اند. تو می دانی چه کسی پشت این نقشه است.


خواهران من، گول نخورید. نگذارید شما را هم بگیرند. پاک و با نجابت بمانید. 

ما زنان مسیحی، حقیقتاً نیاز داریم ببینیم زندگی زنان چگونه باید باشد. 

به تو نیاز داریم تا برای ما الگویی باشی، برای اینکه ما گمشده ایم. 

پاکی ات را نگه دار. به خاطر داشته باش، آب ریخته شده را نمی توان جمع کرد.

 پس با دقت محافظت کن!


امیدوارم این نصیحت را با همان روحیه ای که نیت شده بود دریافت کنی :

 روحیه دوستی ، احترام و تحسین.


با محبت از طرف خواهر مسیحیت: جواَنا فرانسیس
نویسنده و روزنامه نگار – ایالات متحده آمریکا

تاریخ سیاسی و تبار فکری تکفیری ها - بخش ششم

     بنیان های نظری و عملی جریان های سلفی 

       « عثمان  بن بشر النجدی »، مورخ  سعودی  حکومت  اول  سعودی ها در کتاب  معروف  خود 

«بزرگی و شکوه در تاریخ  نجد» درباره کشتار و قتل عام  کربلا در سال 1216 هجری آورده  است:  

 " سعود [ البته منظور وی «سعود بن عبد العزیز بن محمد بن سعود » است ] با لشکریان  خود  که 

آنها را از نجد و اطراف  گرد آورده بود، راه سرزمین  کربلا را در ماه  ذی قعده در پیش گرفت .

 آنها چون به کربلا  رسیدند، از دیوارها و سورهایش  بالا رفتند و با زور و خشونت  وارد خانه ها و 

بازارهایش شدندواغلب اهالی این شهر را قتل عام و قبه ای را که بر بالای مزار«حسین بن علی»[ع] 

گذاشته شده بود،را تخریب کردند وهر آنچه از طلا و پول و زمرد و یاقوت در آن بود؛ را غارت کردند

 و همه آنها را به عنوان غنیمت جنگی به سرزمین نجد بردند"


عثمان بن بشر النجدی در پاسخ به انتقاد مسلمانان به این جنایات با افتخار می گوید:

" بگویید که  خدا را حمد و شکر که  کربلا را تصرف کردیم  و مردمانش را ذبح  کرده و سر بریدیم  و

زنانشان را به اسارت گرفتیم ".

در بخش دیگری از کتاب می گوید:

 « دراین10 روز در کربلا آن چنان به قتل و کشتار و تخریب و ویرانگری پرداختیم که در قدرت درک و

 فهم هیچ کس نمی گنجد .»


      پایه و اساس اندیشه‌ های سلفی تکفیری بردو محور اصلی است: 

  - حاکمیت الهی و

 - عقیده تولی و تبرا . 

خط مشی و دیدگاه  تکفیری ها این است که آنها تعدد و کثرت برداشت ها از متون و نصوص دینی و امکان

 اجتهاد را قبول نداشته و تنها  آنچه خود برداشت می کنندرا باور دارند، در این صورت اگر مسلمانی دیدگاه 

و برداشتی غیر از دیدگاه و برداشت آنها داشته باشد، وی راخارج از دین و مرتد و کافر می‌دانند.

این تنها  یک ادعا نیست، بلکه در تمام متون و نصوص آنها آمده  و تاکید شده که در صورتی  که مسلمانی

 برداشت های آنها را نپذیرد، نه  تنها باید  وی را مرتد و خارج از دین  بدانند که باید حد را نیز درباره وی 

اجرا کننداماغیراز دو اصل حاکمیت و تولی و تبری،عقیده و باوردیگرآنان می باشد خطرناک تر است و آن 

اصل تکفیر است.« در صورت عدم امکان اثبات  مسلمانی فردی بر آنها، پس وی کافراست و دلیل و برهان 

نزد آنها این است که فرد به  همان  چیزی ایمان و باور داشته باشد که آنها ایمان و باور دارند و درغیراین

 صورت و در صورت نقض این اصل خون فرد و عرض و ناموس و اموالش بر آنان مباح می شود»


 سلفی ها به طور عام از دو روش فکری بهره‌ می‌جویند که به هم نزدیک است: 

گروهى فقط کتاب و سنت را حجت دانسته و از داورى‌هاى عقل کمک نمى‌گیرند و

 گروه دیگر مى‌گویند قرآن و سنت وقتى براى ما حجت است که با فهم « سلف»

 همراه باشد، زیرا ما آیین خود را از آنها گرفته‌ایم. 


  بنیان اندیشه‌های سلفی را با توجه  به رسایل ابن‌ تیمیه و محمد‌ بن عبدالوهاب و منظومه  « هدایت‌ المرید»

 شیخ  عوض‌ العبادی و « توحید علام‌ الغیوب» عبدالقادر اهدل و شروح  متعدد  کتاب « التوحید»  محمد ابن

 عبدالوهاب و « موجز عقیدة‌ السلف» نوشته  تنی  چند از علمای سعودی و « دائره‌المعارف» فرید وجدی و 

باقی آثار قلمی سلفی‌ها، به شرح ذیل می توان مورد شناسایی قرار داد:

*« تکفیرگرایی» 

 از آن  برای توجیه اعمال خود علیه دیگران  بهره می‌برند و تلاش  دارند به طوری گسترده از این واژه و

 مفهوم  فقهی برای توجیه  جهاد خود علیه دیگران ( مسلمان و غیرمسلمان ) بهره‌ برداری و بدین ترتیب،

 مرز بین خودی و غیرخودی را مشخص کنند؛

*« جهادگرایی»

  استفاده ازآن راعلیه کفار، منافقین و مشرکین واجب دانسته و خون آنها را حلال می شمارند و بدین ترتیب

 حرکت وپویایی خود را تثبیت می کنند.

*«اصل تولی و تبری»

  می گویند:" مسلمان هرگزمسلمان  واقعی نمی شود مگر آنکه شرک  را ترک کند و یکی از راه های ترک

 شرک خصومت  ورزیدن با مشرکین و بیان خصومت  و نفرت خویش از آنهاست".

(محمد بن عبد الوهاب: کشف الشبهات و 13 رساله دیگر، چاپ قاهره، چاپ چهارم )

*«قرائت  متحجرانه» 

از سنت نبوی و برداشت‌های ظاهری از آیات قرآن، کینه ورزی شدید نسبت به شیعیان، عبد الوهاب حکم به

 تکفیر تمام  شیعیان داد و سرزمین و کشورهای آنها را سرزمین و کشور کفر دانست و تصریح  کرد که اگر

چه همه آنها به  یگانگی  خدای متعال و پیامبری محمد (ص) شهادت می دهند و نماز جمعه و جماعت را ادا

 می کنند، اما اگر با آنها درشریعت اختلاف پیداکردیم، به آنچه ما در آن اصول  حکم  می کنیم، آنها را کافرو

 قتلشان  را واجب  و سرزمین آنها را سرزمین کفر می دانیم و به آنها حمله می کنیم.( کشف الشبهات) 

*«قرآن و سنت»

 به عنوان دومنبع اصلی فهم  دین، تکیه براحادیث وعدم  پیروی از مذهبی  خاص، دشمنی  با فلسفه و انتقاد

 نسبت به علم  کلام  و بی‌مبالاتی به علوم  بلاغی و علم  اصول  فقه. 

* «اطاعت از حاکم»

  را نیز مانند علمای مذاهب اسلامی متأخر در غیر معصیت  نه  تنها جایز، بلکه  واجب می‌ دانند و قیام علیه 

ایشان  را در غیر « کفر بواح» یعنی کفر آشکار، حرام می‌دانند.

* علاوه بر این،

 سلفی ها  تمام  بدعت‌ها و امور نوظهور در اسلام  چه  در حوزه عبادات  و چه  در حوزه  اخلاق و احکام 

 رامنکر هستند و به  تقسیم بندی  بدعت  به  دو نوع  حسنه  و سیئه  اعتقاد  ندارند، بلکه  تنها  معتقد  به

 تقسیم‌ بندی  دنیوی و اخروی و لغوی و شرعی هستند. همچنین، سلفی ها از افکار و ارزش‌ های  وارداتی  

به میان مسلمانان گریزانند. 


  اما اکنون این جریان با مشکلات عملی و نظری بسیاری روبه‌روست .

  میان تکفیری‌ها اختلاف‌های بسیاری روی کرده است.

  آنان در بسیاری از اهداف خود شکست خورده اند؛ 

  اهدافی  که در دهه‌ هفتاد و هشتاد میلادی  برای خود  تعریف  کرده بودند و

  بسیاری از تحلیل‌گران باور دارند به  محض دور شدن فرصت  و بهانه  «جهاد»،

  گروه‌های  جهادی-تکفیری  دچار اختلاف‌های درونی  می‌شوند و انسجام  خود را از دست  می‌دهند .

  پس برای ادامه ی حیات؛ جهاد لازم  است وتلاش آنان  بر ادامه  جهاد خواهد  بود.     

 

جرعه ای معرفت

«عمرسعد» آدم عجیبی‌ست. 

یعنی شخصیتش از شدت دمِ‌دست‌بودن و باورپذیربودن برای قرار گرفتن

 توی آن جایگاه عجیب است. آدم فکر نمیکند کسی مثل او فرماندهی

 تاریک‌ترین سپاه تاریخ بشود. 


ماها تصور میکنیم سردسته‌ی آدم‌هایی که مقابل 

امام حسین میایستند،

 باید خیلی آدم عجیب و غریبی توی ظلم و قساوت باشد. 

ظاهراً اما این‌طور نیست.


 عمرسعد، خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. 

ماها شاید شبیه «شمر» نباشیم یا نشویم هیچ‌وقت،


 اما رگه‌هایی از شخصیت عمرسعد را خیلی‌هایمان داریم. 

رگه‌هایی که وسط معرکه می‌تواند آدم را تا لبه‌ی پرت‌گاه ببرد.


از همان لحظه‌ی اول ورود به کربلا شک دارد 

به آمدنش، به جنگیدنشبا حسین. 

حتی  آرزو کرده که کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات بدهد.

 عمر سعد «علم» دارد. «علم» دارد به این‌که حسین حق است. 

به این‌که جنگیدن با حسین، یعنی قرار گرفتن توی سپاه باطل.

 

اما چیزهایی هست که وقت «عمل» می‌لنگاندش.

 زن و بچه‌هاش، مال و اموالش،‌ خانه و زندگی‌اش و مهم‌تر از همه‌ی 

این‌ها؛گندم‌های ری؛ وعده‌ی شیرین فرمانداریِ ری.

شب دهم امام می‌کِشدش کنار، حرف می‌زند با او . 

حتی دعوتش می‌کند به برگشتن، به قیام در کنار خودش.

 می‌گوید؛ می‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند،‌ امام جواب میدهند: 

خانه‌ی دیگری می‌سازم برایت. میگوید؛ 

میترسم اموالم را مصادره کنند!

 امام می فرماید؛ بهتر از آن‌ها را توی حجاز به تو میدهم.

 میگوید نگران خانواده‌ام هستم، ‌نکند آسیبی به آن‌ها برسانند ...


ماها هم «شک» داریم،

 همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل


با آن‌که به حقانیت حق واقفیم. 

مال و جان و زندگی و موقعیت‌مان را خیلی دوست داریم؛‌ 

از دست دادنشان خیلی برایمان نگران‌کننده است. 


و این‌ها نشانه‌های خطرناکی‌ هستند.

 نشانه‌های سیاهی از شباهت ما با عمرابن‌سعد‌ابن‌ابی‌وقاص.

 هزاری هم که هر بار توی زیارت عاشورا لعنتش کنیم.


عمرسعد از آن خاکستریهایی بود که کربلا تکلیفشان را با خودشان 

معلوم کرد. 

رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. 

رفت تا عمق سیاهی‌ها و دیگر همان‌جا ماند.

تدبری کوتاه در سوره اعلی-بخش اول

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأعْلَى ﴿١﴾ الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ﴿٢﴾ وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى ﴿٣﴾

وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى ﴿٤﴾فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى ﴿٥﴾


 سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسَى ﴿٦﴾ إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى ﴿٧﴾ وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى ﴿٨﴾ 

فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿٩﴾ سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿١٠﴾وَیَتَجَنَّبُهَا الأشْقَى ﴿١١﴾ 

الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿١٢﴾ ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیهَا وَلا یَحْیَا ﴿١٣﴾


 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى ﴿١٤﴾ وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ﴿١٥﴾ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿١٦﴾ 

وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿١٧﴾إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الأولَى ﴿١٨﴾

 صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى ﴿١٩﴾  

 

 دغدغه وفضای سوره  :


قران تبلیغ می شود . اما اعراض حداکثری و عمومی از قران مشاهده می شود . 

تلقی نا کار آمدی قران در هدایت مردم و جامعه ایجاد شده است و این تلقی در بین

 مسلمانان نیز داردشکل می گیرد که اصول قرانی در جامعه روز نا کار آمد است و 

جواب نمی دهد .


  خود پیامبر اکرم (ص) در راس امورجامعه است و قران به طور زنده وحی می شود 

ولیچرا انتظارات مردم از دین و حاکمیت اسلامی برآورده نمی شودو

چرا اعراض حداکثری از دینوجود دارد ؟ 


اعراض اکثریت مردم از حاکمیت دین این تفکر را ایجاد می کند که مردم یا در کتاب و 

پیام ناتوانی می بینندو یا در ابلاغ کننده ناتوانی وجوددارد که نمی تواند مشکلات 

حاضررا حل کند .


سوره مبارکه نازل می شود که بگوید: بحث اختیار وانتخاب راه  توسط انسان و انسانها

 بخش بزرگ مشکلات جامعه است و خود انسان است که وارد راه هدایت نمی شود.

 و پیامبر خداوند منزه از هرنوع کمی و کاستی است وتوای پیامبر ما نشانه ربوبیت 

پروردگاریو توراتوانا کرده ایم ...سبح به اسم ربک الاعلی ....


" تسبیح" یعنی اسم پروردگار را به توحید بردن واز هر شرک وشراکتی منزه دانستن ،

پروردگاری که از هر نقص  و کاستی به دور است .


"تسبیح اسم" یعنی نام پروردگار را بدون شریک و با توجه به توحید جاری کردن .

اسم یعنی نشانه ؛ قران و رسول نیز اسم رب می باشند . در ادعیه آمده است که

 نحن اسماء الله


الذی خلق فسوی   تسویه خدا در کل خلقت را نشان می دهد که قدر فهدی که برای

 هر موجودی قدری تعیین کرد وبه آن هدایت می کند .

 این قدر قدر تکوینی است .در قدر تشریعی نیز رب خداست ولی انتخاب با انسان است .

 الذی اخرج المرعی وفجعله غثاء احوی خداوندی که چراگاه را رویاند پس آنرا خشک و تیره کرد.

در فضای سوره و محتوی آن این فهم به وجود می آید که هر چیزی که مشاهده 

می کنید هر کدام حد و  ظرفیتی برای رشد دارند.


اگر مرتع سبز باشد ویا خشک ؛عجیب نیست .

آن کسی که قدّر و فسّوی شده و خداوند هر دو راه را به او نشان داده است و می تواند

 راه هدایت ورو به  خدا را انتخاب کند و یا راه پشت به خدا را ...


با مشاهده بوته خشک نباید مسایل دیگر را در خشکی آن مقصر دانست ...

فسبح باسم ربک الاعلی

 

 

تدبری کوتاه در سوره اعلی - بخش 2

   در مورد فضای سخن سوره ، گفته شد که :


 در جامعه، اعراض حداکثری و عمومی از قران مشاهده می شود .

 تلقی نا کار آمدی قران در هدایت مردم و جامعه ایجاد شده است و

این تلقی در بینمسلمانان نیز دارد شکل می گیرد که اصول قرانی در

 جامعه روز نا کار آمد است وجواب نمی دهد .

 معصوم یعنی پیامبر اکرم (ص) در راس امور است و قرآن به طور زنده

 وحی می شود؛ اما 


 چرا انتظارات مردم از دین و حاکمیت اسلامی برآورده نمی شودو

 چرا اعراض حداکثری از دین وجود دارد ...  

 

 سوره با سبح شروع شده و می فرماید که:

 نشانه و فعل خداوند یعنی قرآن و رسول هیچ عیب و نقصی ندارند.

آنچه استناد به خدا دارد بی عیب و بی نقص است و عیب و مشکل 

در مردم است ودریافت و ظرفیت مردم.

خداوند می فرمایدکه:

 انسان با حق انتخاب واختیار آفریده شده است

 و

 معجزه ای در هدایت انسان نخواهد بود که

 خداوند به صورت معجزه انسان را هدایت کند. 

حتی در زمان ظهور نیز این اتفاق نخواهد افتاد ؛

انسانها خودشان باید خودشان را به حد هدایت

 برسانندتا شامل نور هدایت شوند .


ای رسول ما اسم پروردگاربلند مرتبه ات را منزه دان ؛کسی که هدایت تکوینی 

به دست اوست و همو رشد برخی از مخلوقات را ناچیز و بهره آنها را از هدایت 

تکوینی کم قرار داده است.


یکی از دغدغه های پیامبر اکرم (ص) این بود که بین دریافت وحی و ابلاغ آن،

 وحی را فراموش کند و خداوند می فرماید  سنقرءک فلا تنسی ؛ الّا ماشاءالله ...

این استثنا نشان دهنده فراموش کردن بعضی یا مقداری از وحی نیست .

در تفاسیر اهل سنت ، بخشی به اسم فسخ قبل از تلاوت هست و

 الّا را در اینجا استثنای حقیقی می گیرند .

اما در تفکر مکتب اهل بیت اگر نسیان در پیامبر ثابت شود؛

اثبات نسیان در موارد دیگر نیز ممکن خواهد بود .

 و الّا به معنای قطع و یقین درست تراست ؛مانند:

 آیه108  سوره هود ...الّا ماشاءالله ربک عطاء غیر مجذوذ

 یعنی این ماشاءالله تاکید بر یقین و قطع و حتمیت است وعلاوه بر آن توجه به

 خدا را نشان می دهد که در هر قدرت و مقام تحت ربوبیت خدا هستی.


در این سوره که در جهت حفظ و اکرام پیامبراکرم (ص) نیز می باشد، می فرماید که:

 توانا بر خواندنت می کنیم,فراموش نخواهی کرد.   


إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى ﴿٧﴾ چرا فراموش نخواهد کرد ؟ 

چون خداوند هم آشکار را می داند و هم نهان را .


فراموشی یعنی چیزی که در مغز انسان مخفی شود .

فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿٩﴾ اِن مخففه از انّ ثقیله است .


بعضی اِن را شرطیه معنی کرده اند یعنی اگر تذکر دادن سود دهد ، تذکر بده .

این معنا با فضای سیاق و آیه همخوانی ندارد .

ان مخخفه انّ است که معنای آن همانا ؛به درستی که ؛به راستی که ؛حتما  می باشد.


 آیات سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿١٠﴾ وَیَتَجَنَّبُهَا الأشْقَى ﴿١١﴾ 

ربوبیت تشریعی را نشان می دهد و نماد انتخاب انسانها و 

مشکل اصلی جامعه است کهاگر انتخاب کنندگان یخشی زیاد باشد 

جامعه جامعه ایمانی خواهد بود و اگر انتخاب کنندگان اشقی باشند ،

جامعه کفر شکل خواهد گرفت.


اتمام حجت با فذکر است که حقیقت گفته شده است و 

انتخاب مردم جامعه را شکل می دهد که:


  ای رسول ما ، امکان دریافت ،حفظ و ابلاغ وحی را برای تو فراهم می سازیم .

 تو بر اساس وحی تذکر بده و بدان که نسبت به عکس العمل مردم در قبال تذکر خود 

مسوول نیستی .


 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى  * وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى  


تزکیه یعنی رشد ؛رشد لازمه ی تزکیه است و پاک شدن از عیبها و دور کردن

 ناپاکیها از خود لازمه رشد می باشد.


اسم را بعضی به معنای نام می گیرند که در این آیه نیز همین معنا را گرفته اند .

اما در سیر سوره معنی اسم با معنای فعل خداوند و نشانه خداوندی درست تر است .


اگر تزکیه ایجاد شد و ذکر نشانه و فعلهای پروردگار ؛ خدا محوری ایجاد می شود .

اما چرا این خدا محوری ایجاد نمی شود ؟

چون

بل توثرون الحیاه الدنیابه جای تزکی و ذکر و..شما حیات پایین و پست را برگزیدید 

وحال آنکه آخرت هم بهتر و هم باقی تر است .زوال ناپذیر است .


إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الأولَى ﴿١٨﴾ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى ﴿١٩﴾ 

 این سخن آورده شده سخن تازه ای نیست و در صحف ابراهیم و موسی نیز بوده است .  


          حقیقت آشکار در همه مکاتب آسمانی این است :


                      با ترجیح حیات دنیا بر آخرت به رستگاری نمی رسید .

                      رستگاری در گرو تزکیه و یاد خداست .

                      کسی که دنیا را به آخرت ترجیح دهد هرگز تزکیه نمی شود

                       ودر غفلت از خدا غوطه ور و گرفتار شقاوت خواهد بود .