کل زندگی یک شب است، برعکس قیامت که روز است.
قرآن کریم می فرماید: «یومُ القیامة»
ولی در مورد دنیا میفرماید: «وَ الَّلیْلِ إذَا عَسْعَس»
سوگند به شبی که ناپایدار و «عَسْعَس» است، دائماً میرود.
ولی در مورد صبح، حرفی از رفتن نزد، فرمود: "وَ الصُّبْحِ إذَا تَنَفَّس"
یعنی آنگاه که صبح شروع میشود. چون دیگر شب تمام است، فقط روز است.اگر کسی توانست از این شب با جمع حقایق به صورت اجمال، به توحید برسد،
در انتها به فجر میرسد .
شب قدر ملائکه و روحی بر آنها نازل نشد تا به توحید برسند و
به نور توحید نظر نداشتند تا حقایق عالم غیب به صورت جامع در جان آنها تجلی کند.
همهی اسماء الهی در قلب توحیدی او جمع شده و یکی است که حامل این همه کمال
است و از این جهت توحید را نشان میدهد،
را که هزار ماه امکان دریافت و ظهور آن را ندارند-وبا مهدی(عجل الله فرجه شریف)شب قدر
به مطلع فجر میرسد...
کل
دنیا و حیات دنیوی شب است ....
انسانی که در این شب به حقیقتِ صبح میرسد و آن شب برای او «سَلامٌ» است، امام
زمان«عجل الله فرجه»میباشند، ایشان صاحب اصلی شب قدر می باشند ، چون حضرت
در دنیا تحت تأثیر دنیا نیستندوآمادهی تجلی انوار ملائکه و روح میباشند و هماره در حالت
پاکی و عصمت هستند. «حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» تا وقتی که فجر طلوع کند و حقیقت هر چیز
ظاهر گردد و نیز هر کس که در مسیر امام زمان«عجل الله فرجه»قرار گرفت به توحیدی
میرسد که منور به صبح ظهور حقایق است.
شکل گیری جریان سلفی
جریان« سلفی» که در تقسیم بندی های سیاسی به عنوان جریانی« بنیادگرا» و « فاندامنتالیست»
عنوان می شود، با توجه به دیدگاه ها و آرا وعقاید دینی، مذهبی و سیاسی خاص خود در سالهای
اخیر نقش بسزایی در سیاست های منطقهای خاورمیانه و همچنین کشورهای مختلف از عربستان
گرفته تا هند ایفا کرده و هر روز نیز بر دامنه نفوذ آن افزوده میشود.
باید توجه داشت که هم اینک، چارچوب جغرافیایی سلفی گری بیش از آن است که تصور می شود و
در حقیقت به مناطقی فراتر از خاورمیانه و آسیا و شمال آفریقا گام نهاده و شبکه های منسجم و
پراکنده این جریان همچون ویروس از نقطه ای به نقطه دیگر سرایت می کنندو در تمام قاره ها
پراکنده شده اند.
جریان سلفی به مفهوم تجددگریزی، نص گرایی، مقابله با نوآوری و اجتهاد، باور به دوران طلایی
گذشته وحرکت درجهت عکس حرکت تاریخ که آینده را در گذشته جستجو می کنند،
به عنوان فرقه ای جدید در قرن هفتم هجری توسط « ابن تیمه حرانی» تئوریسین اصلی این فرقه
بنیان گذاشته شد. سرمنشاء افراط گرایی و تندروی را باید درسرزمین «نجد» جست وجو کرد،
چراکه این سرزمین کانون سیاسی تحرکات اعتراض آمیز پس از وفات پیامبراکرم (ص) بهشمار
می آمد و خوارج نیز از این سرزمین بودند که بر امیر مومنان (ع) شوریدند و برای توجیه
پرچم « لا حکم الا لله» را برافراشتند و براساس آن به قتل و کشتار شیعیان پرداخته و خون
دگرمسلمانان را مباح کردند وجنبشی با خشونتی آمیخته به تفسیر دینی و مذهبی ایجادکردند وتکفیر
به مهمترین ویژگی و صبغه این افراد تبدیل شد؛ که اکنون نیز تاریخ با همان تفکر و همان پرچم
تکرار می شود.
در منابع روایی شیعه و اهل سنّت، روایات متعددی درباره پیش بینی های پیامبراکرم(ص) به طور
صریح یا ضمنی در
باره بروز فتنه در منطقه نجد نقل شده است .مثلابخاری از عبدالله بن عمر نقل کرده است که:
رسول خدا(ص) فرمود:
"اللهم بارک لنا فی شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا، قالوا : یا رسول الله و فی نجدنا؟ قال: اللهم بارک لنا
فی شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا،
قالوا : یا رسول الله و فی نجدنا،
قال: فأظنه،
قال فی الثالثه: هنالک بالزلازل و الفتن،و بها یطلع قرن الشیطان
( المعرفه و التاریخ ج ۲ ،ص۳۸۸، صحیح بخاری ج۶، ص ۲۵۹۸، کتاب الفتن ح۶۶۸۱،
المسند ج۲، ص ۱۱۸، ح ۵۹۸۷ – سنن ترمذی ج۵، ص ۷۳۳، ح ۳۹۵۳ )"
رسول اکرم (ص) فرمودند:
"خدایا، کشور شام را برای ما مبارک گردان! خدایا، کشور یمن را برای ما مبارک گردان!"
صحابه گفتند:
سرزمین نجد را نیز مبارک فرما،
رسول خدا(ص) باز در حق شام و یمن دعای خویش را تکرار فرمود.
صحابه گفتند: یا رسول الله، درباره سرزمین نجد نیز دعا کنید؟
پیامبر بار سوم فرمود :در این سرزمین،
آشوبها و فتنه رخ خواهد داد و شاخ شیطان از آنجا سر بیرون می آورد.
همچنین سعید بن منصور در سنن و ابن حنبل در مسند و بخاری در صحیح
از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل کرده اند؛که فرمود:
" یَخرُجُ ناسٌ من قبل المشرقِ و یقرءون القرآنَ لایُجاوِزُ تراقِیَهُم، یَمرُقونَ من الدِّینِ کما یمرق
السَّهمُ من الرَّمِیُّه؛ لایَعودونَ فیه حتّی یعودَ السَّهمُ الی فُوقِهِ .
قیل: ما سیماهم ؟ قال: سِیماهُم التَّحلییق.
(سنن سعیدبن منصور ج۲، ص۳۷۵، ح۲۹۰۴، مسند ابن حنبل ج۳، ص۶۴، ح ۱۱۶۳۲،
صحیح بخاری ج۶، ص۲۷۴۸، ح۷۱۲۳، مسند ابی یعلی ج۲، ص۴۰۸، ۱۱۹۳ )
"افرادی از ناحیه مشرق قیام می کنند. قرآن تلاوت می کنند و لی قرآن از گلوگاه آنان تجاوز
نمی کند ( در قلب آنان تاثیر نمیگذارد) و از قرآن بهره نمی برند ، این گروه از دین خارج
می شوند همان گونه که تیر از کمان خارج می شود و دیگر به طرف دین برنمی گردند مانند
تیر که به سوی کمان برنمی گردد. "
پرسیدندیا رسول الله(ص):
این فرقه چه نشانه ای دارند؟
فرمود: چهره این گروه با سرهای تراشیده مشخص می شود.
مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا
عِقَابٌ مَنِ اِسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ وَ مَنِ اِفْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ
مَنْ قَعَدَعَنْهَاوَاتَتْهُوَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ قالالشریف
أقول و إذا تأملالمتأملقوله ع و من أبصر بها بصرته وجد تحتهمن المعنى
العجیب و الغرض البعید ما لا تبلغ غایته و لا یدرک غوره لا سیما إذا قرن
إلیه قوله و من أبصر إلیها أعمته فإنهیجد الفرق بین أبصربها و أبصر إلیها
واضحا نیرا و عجیبا باهرا
خطبه 82 نهج البلاغه خطبه(غراء)خوانده می شود.
یعنی خطبه برجسته و علت انتخاب این نام برای این خطبه طول خطبه
است؛چرا که از خطبه های حضرت خطبه ای نیست که از لحاظ لفظ و
معنی برجسته نباشدو در تمام خطبه ها؛سبک خاص بیان وکتابت حضرت
که مبتنیبر ایجاز،و گنجانیدن حداکثر معانی در حداقل کلمات میباشد ؛
مشاهدهمیشود و کلماتی که از طرف آن حضرت، انتخاب شده طوری
متناسب و دارایانسجام است که اگر یک کلمه را ازیک جلمه بردارند
تا کلمهای دیگر به جایشبگذارند بنیان فصاحت متزلزلمیشود.
دراین بخش خطبه در مورد دنیا ودنیا طلبان می فرمایند:
«چگونه توصیف کنم سر منزلى را کهابتداى آن سختى و مشقت است
و پایان آن فنا و نیستى، در حلال آنحساب است و در حرامش عقاب،
ثروتمندش فریبمى خورد و فقیر و گدایش محزون مى گردد.
چه بسیار کسانى که به دنبالش بدوند و به آن نرسند و چه بسیار
کسانى که رهایش سازند و به آنها روى آورد.
هر کس با چشم بصیرت و عبرت بنگرد به او بصیرت و بینائى بخشد؟
و آن کس که چشمش دنبال آن باشد و فریفته آن گردد از دیدن حقایق
نابینایش کند!«
سید رضى مى گوید:
اگر در این جمله امام(ع) "و من ابصر بها بصرته"(کسى که با چشمبصیرت
به آن بنگرد بینایش کند)تأمل شود،معنى شگفت آور و مقصود ژرفى است
که به پایانآن نتوان رسید،
اگر جمله «من ابصر الیها اعمته» (کسى که منتهى آرزوى خود را دنیا قرار
دهدکورش خواهد کرد.) کنار جمله بالاگذارده شود، در این صورتبه خوبى
فرق واضحى بین آن دو یافت خواهد شد،
فرقى روشن، شگفت انگیز و آشکار!
در حقیقت جمله (من ابصر بها بصرته...) اشاره به یک مسئله مهم از
جهان بینى اسلامى مى کند و آن اینکه:
دنیا و مواهب مادى این جهاناگر «وسیله» باشند؛
(همان طور که از جمله «ابصر بها» استفاده مى شود)باعث بصیرت و
بینایى و نتیجه هایى انسانى و مردمى است ؛
واگر «هدف»نهایى را دنیا تشکیل دهند؛
باعث کوردلى و گمراهى خواهند شد.
آنچنان که از جمله «ابصر الیها» استفادهمى شود؛ تفاوت میاندنیاى
مذموم و ممدوح همان است که از «الیها» و «بها» استفاده مى شود.
حضرت على(ع) فرمودند:
در هر که شش خصلت جمع شود هیچ خواسته اى را براى رسیدن به
بهشت و هیچ چیز را براى گریز از دوزخ رها نساخته است:
1- کسى که خدا را بشناسد و اطاعتش کند.
2 - شیطان را بشناسد و نافرمانیش کند.
3 - حق را بشناسد و پیرو آن شود.
4 - باطل را بشناسد و از آن بپرهیزد،
5 - دنیا را بشناسد و آن را دور بیفکند
6 - آخرت را بشناسد و آن را بطلبد.
وقایع موثربر تکوین اندیشه های سلفی وجهانی شدن آن
رشد بنیادگرایی در جهان، استقرار جمهوری اسلامی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران،گسترش سازمانهای
اسلام گرا در مصر و اندونزی و پاکستان، انتفاضه در فلسطین و برآمدن اسلام گرایان در سودان و الجزایر
جریان تکفیریها رانیز نیرو بخشید.
علاوه بر مراحل مذکور که در تکوین اندیشه های سلفی گری نقش داشته اند، می توان به چهار واقعه مهم
نیز اشاره داشت، که بیش از پیش به جهت گیری جریان های سلفی معاصر و نسبت آنها با حکومت های
منطقه خاورمیانه تأثیر داشته است.
نخستین واقعه، خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان در اواخر دهه 1980 است، که موجب
بازگشت جریان های سازماندهی شده سلفی به کشورهای خود با حس پیروزی شد.
واقعه دوم، اشغال کویت توسط عراق و مداخله آمریکا در این واقعه با راه اندازی جنگ خلیج فارس بود،
که در دهه 1990به رویارویی جدی گروه های سلفی با حکومت های منطقه انجامید.
واقعه سوم، حملات 11 سپتامبر 2001 و حمله به مرکز تجارت جهانی در نیویورک بود که بین سال های
2001 تا 2008 به آغاز تنش میان آمریکا با جریان های سلفی انجامید .
حمله به افغانستان و عراق به عاملی تقویت کننده و اثرگذار برای پایگاه توده ای این جریان شد.
در حقیقت، حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت
تفکر القاعده شد.
این پدیده ی فکری از زمان پیدایش ؛ مورد حمایت تفکر استراتژیک کاخ سفیدبود.
اما اصطکاک منافع آنان در منطقه، سبب اختلاف شده، باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.
و
در نهایت واقعه چهارم، بیداری اسلامی و انقلاب های عربی- اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمالآفریقاست،
که زمینه های احیای دوباره سلفی های سیاسی را فراهم نمود و دامنه فعالیت و نفوذ تکفیریها را گسترد و
سلفیت جهادی و تندروی تکفیری هزاران جوان مسلمان را نه تنها از سرزمینهای اسلامی بل از اروپا و
آمریکا نیز به سوی خود کشید.
سرچشمه های فکری تکفیر بسیار پیچیده تر وبیشتر از آن است که اشاره شد، ولی بدون شک منابع تئوریک و
فکری" تکفیر" به سه نقطه مهم در جهان اسلام می رسد که عبارتند از :
- شبه قاره هند و جنبش های اسلامی آن سرزمین ،
- مصر و حرکت های انقلابی آن و
- سرانجام جنبش وهابیت در عربستان سعودی
که رابطه هریک از این منابع در شکل گیری این گروهها و تندروی کنونی در جهان اسلام غیر قابل انکار است.